نوشته: رضا
وضعی
بعد از بر سر کار آمدن حسن روحانی در ایران
و امضای توافق نامه هسته ای در ژنو، سیاست خارجی و سیاست هسته ای رژیم ایران در حال
تغییر بنیادین بود و یک سازش نهائی بین غرب با جمهوری اسلامی در دسترس قرار داشت. اما
با یادآور شدن رفتار گذشته رژیم ایران در استفاده
از مذاکرات برای خرید وقت و همچنین بهره گیری از ژست های میانه روی برای فریب غرب،
نتیجه میگیریم که رژیم ایران فقط بدنبال کاهش فشارهای داخلی و خارجی و در نتیجه عبور
از شرائط بحرانی کنونی است.
رژیم ایران در حال حاضر با چالش های
بسیار جدی در زمینه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی روبرو است که پایه های نظام جمهوری اسلامی
را تهدید میکنند. بهمین دلیل نیز علی خامنه ای که طی هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد،
سیاست حذف جناح های رقیب و منتقد را دنبال میکرد، مجبور شد با حسن روحانی موافقت کند
و در سیاست خارجی و هسته ای، با کنار گذاشتن (لااقل بطور موقت) سیاست بدون دنده و ترمز
هسته ای و قبول “نرمش قهرمانانه”، دست جناح رقیب و دولت روحانی را برای برخی عقب نشینی
های هسته ای، بهبود روابط با غرب و کاهش تحریم ها باز بگذارد.
از اینرو، علیرغم دست بستگی های دولت روحانی،
لازم است با استراتژی و نقشه راه دولت جدید آشنا شویم تا درک بهتری از سقف انعطاف رژیم
و حداکثر میزان امتیاز دهی در مذاکرات هسته ای بدست آوریم. طبیعی است که سیاست های
آمریکا و اروپا از یکطرف و تحولات منطقه، بحران های اقتصادی و اجتماعی داخل کشور و
تغییر آرایش قوا بین جناح های متخاصم حکومتی از طرف دیگر، فاکتور هائی هستند که میزان
موفقیت رژیم برای پیشبرد این نقشه راه را تعیین میکنند.
نقشه راه روحانی و میزان آزادی عملی که
خامنه ای به دولت جدید داده است را میتوان در مذاکرات هسته ای ژنو مشاهده کرد. در ماه
نوامبر 2014 توافق نامه موقت و شش ماهه ژنو بین ایران و کشورهای موسوم به 1+5 امضاء
شد که بر اساس آن، رژیم ایران پیشرفت برنامه هسته ای اش را متوقف میکند و غرب نیز از
تصویب تحریم های جدید پرهیز میکند. بدین ترتیب، در چشم انداز شش ماه تا یک سال آینده،
بخش عمده تحریم های کمرشکن علیه ایران ادامه خواهند داشت.
چرا رژیم ایران حاضر به پذیرش سناریوی لیبی
یا آفریقای جنوبی نشد تا با توقف کامل برنامه هسته ای، لغو همه تحریم ها اقتصادی را
ممکن سازد و به اقتصاد ورشکسته کشور امکان بازسازی و حیات دوباره دهد؟ استراتژی رژیم
ایران چیست و از طولانی تر کردن مذاکرات و در نتیجه تداوم تحریم ها چه سودی میبرد؟
بخش قابل توجهی از مسئولین حکومتی در ایران
بویژه حسن روحانی و وزیر خارجه جواد ظریف براین باورند که رژیم ایران با خرید وقت و
با استفاده درست از کارت های برنده ای که در دست دارد، قادر خواهد بود آمریکا و غرب
را مجبور به پذیرش “جمهوری اسلامی با توان تولید سلاح هسته ای و صاحب هژمونی منطقه
ای” نماید. درهمین راستا، جواد ظریف دربازگشت از سفر نیویورک و در دیدار با کمیسیون
امنیت ملی مجلس ادعا کرده است که: “جمهوری اسلامی توان و ظرفیت این را دارد که در صحنه
بین المللی حریف آمریکا و اسرائیل شود برای این کار باید توانمندیهای خودمان و تیم
دولت را باور کنیم. اگر برداشت ما این باشد که در داخل آمریکا یک صدایی وجود دارد اشتباه
کردیم بلکه ما می توانیم با استفاده از اختلاف نظرها در آمریکا پیروز صحنه باشیم و
البته رژیم صهیونیستی نقاط ضعف بسیار زیادی دارد که می توان از آنها استفاده کرد.”
اما مهمترین
موضوعی که ماهیت نظامی برنامه هسته ای رژیم ایران را آشکار میکند، غنی سازی اورانیوم
در کشور و اصرار رژیم برای ادامه آن، علیرغم تحریم های کمرشکن بین المللی است. اورانیوم
غنی شده را هم میتوان برای ساخت بمب هسته ای استفاده کرد و هم میتوان آنرا بعنوان سوخت
در نیروگاه هسته ای یا رآکتورهای آزمایشگاهی مورد استفاده قرار داد.
گویا رژیم ایران مدعی است که هدف از برنامه
هسته ای، تأمین انرژی صلح آمیز برای کشور است و به گفته خامنه ای “ذخایر نفت و گاز
تا ابد باقی نمی ماند و اگر ملتی به فکر تولید انرژی آینده خود نباشد ، باید محتاج
و وابسته قدرتهای سلطه گر باشد. رژیم ایران با اشاره به کشورهائی مثل کانادا یا روسیه
که دارای منابع سرشار نفت و گاز میباشند اما از انرژی هسته ای نیز استفاده میکنند،
دستیابی به این نوع انرژی را بخشی از توسعه اقتصادی کشور میداند و حتی میگوید که در
صورت استفاده از انرژی هسته ای، نفتی که در داخل کشور برای سوخت مصرف میشود صرفه جوئی
شده و برای صادرات یا مصارف صنعتی دیگر بکار گرفته خواهد شد.
با نگاهی به هزینه های گزاف و توجیه ناپذیر
برنامه هسته ای جمهوری اسلامی و بی اعتنائی کامل رژیم ایران به دیگر بخش های اقتصاد
کشور که منجر به نابودی صنعت، کشاروزی و محیط زیست گردیده است، ادعای نگرانی رژیم برای
کمبود انرژی کشور را غیر واقعی میکند. نمی توان نگران تأمین انرژی برای آینده کشور
بود و در همان حال با استخراج بی رویه نفت و گاز ذخائر عظیم کشور که به اندازه صد و
پنجاه سال انرژی ایران است را به نابودی کشاند. نمی توان مدعی شد که هدف از برنامه
هسته ای، صرفه جوئی در مصرف نفت و گاز کشور است ولی در همان حال، با حراج نفت و گاز
به دلالان و خریداران جهانی، سالانه دهها میلیارد دلار از سرمایه کشور را از دست داد.
رژیم ایران با ادامه برنامه هسته ای و قبول تحریم های بین المللی، از سرمایه گذاری
و تکنولوژی لازم برای نگهداری و توسعه ذخائر طبیعی کشور محروم گشته است و بدین ترتیب،
هر سال نزدیک به 50 میلیارد دلار از نفت و گازی که در ذخائر مشترک با همسایگان ایران
قرار دارند از دست میرود.
در کشوری که 80 درصد واردات ازجمله دارو،خوراک و... با پول درآمدی نفت تامین
میشود، اگر روزی این گاز و نفت پایان یافت چه بر سر مردم آن خواهد آمد؟ با یک
نتیجه گیری ساده میتوان فهمید نگرانی رژیم چیز دیگری است، نه چاره جویی برای روز
مبادا. که اگر اینطور بود چرا رژیم در زمینه صنعت،کشاورزی،محیط زیست، بهداشت و
شرایط ابتدایی چاره ای نمیجوید؟
اگر رژیم ایران
واقعا بفکر تأمین برق و انرژی کشور و نگران آینده بدون نفت است، باید اولین توجه خود
را به حفظ ذخائر نفت و گاز و بهره برداری درست از آنها معطوف کند. در صورتیکه رژیم
ایران، در حال نابود کردن این سرمایه عظیم بوده و با بهره برداری غیر صیانتی از آن،
عدم سرمایه گذاری در ذخائر موجود، عدم تزریق گاز و دیگر اقدامات ابتدائی، بگونه ای
پیش میرود که به گفته مسئولین، این ذخائر که متعلق به نسل های آینده کشور است بطور
کامل در حال نابودی است.
جمهوری اسلامی و موضوع هسته ای را در دو نمودار می توان بررسی و یا مقایسه
کرد. نمودار اول، برنامه هسته ای، موشکی و کمک به متحدان نظامی رژیم در منطقه مثل حزب
الله و سوریه است. این نمودار در حال رشد و صعود است و برای این برنامه ها، هیچ محدودیت
مالی و سیاسی وجود ندارد. نمودار دوم، اقتصاد کشور و وضعیت مرد م ایران است. این نمودار
رو به سقوط است، صنعت و کشاورزی در هم شکسته اند و روز به روز بر خیل عظیم بیکاران
و فقیران کشور افزوده میشود. این دو نمودار، دو روی یک سکه اند. اولویت برنامه هسته
ای از یکطرف، ورشکستگی زیرساخت های اقتصادی و اجتماعی کشور از طرف دیگر.
رژیم در طی این سالها که از علنی شدن برنامه هسته ای می گذرد طرح ریزی هایی
مثل سانسور بسیار سخت بر رسانه های کشور داشته
تا هیچ صدای منتقدی در مخالفت با برنامه هسته
ای به گوش نرسد. رژیم با اعمال سانسور و جلوگیری از ابراز مخالفت با برنامه هسته ای،
تلاش میکند تا این برنامه را مورد حمایت مردم قرار داده و فشار خارجی بمنظور توقف این
برنامه را کاهش دهد. ازطرف دیگر، رژیم با این سانسور، از بحث، گفتگو و روشنگری در سه
زمینه جلوگیری می کند.
نخست هزینه ای است که این برنامه بر مردم ایران، بر سرزمین ایران و بر نسل های
کنونی و آینده کشور تحمیل کرده و خواهد کرد.دوم، پنهان کردن ماهیت این برنامه است تا مردم ایران ندانند که این هزینه سنگین
و غیرقابل جبران را به چه دلیل و برای کدام هدف پرداخت میکنند. آیا هدف تأمین برق و
انرژی برای کشور است یا رژیم ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای و تداوم بخشیدن به
حکومت خودش این برنامه را ادامه میدهد.سوم، پنهان کردن خطراتی است که ادامه
برنامه هسته ای متوجه ایران، تمامیت ارضی و آینده کشور در بر دارد. یکی از این خطرات
حمله نظامی به کشور و بروز جنگ است. خطر دیگر، مسابقه تسلیحات هسته ای در منطقه و تبدیل
خاورمیانه به انبار سلاح های هسته ای است.
اما از آنجا که برنامه هسته ای و تحریم
های ناشی از آن، نارضایتی های اجتماعی را دامن میزند و آینده نظام را به خطر میاندازد،
برخی از مسئولین و وابستگان رژیم، علیرغم سانسور، صدای اعتراض خود را بلند کرده و نسبت
به سیاست های حاکمیت در این زمینه ابراز نظر میکنند.
حتی لابی
های رژیم در خارج با حمایت محافل طرفدار دوستی و مماشات با رژیم ایران، یک کارزار برزگ
رسانه ای برای جا انداختن این ایده که مردم از برنامه هسته ای دفاع میکنند براه انداختند.
این کارزار بقدری گسترده بود که حتی شیرین
عبادی در مقاله ای که بهمراه محمد سهیمی (همکار پشت پرده تریتا پارسی) در چندین روزنامه
غربی نوشت، از برنامه هسته ای رژیم دفاع کرد و گفت: اکثریت مردم ایران طرفدار برنامه
هسته ای هستند زیرا نه تنها این برنامه از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است بلکه به نشانه
غرور برای ملتی با تمدن پرافتخار تبدیل گردیده است.
با همه ی این لابی بازی ها در داخل و
خارج کشور و فریب دادن اذهان، رژیم ایران نمی تواند با سیاست های ویرانگر خویش، ذخائر
عظیم طبیعی انرژی کشور مثل نفت و گاز را به نابودی کامل کشاند و آنها را به حراج گذارد
و در عین حال ادعای نگرانی تأمین انرژی کشور را مطرح کند. طبق آخرین برآوردهای جهانی،
ایران دارای رتبه چهارم در ذخائر نفت جهان
و رتبه اول در ذخائر گاز طبیعی است که در مجموع، صاحب اولین ذخائر انرژی فسیلی در جهان
است ، ذخائری که قادرند تا 150 سال انرژی کشور را تأمین کنند.
با درنظر گرفتن سانسور و عدم وجود آمار
رسمی در مورد هزینه های مستقیم برنامه هسته ای، با مراجعه به گزارشاتی که هر از چند
گاهی در رسانه های داخلی و خارجی منتشر میشوند، میتوان یک برآورد نسبی از هزینه های
نجومی برنامه هسته ای بدست آورد.
نخست، نیروگاه بوشهر است که توسط آلمان
و سپس روسیه ساخته شده و برای تکمیل آن سه دهه وقت و نزدیک به ده میلیارد دلار هزینه گردیده و هنوز به بازدهی
کامل نرسیده است. با بودجه ایکه برای این نیروگاه هزینه شده است، جمهوری اسلامی میتوانست
ده نیروگاه گازی داشته باشد یا اگر همین پول را برای بهبود نیروگاههای موجود آبی و
گازی کشور میکرد، نزدیک به ده برابر نیروگاه بوشهر انرژی تولید کرده بود.
دوم، چند رآکتور کوچک آزمایشگاهی و پزشکی
است که مهمترین آن رآکتور تهران میباشد. رژیم ایران از سال 2010 شروع به غنی سازی اورانیوم
در حد 20 درصد کرده تا ظاهرا آنرا برای سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران مورد استفاده قرار
دهد.راکتور تهران 5 مگاواتی است و در سال
1967 یعنی48 سال پیش از آمریکا خریداری شده و عمر مفید آن 25 سال است به عبارت دیگر،
از بیست سه سال پیش اسقاطی محسوب میشود. در دهه 80 یعنی سی پنج سال پیش یکبار توسط آرژانتین
تعمیر شده است اما به اعتقاد همه کارشناسان هسته ای، عمرش تمام شده و با زحمت میتواند
چند سال دیگر دوام بیاورد.
ایران در سال 1993 یعنی 23 سال پیش با پرداخت
فقط 5.5 میلیون دلار توانست از آرژانتین 30 کیلو سوخت رآکتور تحقیقاتی را تهیه کند.
ولی رژیم ایران میلیارد ها دلار برای ساخت تاسیسات زیرزمینی و سانتریفوژهای پیشرفته
هزینه کرده است تا اورانیوم بیست درصد غنی شده برای این رآکتور اسقاطی تهیه کند.اکثر کشورهای جهان، سوخت رآکتورهای تحقیقاتی
خود را از بازار جهانی تهیه میکنند زیرا میزان سوخت لازم بسیار کم است و تولید آن در
داخل کشورها مقرون به صرفه نیست.
سوم: بخش اصلی تأسیسات هسته ای کشور شامل
معادن اورانیوم، سایت های اصفهان، نطنز و فردو و نزدیک به بیست هزار سانتریفوژ میباشد
که بطور دربست به استخراج اورانیوم و غنی سازی آن اختصاص داده شده اند که براساس محتاطانه
ترین برآوردها، دهها میلیارد دلار برای این مراکز هزینه شده است.
توجیه رژیم ایران برای غنی سازی 20 درصدی
این است که راکتور تحقیقاتی دانشگاه تهران به سوخت نیاز دارد. از اینرو، اورانیوم را
در حد 20 درصد غنی میکند و آنرا به ایزوتوپ یعنی سوخت این نیروگاه تحقیقاتی تبدیل میکند.
به ادعای رژیم، از این رآکتور برای تحقیقات علمی، و همچنین رادیو درمانی برای معالجه
بیماران سرطانی استفاده شده است. و طبق گزارش آژانس بین المللی انرژی هسته ای در
14 نوامبر 2013، ایران 410 کیلوگرم اورانیوم را در حد 20 درصد غنی کرده است که ازاین
میزان، 213 کیلوگرم را برای تبدیل به میله های سوختی اختصاص داده و 197 کیلوگرم آن دست نخورده باقی مانده است. میزان
مورد نیاز اورانیوم غنی شده 20 درصدی برای تهیه سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران بین
9.2 تا 18.4 کیلوگیرم در سال است. بنابراین، با احتساب میزان ذخیره اورانیوم غنی شده
20 درصدی در کشور (بیش از 400 کیلوگرم)، رژیم ایران برای نزدیک به سی سال سوخت مورد
نیاز خود را در اختیار دارد. آنهم برای رآکتوری که سالهاست اسقاطی شده است.
میدانیم که ایران به بهانه تهیه سوخت نیروگاه
برق، اورانیوم را در حد 3.5 تا 5 درصد غنی
میکند. اما برای استفاده در بمب اتمی، اورانیوم باید در حد 90 در صد غنی شود.برای
ساخت بمب، ایران باید کمی بیش از 1000 کیلو گرم اورانیوم 3.5 درصد غنی شده را به
25 کیلوگرم اورانیوم 90 درصد غنی شده تبدیل کند که از چند ماه تا یکسال طول می کشد
و اگر رژیم تصمیم به اینکار بگیرد، آژانس هسته ای و جامعه بین المللی مطلع شده و عکس
العمل نشان خواهد داد.اما اگر ایران 225 کیلوگرم اورانیوم 20 درصد غنی
شده داشته باشد و بخواهد آنرا به 90 درصدی تبدیل کند، برای اینکار فقط به چند هفته
نیاز دارد. بنابراین زمان بسیار کوتاهی است که میتواند از چشم بازرسان آژانس و جامعه
بین المللی مخفی بماند.بدلائل یاد شده، آژانس و جامعه بین المللی معتقد
است که غنی سازی 20 درصدی در ایران هیچ توجیهی مگر تلاش برای فریب جامعه بین المللی
و نزدیک شدن به ساخت بمب اتمی نیست.
دلیل نگرانی جامعه بین المللی بر این
است،که تا زمانی غنی سازی اورانیوم در داخل کشور برای مصرف صلح آمیز و برق قابل
توجیه است که در ایران نیروگاه هسته ای وجود داشته باشد و از این اوارنیوم غنی شده
بعنوان سوخت مورد نیاز این نیروگاه استفاده کرد.اورانیوم غنی شده سوخت نیروگاه است. مثل
بنزین که سوخت اتوموبیل است. اگر شما مرتب بنزین تولید کنید و انبار کنید اما اتوموبیلی
نداشته باشید بی معناست.اما در ایران فقط یک نیروگاه هسته ای وجود دارد
که در بوشهر قرار دارد و به کمک آلمان ساخته
شد و روسها آنرا تکمیل کرده اند و طبق قرارداد با ایران، بمدت 10 سال سوخت آنرا تأمین
میکنند. ایران هیچ نیروگاه دیگری بجز نیروگاه بوشهر ندارد و حتی ساخت نیروگاه های جدید
را نیز شروع نکرده است. بنابراین میتوان نتیجه ساده ای گرفت،عجله رژیم برای غنی
سازی دلیلی به غیر از مصرف صلح آمیز دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر