صفحات

۱۳۹۴ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

گفت‌وگو با یک شهروند بلوچ: بنزین نفروشیم، چه کار کنیم!؟

علی‌رغم این‌که استان سیستان و بلوچستان جاذبه‌های گردشگری و تاریخی ارزشمندی را در خود جای داده است و با توجه به شرایط خاص جغرافیایی اعم از قرار گرفتن در موقعیت ترانزیتی، از توانایی و ظرفیت فوق‌العاده‌ای برای توسعه و آبادانی برخوردار است؛ اما بیکاری‌ها و استعدادهای فراوان در مرز، سهم سیستان و بلوچستان در قاچاق سوخت را زیاد کرده است. در همین رابطه، چند ماه پیش بود که روزنامه‌ی آفتاب یزد از این‌که محمد یوسف رئیسی، سرمربی تیم ملی کریکت ایران، برای امرار معاش در سر کوچه‌ای در نیکشهر استان سیستان و بلوچستان بنزین فروشی می‌کند، خبر داد.

نرخ بیکاری در استان سیستان و بلوچستان، این پهناورترین استان کشور استان کشور، که بنا بر اطلاعات مرکز آمار ایران، حدود ۲ میلیون و پانصد هزار نفر جمعیت دارد، ۱۳.۹ درصد اعلام شده است. اما اگر حتی یک بار به مرکز این استان، یعنی زاهدان، سفر کرده باشید، به وضوح به نادرست بودن چنین آماری پی خواهید برد؛ حال آن‌که در حاشیه‌ی شهرها، این وضعیت وخیم‌تر هم خواهد بود و بسیاری از مسئولان استانی هم بر این واقعیت صحه می‌گذارند. برای نمونه، علی‌اصغر میرشکاری، معاون امنیتی-انتظامی استاندار سیستان و بلوچستان، ماه گذشته آمار بیکاری در منطقه را، تا بیش از ۳۹ درصد اعلام کرد.
از طرفی، با افزایش قیمت سوخت در سال‌های اخیر و سهمیه‌ای کردن آن و همین‌طور بسته شدن مرز، این سوال در ذهن متبادر می‌شود که مگر چه میزان سودی عاید شهروندان می‌شود که هم‌چنان به این کار سخت و پر خطر مبادرت می‌ورزند و خرید و فروش سوخت، به عنوان یک شغل(دستفروشی) در این منطقه، در نظر گرفته می‌شود؟
برای رسیدن به پاسخ این پرسش و جزئیات بیش‌تر در خصوص چگونگی قاچاق سوخت توسط مردم در سیستان و بلوچستان، خط صلح به سراغ آقای “باسط” که بنزین و گازوئیل خرید و فروش می‌کند رفته است. نام کامل این شهروند بلوچ، محفوظ می‌ماند
-آقای باسط، مردم منطقه به چه دلایلی به قاچاق سوخت روی می‌آورند؟
دلیل آن بیکاری‌ در منطقه است. جوان‌ها هیچ کار و شغل و درآمدی ندارند و مجبورند که این کار را انجام دهند.
در این راه، بیش‌تر چه اقشاری از جهت سن و سال، دیده می‌شوند؟ آیا کودکان و زنان هم در امر قاچاق فعالیت دارند؟
کودکان که زیاد نیستند، یعنی تا به حال من ندیدم. بیش‌تر جوانان هستند اما تا به حال ۲-۳ زن را هم دیده‌ام که از سر ناچاری و چون نان آوری ندارند، خودشان می‌روند و آن طرف مرز بنزین می‌فروشند.
-آمار بیکاری در منطقه چقدر است؟
چیزی که ما می‌بینیم، این است که در حدود ۸۰ درصد جوانان بیکار هستند. آن ۲۰ درصدی هم شاغل هستند، معمولاً یا مغازه دار هستند و یا با پدرشان که مغازه یا دارایی دارد، کار می‌کنند که اکثریت هم این دو امکان را در اختیار ندارند.
-مشکلاتی که در راه قاچاق سوخت برای افراد ایجاد می‌شود، چه مواردی ست؟
مشکلات خیلی زیاد است. مثلاً راهزن در راه است و موقع برگشت پول‌ها را می‌دزدد، یا این‌که در مسیر، در بیابان، ماشین خراب می‌شود و چون کسی برای کمک پیدا نمی‌شود و موبایل هم آنتن نمی‌دهد، واقعاً آدم می‌ماند که چه کار باید بکند، یا از همه بدتر این‌که ماموران نیروی انتظامی ممکن است که به ما شلیک کنند و تازه این شلیک‌ها اکثر مواقع بدون این است که ایست دهند. اگر هم دستگیر بشویم، تا ۷-۸ میلیون تومان ممکن است جریمه‌مان کنند.
این را هم بگویم که کسانی که در این مسیر مورد شلیک نیروهای انتظامی قرار می‌گیرند، خیلی زیاد هستند. ما به طور هفتگی خبر یکی-دو مورد تیراندازی را می‌شنویم یا می‌بینیم.
مورد دیگر این است که ممکن است ماشین افراد، در حین جابه‌جا کردن سوخت، آتش بگیرد؛ مثلاً من یک بار با چشمان خودم چنین صحنه‌ای را دیدم.
-معمولاً فرآورده‌های نفتی چطور جهت قاچاق تهیه می‌شوند و سهم کدام فرآورده در قاچاق بیش‌تر است؟
نفت و بنزین و گازوئیل، فرآورده‌هایی هستند که قاچاق می‌شوند اما از بین این سه، بیش‌تر گازوئیل قاچاق می‌شود.
کسانی که کارت هوشمند سوخت دارند، سهمیه‌هایشان را جمع می‌کنند و بعد ماهیانه به ما می‌فروشند یا خودشان آن را از مرز رد می‌کنند. کارت سوخت را حتی می‌شود از شهرهای اطراف هم خرید؛ خب کسانی هستند که کم‌تر بنزین مصرف می‌کنند و یا دائم در خانه هستند و اصلاً بنزینی مصرف نمی‌کنند… بیش‌تر از همین طریق‌هایی که برایتان گفتم، تهیه می‌شود.
-آقای باسط، میزان سود و درآمدی که شهروندان از این راه حاصل می کنند، چقدر است؟ مثلاً میزان سود هر گالن یا بشکه سوخت چقدر است و یک فرد به طور میانگین چه میزان گازوئیل یا بنزین را در طی ماه می‌تواند جا به جا کند؟
مثلاً ما در ایران اگر یک بشکه‌ را ۲۵۰ هزار تومان می‌خریم، در پاکستان آن را ۳۰۰ هزار تومان می‌فروشیم. به طور میانگین در طی ماه، اگر در نظر بگیریم که یک نفر ماشینش خراب نشود و گیر هم نیفتد و بتواند دائم برود و بیاید، یک میلیون تومان سود خواهد کرد که با این پول به جز خودش، معمولاً باید نان چندین نفر را هم بدهد. البته معمولاً یا ماشین خراب می‌شود و یا مشکلات دیگری پیش می‌آید که نمی‌شود دائم به آن طرف مرز رفت و آمد کرد
-یعنی شما فقط برای ۵۰ هزار تومان سود در هر بشکه، این کار سخت و پر خطر را انتخاب کرده‌اید!؟
بله، فقط برای ۵۰ هزار تومان است! ما که سرمایه نداریم تا کار و کاسبی راه بندازیم و مغازه باز کنیم. اگر این کار را نکنیم، چه کار کنیم!؟ اگر این کار را نکنیم، ماهانه حتی هزار تومان هم درآمد نداریم! بالاخره باید یک طوری چرخ زندگی را بچرخانیم دیگر
-اصلی‌ترین مسیرهای قاچاق سوخت، کجا هستند؟
قبلاً از طریق مرز چابهار بود اما الان کلاً آن مرز بسته شده و در حال حاضر بیش‌تر از طریق سراوان و سرباز است و به تربت در پاکستان می‌روند.
-آیا در منطقه، بازارچه‌های مرزی هم وجود دارد؟ اگر ندارد، سرنوشت آن‌ها چه شده؟
نه مدت‌هاست که اصلاً چنین بازارچه‌هایی وجود ندارد و دلیل آن هم بسته شدن مرزها است اما زمانی که این بازارچه‌ها وجود داشت، بیکاری‌ها خیلی کم‌تر شده بود و اکثر جوان‌ها سر کار بودند.
-قبل از این‌که مرز بسته شود، وضعیت کار در منطقه چطور بود و در واقع فرق آن زمان با حالا در چیست؟
آن موقع وضع خیلی بهتر بود. دلیل‌اش هم این بود که باز بودن مرز باعث می‌شد که بازار رونق داشته باشد. خب منطقه‌ی ما کلاً وابسته به مرز است و وقتی مرز باز بود، معامله و مبادله‌ی کالا انجام می‌شد. مثلاً از این طرف آرد می‌بردند و می‌توانستند برنج و لباس بیاورند.
کار دیگری که وقتی مرزها باز بود برای جوانان وجود داشت، این بود که اگر راهی خراب بود و برای گذشتن از آن به مشکل برمی‌خوردند، جوانان می‌رفتند و آن را درست می‌کردند و از این طریق اگر هم هر جوان درآمد کمی (هزار تومان-دو هزار تومان) به دست می‌آورد اما حداقل نانش را درمی‌آورد و دیگر قاچاق نمی‌کرد.
کلاً از قدیم در منطقه‌ی ما، تنها درآمد و کار مردم از طریق همین مرز بوده و هیچ وقت در این‌جا کارگاه و کارخانه‌ای نبوده و یا کشاورزی رونق زیادی نداشته


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر