شاهرخ حیدری |
نوشته: رضا وضعی
در چند روز گذشته هم زمان
با برگزاری لیگ جهانی والیبال ، باز هم زنان ایرانی پشت درهای استادیوم ایستادند و
نتوانستند علیرغم اشتیاق و خواستهشان وارد استادیوم شده و به تشویق تیم ملی ایران
بپردازند.
مسئله حضور زنان در استادیو مهای ورزشی
یکی از چندین خواستههای فعالان زنان در دهههای گذشته بوده است که همواره با مقاومت
نیروهای امنیتی و حکومتی مواجه شده است. اما درعین این محدودیتها و جلوگیری از ورود زنان به
استادیومها، همچنان مقاومت برای ورود به استادیومهای ورزشی از سوی زنان ادامه
دارد.
در واقع این پرسش مطرح میشود که چرا مسوولان
در ایران به تعهدات خود در قبال اجازه ورود زنان به استادیوم عمل نکردهاند و چه تفاوتی میان حضور زنان خارجی
و ایرانی است که زنان ایرانی نمیتوانند وارد ورزشگاه شوند. آیا مسوولان امنیتی از
جمع شدن زنان حتی پشت در استادیوم های ورزشی آن قدر هراس دارند که برای جلوگیری
از ورود آنان نیرو اعزام میکنند؟
در واقع پس از انقلاب ۵۷ و استقرار نظام جمهوری اسلامی در ايران
مسئولان نظام که مهمترين هدف اين انقلاب را اسلامی کردن جامعه و پياده کردن احکام اسلامي
در کليه روابط اجتماعی ، سياسی و ... مي دانستند، شروع به کنترل حضور زنان و مردان
در فضاهای عمومی و تا حد امکان جداسازی آنها کردند. يکی از مهمترين اين مکانها، ورزشگاهها
بود.در این رابط مهين گرجي ورزشکار و خبرنگار
ورزشي مي گويد: « ما
بعد از انقلاب، همچنان برای تمرين به ورزشگاه امجديه مي رفتيم ، يک روز گفتند از فردا خانمها نيايند. يعني همزمان
با انقلاب فرهنگي اينها حتي ورود زنان به ورزشگاهها را هم ممنوع کردند و گفتند نياييد
تا تشکيلاتشان درست شود».
اما تیر آخر زده شد و مسئولین با اعلام
رسمی ممنوعیت ورود زنان به استادیوم والیبال خیال بسیاری از دلواپسان حکومتی را راحت کردند،که اعتراض های گستره ای را از سوی
جنبش زنان در پی داشت. در ادامه این اعتراض ها برای منع حضور زنان در استادیوم،اعلاميهای
از سوی اساتيد ، طلاب حوزه علميه وانصار حزبالله در شبکههای اجتماعی و همچنين از
طريق رسانهها منتشر شد که این قضیه را فاش کرد. این اعلامیه فراخوانی است برای «حضور
خونين امت حزبالله» در ۲۹ خرداد
یعنی روزی که اولين بازی تيم ملی واليبال در ايران برگزار شد.
اما این بازی که به نفع ایران به پایان
رسید، حاشیه هایی در بر داشت که مهمتر از بازی والیبال و برد ایران بود. در واقع حاشیه
ای به مدت چندین سال مبنی بر حضور زنان در
ورزشگاه ها که حق طبیعی و اولیه آنها است. در روز ۲۹ خرداد بلاخره بازی شروع شد،اما بدون حضور زنان و با استقرار یگان اسب
سواران نیروی انتظامی در جلو ورزشگاه برای جلوگیری از اعتراض ها و داخل شدن زنان به
سالن مسابقه.
