نوشته: رضا وضعی
مقدمه: قطع به یقین سخن
به میان آوردن از ملیتهای در اقلیت و اینکه حد و مرز حقوق آنان به عنوان بخشی از
شهروندان جامعه بشری تا کجاست امری است به خودی خود پیچیده و اگر این پیچیدگیها
در چهارچوب کشوری چون ایران که در منطقه خاورمیانه شکل یافته است، در نهایت می
تواند روند یک کار تحقیقی و تحلیلی را پیچیدهتر نیز بنماید. در بسیاری از نقاط
جهان کنونی ما هنوز مسئله رفع ستم ملی دارای موضوعیت است و البته این مسئله در
بسیاری نقاط نیز به شیوههای دموکراتیک حل شده است.
ولی در ایران
مسئله اقلیتهای ملی از آن روی دارای ویژگی خاص است که کشور نه تنها با یک اقلیت
ملی که با اقلیتهای ملیای روبرو است که روی هم رفته جمعیتشان بیشتر ملیت حاکم
است. بنابر تحقیقات فعالین ملی، اساساً خود اقلیت ملی تُرک به لحاظ جمعیتی نه تنها
کمتر از جمعیت فارس زبان نیست که هیچ، بلکه به لحاظ تاریخ شکل گیری کشوری به نام
ایران اساساً حکومت های تُرک زبان نقشی اساسی ایفا نموده اند. حال اینکه این توازن
تاریخی و جمعیتی چطور منجر به عدم رعایت حقوق ملی آنها گشته خود امر نادری است.
اما بیائیم میزان جمعیت ملیت فارس زبان را مقایسه بکنیم با ملیت تُرک، کُرد، عرب و
بلوچ و ... . جالب است، نتیجتاً در ایران یک ملیت در اکثریت حاکم بر ملیت های در
اقلیت نیست، بلکه اساساً ملیت حاکم خود در اقلیت است و این یکی از موارد ویژه
مسئله ستم ملی در ایران می باشد و نکته دوم که می تواند رویکرد ما را از یک نگاه
خشک و متعصب مردم در ملیت های گوناگون به طور کلی تغییر دهد آنکه اگر مناسبات
اقتصادی را در جغرافیای ملیت ها نگاه کنیم، اساساً خود ملیت فارس در حاکمیت نیز،
مگر بخش حکومتی آن اساساً از این ستم ملی روا داشته شده بر دیگر ملیت ها نفعی نمی
برد. برای اثبات این امر تنها کافی است تا اشاره ای داشته باشیم به مناطق مرکزی و
کویری ایران فقر در بین مردم فارس نیز بیداد می کند.
البته پرداختن
بدین مسئله آنهم به صورت تحلیلی می تواند خود مطلبی جداگانه و مفصل باشد که در این
بحث نمی گنجد، ولی هدف از انتشار این گزارش، آشنایی مخاطب با وضعیت معیشتی مردم
عرب زبانی است که نه حکومت و نه حتی اپوزیسیون آن که درگیر نگرش شوینیستی هستند
تمایلی به انتشار اخبار ستمی که بر آنها روا داشته می شود ندارند.
***