در این میان اما باید به برادران انصار
حزب الله یادآور شد که چرا برای این همه اختلاس ، فقر ، بیکاری ، اعتیاد ، فحشا ، خشونت
و تخریب وسیع محیط زیست که نهایتا باعث فروپاشی خانواده ها و گسترش فقر میان زنان و
کودکان و مرگ هزاران شهروند به خاطر آلودگی هوا و غذا و... می شود، صدایش هیچگاه در
نمی آید و حاضر نیستند کوچکترین اعتراضی بکنند ولیکن امروز فقط به خاطر تماشای والیبال
و فوتبال، صدایش را این همه بلند کرده و عربدۀ خونخواهی سر می دهد! انصار حزب اللهی
که این همه فساد و رانت خواری را می بیند و سکوت می کند، اما حالا ناگهان به «غیرت»!!!
آمده و می خواهد جلوی زنان را برای تماشای والیبال بگیرد حتی به قیمت ریختن خون آنها.
به راستی ترس رژیم و دلواپسانش از حضور زنان در ورزشگاه ها از چیست؟
هفته گذشته بود که روحانی رئیس جمهور
ایران در کنفرانس مطبوعاتی خود در یک ژست تبلیغاتی از حق مردم برای شاد بودن صحبت کرد
و از بر هم زنندگان کنسرتها گلایه ملایمی کرد. او یک اشاره ملایمتر هم به حقوق زنان
داشت، البته بدون آن که به موضوع حضور آنان در ورزشگاه که از مدتی پیش بحث آن مطرح
بود، اشاره کند.
البته در این ۳۷ سال از روز بر سر کار آمدن رهبر جمهوری
اسلامی تا به امروز وعده و وعید های زیادی به خرد ملت ایران داده اند و رای هایشان
را جمع کردند، در این مورد دولت حسن روحانی هم از این حیث مستثنی نیست چرا که دو
سال پیش با توجه به وعده های مبنی بر تاکید بر حضور گسترده تر زنان با ممانعت از ورود
زنان به استادیوم برای جشن ملی در۲۹ خرداد سال ۱۳۹۲ آغاز و با گسترش ممانعت ورود زنان برای تماشای والیبال
در سال گذشته و امسال تداوم یافت و ابعاد دیگری به این اعتراضات بخشید.
روحانی این آخوند مرتجع از سر استیصال در
روابط دیپلماتیک لبخند میزند اما به مردم در ایران چنگ و دندان نشان میدهد. اعدام های
گسترده تر، شکنجه، قتل، کشتار، فقر، گرسنگی، اختناق، گرفتن شادیها و آزادی انسانها
را بیش از سه دهه است بر مردم تحمیل کرده اند. از یکسو از ورود زنان به داخل ورزشگاهها
جلوگیری میکنند و با خشونت و دستگیری مواجه میشوند، و از سوی دیگر گروه وسیعی از زنان
و دختران سفیران و اوباش اسلامی و تعدادی بازیگران "زن و مرد" را به برزیل
برای دیدن بازیهای فوتبال جام جهانی در برزیل میفرستد! اما با این مانورها نمیتوانند
برای رژیم بی اعتبارشان آبرو بخرند. جمهوری اسلامی میخواهد با سرکوب زنان قدرت کنترل
خودش را تشدید کند. از طریق رسانه ها و آموزش خرافه در جامعه فرهنگ مرد سالار و ضد
زن را تبلیغ و ترویج میکند تا این فرهنگ هر چه بیشتر در جامعه ریشه بدواند و مردان
را وسیله ای برای سرکوب زنان کند. اما غافل از اینکه زنان پا پس نمیکشند.
در واقع زنان هر روز نشان میدهند که
علیه تبعیض و نابرابری اند،علیه آپارتاید جنسی اند و برای احقاق خواستهای خود و برابری
زن و مرد پا پس نکشیده اند ، دائما با رژیم مرتجع جمهوری اسلامی در کشمکش و تقابل بوده
اند و در هفته گذشته نیز شاهد کشمکشی دیگر و ایستادگی زنان در مقابل رژیم زن ستیز اسلامی
ایران بودیم. زنان که نیمی از آن جامعه اند و این پیش پا افتاده ترین حق هر کسی که
به ورزش علاقه دارد است که بتواند با رفتن به ورزشگاها، بازیهای ورزشی مورد علاقه اش
را تماشا کند. زنان در ایران هم حق کامل استفاده از این امکانات و ورود به استادیوم
ها را باید داشته باشند. اما رژیم زن ستیز و مرتجع جمهوری اسلامی با آپارتاید جنسی
و با قوانین زن ستیز در تلاش برای سرکوب خواستهای زنان است و به انحاء مختلف مقابل
آزادی و مطالبات برحق زنان می ایستد. اما زنان در مقابل رژیم اسلامی ایستادگی میکنند
و در تلاش مستمر برای عقب راندن جمهوری اسلامی هستند. اما دلیل ممنوعیت زنان به ورزشگاهها
چیست؟
رژیم اسلامی که میداند جنبش آزادی زن در ایران دائما
در کشمکش و ستیز با قوانین مردسالارانه و متحجر و زن ستیز است، هر روز با تصویب قوانین
ضد زن و شدیدتر از پیش از فرستادن اوباش و نیروی انتظامی ویژه زنان به داخل خیابانها علیه حجاب تا تصویب قوانین
ضد زن، نشان از عجز و ترس رژیم برای مقابله با زنان و جنبش آزادی زن است. از اینرو
است که هر روز رژیم عرصه را بخود تنگ تر میکند و با توحش، بازداشت و پرونده سازی کوچکترین
مطالبات آنها را سرکوب میکند. راه ندادن زنان به میادین ورزشی و گرفتن یکی از پیش پاافتاده
ترین حق زنان در این مقطع زمانی که زنان اعتراضات وسیعی را انجام داده اند فقط و فقط
هراس رژیم از زنان است. آنها از شهامت و شجاعت تاریخی زنان بخوبی آگاه و در هراسند.
زنان هیچ توهمی نه به سبز و نه به بنفش نه به سفید رژیم اسلامی ضد زن ندارند. زنان
خوب میدانند که رژیم اسلامی نمیتواند پاسخگوی هیچیک از خواستهای انسانی و برابری طلبانه
و آزادیهای آنها باشد، به همین دلیل هم هر روز حکومت اسلامی ایران لایحه و قانونی را در مجلس اوباش اسلامی
طرح و تصویب میکند.
باید گف تا زمانی که قانونگذار به خود اجازه می دهد پازل های هویتی تو را به عنوان
یک زن، به شیوه ای که خود می پسندد چینش کند و اصول خود را یک به یک در باورهای تو
، دیکته کند و تو به ناچار مجبوری با همان پیشفرض های دیکته شده، زندگی کنی و زنانگی
خود را بر همان اساس در جامعه تعریف نمایی. تا زمانی که قانون ضد زن است،تا زمانی
که این قوانین به فرهنگ و سنت ضد زن تبدیل میشود، فضای بیشتری برای جولان دادن در جامعه
می یابد و دیگر لازم نیست با زبان قانون سخن بگویی چون همواره سنت، حق بیشتری بر گردن
جامعه خواهد داشت، حقی که به ناحق از جامعه و به خصوص زنان جامعه گرفته شده است.
همواره با تمام طرح ها ، قاونگذاری ها
و فرهنگ سازی، رژیم اسلامی ایران از ابتدای موجودیتش(پاکسازی دانشگاهها در سال ۱۳۵۹ که به انقلاب فرهنگی موسوم شد) تلاش کرده
که با اعمال تفکیک جنیستی در جامعه، نیمی از اجتماع یعنی زنان را از صحنه فعالیتهای
اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حذف کند.البته بررسی این امر نیاز به کند وکاوی چند جانبه
دارد و در واقع بایستی لایههای سیاسی و دینی حکومت را شکافت تا بتوان به انگیزههای
این امر پرداخت.خوب یک بخش این قضیه برمیگردد به مرکز تحقیقات علوم استراتژیک که در
آنجا سیاستهای کلان رژیم برای داخل و خارج برنامه ریزی میشود.
هیچ افق روشنی برای رهایی زنان و رهایی
بشریت بدون جنگیدن و سرنگونی متصور نیست و بدون حضور زنان در این مبارزه سرنگونی نظام
موجود امکانپذیر نمی باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر