نوشته: رضا وضعی
وقتی با خود فکر میکنیم که چقدر به سرنگونی حکومت ایران باقی مانده،یا اصلا سرنگونی در کار
هست یا خیر، ناخوداگاه فکرمان به بعد از سقوط کشیده میشود. چرا که تنها هدف ما
سرنگونی نیست ، رسیدن به دموکراسی هم مهم است.
مردم ایران دموکراسی
میخواهند و حق هم دارند. سالها زندگی تحت حکومت یکی از سیاهترین دیکتاتوریهای تاریخ
این خواسته را برجسته تر کرده است. مردمِ ما آن حقوق دموکراتیکِ نصفه و نیمه ای که در کشورهای سرمایهداری پیشرفته و یا حتی کشورهای
«شبهدموکرات» همچون ترکیه و مالزی و … برقرار است هم در اختیار ندارند. تمام نامزدهای
انتخاباتی باید از فیلترِ شورای نگهبانی که هدف رسمیاش حفظ نظام است رد شوند. هر نشریهای
را که ذرهای سازِ مخالف بزند توقیف و روزنامهنگارانش را روانهی زندان میکنند. اقلیتهای
مذهبی را آزار و اذیت میکنند. به مردمانِ کرد ، ترک، بلوچ ، عرب و ترکمن اجازهی تکلم
و تحصیل به زبان مادریشان را نمیدهند. زنان را به شهروندان درجه دوم بدل کرده و
سادهترین برابریهای مدنی را از آنها سلب کردهاند. فضایی از خفقان و سرکوب بر سراسر
جامعه حاکم کردهاند و میخواهند کل جامعه را به قهقرا برگردانند.
البته دیکتاتوری با
جمهوری اسلامی نیامده که دموکراسی شعار تازه ما شده باشد. تمام تاریخ کشور ما یک استبداد
پس از استبدادی دیگر را به خود دیده. با نگاه مشخصتر به دورهی اخیر در مییابیم که
نظام سرمایهداری از پهلوی تا جمهوری اسلامی
در ایران شکلی به جز دیکتاتوری خفقانبار نداشته است.
در چنین شرایطی بدیهی
است که دموکراسی در معنای کلی آن یعنی این اصل که مردم باید برای سرنوشت خود تصمیم
بگیرند یعنی اینکه «صلاح مملکت خویش مردمان دانند» ضرب المثل مقدسی است بر روی لبان
تمامِ ما. اینگونه است که دموکراسی در این مرحله از انقلاب خواست اصلی تمام شرکتکنندگان
در جنبشِ خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری یک سیستم دموکرات هستند، که در آن
نمایندگان مردم خود بتوانند در مورد آیندهشان تصمیم بگیرند.
حال برای درک
بهتر شرایط خفقان بار در ایران لازم میدانم تعریف مختصری از دموکراسی ارائه دهم : مفهوم دموكراسي بسيار پيچيده تر از آن است كه تصور
مي شود؛ زيرا منظوری كه گويندگان و نويسندگان از به كاربردن آن داشته اند و دارند،
متناسب با مقتضيات زمان و شرايط هر عصر متفاوت بوده است.
دموکراسی چون بسیاری
دیگر از مفاهیم، تعریفی پیچیده دارد، بنابراین، تعریف هر کس از دموکراسی می تواند نوع
نگرش او را آشکار سازد؛ «لیپست» در مورد دموکراسی معتقد است: «تعریف مفهوم پیچیده ای چون دموکراسی ناگزیر مبنایی
فرهنگی دارد؛ بدیهی است که نگرش یک طرفدار اتحادیه کارگری در اروپای مرکزی با نگرش
یک دهقان اهل جنوب صحرای آفریقا، که درآمدی بخور و نمیر دارد، فرق می کند. این تعاریف
به تاریخ هم وابسته اند؛ مثلاً، شهروندان کشورهایی که پس از 1945 از دل استعمار برآمده
اند تصور و شناختی از دموکراسی دارند که با تصور و شناخت شهروندان کشورهای قدیمی فرق
می کند و تعریف هر شخص از دموکراسی از عوامل متعدد دیگری نیز تأثیر می پذیرد«.
دموكراسی از واژه
يونانی دموس ( يعنی خلق ، مردم) و كراتوس ( يعنی حاكميت، قدرت) مشتق است. دموكراسی
يكی از انواع حاكميت بوده و وجه مشخص آن اعلام رسمی اصل تبعيت اقليت از اكثريت و به
رسميت شناختن آزادی و حقوق مساوی افراد و شهروندان است
دموکراسی از زمانی
که پریکلس ، آن را «حكومت مردم» تعريف كرد، تا امروز كه در مجامع مختلف نظريه پردازی غرب به ويژه امريكا، تحكيم و
گسترش آن كار اساسی و تخصصی دولت معرفی مي
شود، تحولات زيادی داشته است.
دموکراسی را نمیتوان
جدا از شرایط اقتصادی و اجتماعی زندگی بررسی کرد،باید وضع واقعی و عملی جامعه را در
نظر داشت. در واقع هر دموکراسی به مثابه شکلی از سازمان سیاسی اجتماع، در تحلیل آخرین
به شیوه تولید معینی خدمت می کند و توسط آن تعیین میشود.
مضمون و شكل دموكراسی
در طول تاريخ تكامل حاصل كرده و همواره و كاملا وابسته به فراگیری اجتماعی ـ اقتصادی
مربوطه بوده است.
اما سوالی که
همیشه در ذهن توده ها و بخصوص در بین افراد سیاسی و مترقی نقش بسته این است، آیا گذر
به دموکراسی با سابقه و پرونده حاکمیت جمهوری اسلامی امکان پذیر است؟!
در جواب این سوال
باید گفت ما با حکومتی روبرو هستیم که از همان بدو آغازش در بهمن 57، همچون «پُتکِ
خدایان» بر سر جامعه مدنی فرود آمد، و با نقضِ سیستماتیکِ حقوق بشر، در حرکتی حسابشده
گام به گام از «دموکراسی» موعود فاصله گرفت. اعدام و تیرباران مقامات و وابستگان رژیم سابق بدون هیچگونه
محاکمه یا پس از محاکمههای فرمایشی؛ سرکوب مداوم محفل های مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی؛
ایجاد نهادهای تحقیرآمیز برای کنترل رفتار اجتماعی به طور عام و اجباری کردن «حجاب
اسلامی» برای زنان به طور خاص؛ آزار و اذیت اقلیتهای قومی، مذهبی و جنسی؛ پاکسازی
سیستماتیک روشنفکرانِ منتقد و مخالفان سیاسی در داخل و خارج از ایران؛ زندانی کردنِ
بیشمار معترضانِ سیاسی در زندانهای مخوفی که شکنجههای سازمانیافته و اعدامهای
دستهجمعی خوراکِ روزانهاش است؛ سرکوب جنبشهای دانشجویی و مردمی برای آزادی و دموکراسی؛
مداخله سیاسی-نظامی در کشورهای همسایه و تلاش برای تبدیل آنها به اقمارِ وابسته از
طریق تروریسم و قتل عام؛ و بدتر از همه و ریشهی همه شرها، تدوین قانون اساسیای بر
پایه دین و حول مفهومِ شیعهی اصولیِ «ولایت فقیه» – که قدرت اجرایی بسیار زیادی به
مقامِ رهبری به عنوان نماینده انحصاری خدا بر روی زمین میدهد.
همینطور از زمانی
که روحانی به ریاستِ جمهوری رسیده، تغییرِ چندان مثبتی در ایران صورت نگرفته است.
اعدامها در ایران نسبت به یک یا دو دهه گذشته در بالاترین حد خود هستند؛ وضعیت حقوق
بشر در ایران هنوز هم غمانگیز و اسفناک است؛ اساسیترین آزادیهای فردی با مصونیتِ
تقریبا کامل از مجازات توسطِ حکومت زیر پا گذاشته میشود؛ زنان و اقلیتها از تبعیض
شدید رنج میبرند؛ و…. بنابراین، روحانی تنها برای نشان دادنِ تصویری نرمتر از جمهوری
اسلامی و به این قصد که رژیم بتواند برای خودش کمی مشروعیت بخرد به ریاست جمهوری رسیده
است. او برای ایجاد تغییرات دموکراتیک در این سیستم نیامده است.
نوشته فوق تنها انگشتشماری از روشهای ضد انسانی و ضددموکراتیکِ
جمهوری اسلامی است که می توان به این نتیجه رسید، در چهار چوب جمهوری اسلامی
هیچگاه به دموکراسی نخواهیم رسید.
حال برای رسیدن
به یک دموکراسی حقیقی چه باید کرد؟
در جواب این سوال
حسین بشیریه در کتاب "گذار به دموکراسی" نوشته: این رژیم در هر آزمایشی نشان
داده که اصلاح پذیر نیست و 8 عامل در فروپاشی
و گذار دموکراتیک یک نظام اقتدارگرا نقش بازی میکند که 4 تای آن بحرانهایی است که
نظام از پس حل کردن آنها عاجز میشود و عبارتند از : 1- بحران مشروعیت یا بحران ایدئولوژی.
2- بحران کارآمدی 3- بحران در همبستگی سیاسی نخبگان یا طبقه حاکم 4- بحران سلطه یا
استیلا ( عدم توانایی در سرکوب مخالفان). و 4تای دیگر که به گروههای مخالف مربوط میشود
و نوع گذار را تعیین میکند عبارتند از : 5-نارضایتی مردم 6- سازماندهی 7- ایدئولوژی
مقاومت و مخالفت 8- عنصر مهم رهبران و نخبگان سیاسی.
هرچند هرکدام از این اوصاف توضیح مفصلی
دارد، اما اگر نخواهیم از بحث خود دور شویم ، باید بگوییم که از 4 بحران یاد شده، جمهوری
اسلامی به هر 4 مورد مبتلاست .
(1) جمهوری اسلامی
آبرویش را نه با تقلب در انتخابات که با گشودن گلوله به روی مردم خود از دست داد ،
(2) کارآمدیش را که سالهاست با در جا زدن اثبات میکند و اکنون هم کارد به استخوان
یارانهها رسیده و.... (3)بحران همبستگی که دیگر هیچ ، کار به جایی رسیده که نه خاتمی
و کروبی و موسوی که مرد معاملهگر انقلاب ، دلال بزرگ ، رفسنجانی هم از اختلاف بزرگ
میگوید و آیت الله امینی به نشانهی اعتراض از امامت جمعهی قم استعفا میدهد و خامنهای
هم هر از چندگاهی این اختلافات را خانوادگی عنوان میکند ولی چه اختلاف کوچک وخانوادگیای
که باعث طرد شدن اعضای آن میشود. (4)بحران استیلا و سرکوب هم که دیگر نگو ، باتوم
و چماق و گلوله، حنایی شده که رنگ ندارد. 15 خرداد 1342 ، یک روز بود ، فقط یک روز
و تا پاییز 1357 احدی به ذهنش خطور نمیکرد که آن آتش زیر خاکستر سبب فروپاشی تمدن
2500 سالهای شود که ارتشش ، ژاندارم منطقه بود.
به هر حال چه خوشمان
بیاید و چه نه ، بوی انقضای جمهوری اسلامی همه جا را برداشته و امروز نه فردا ، با
توافق یا بی توافق، با جنگ یا بی جنگ ، آرام یا خشن به آخر خط رسیده است.
اما همانطور که
گفتم تمام اینها به فروپاشی میپردازد و ما یکبار فروپاشی 57 را تجربه کردهایم و دیدهایم
که “ اگر ندانیم چه میخواهیم ” و فقط مرگ بر دیکتاتور بگوییم ، تنها راه را برای دیکتاتوری
دیگری هموار کردهایم و این یعنی نقطه سر خط.
(5)نارضایتی مردم که در نطقه نزدیک به اوج است و
هنوز اندک حس ملی گرایی و مقابله با بیگانه و ترس از جایگزینی بد یا بدتر جلوی حرکات
اعتراضی که به فروپاشی بینجامد را گرفته .
(6)سازماندهی که باید بگویم عنصر بسیار مهمی است
و هر چه احزاب و گروهها متشکل تر و منسجم تر عمل کنند و از سیاستهای عوام فریب و قشر
گرایی دوری کنند احتمال گذار به دموکراسی بالاتر میرود ، نظر به اهمیت این بخش عباراتی
را عینا از کتاب گذار به دموکراسی خدمتتان میاورم :
گذار دموکراتیک
نیازمند جامعهی مدنی نسبتا شکل گرفتهای پیش ازگذار است.
گسستگی اجتماعی
و عدم تعلق فرد به گروههای مستقل و جماعات محلی، انجمنها و غیره در جامعهی توده وار
، زمینه را برای ظهور جنبش تودهای ، ایدئولوژیهای هویت ساز غیردموکراتیک یا نخبه
گرایی یا پیشواسالاری و نهایتا توتالیتاریسم ( اقتدارگرایی ) فراهم میسازد.
ختم کلام ، اگر
برای خود نجنگی برای هیچ میجنگی . اگر اصناف آزاد ، اتحادیههای کارگری آزاد ، مطبوعات
آزاد و … ایجاد نگردد و یا زمینهی آن ایجاد نشود ، جماعت توده وار سرانجام به دنبال
یک رهبر که به خواسته و امیالشان نزدیکتر است (و معمولا با وعده و وعید به آنها القا
میکند که سعادت آنها را میخواهد ) راه میافتند و زمینهی دیکتاتوری دیگر را ایجاد
میکنند.
اما (7)ایدئولوژی
مقاومت که باید اساسا دموکراتیک باشد. اصلا و ابدا نباید خواهان به قدرت رسیدن یک قشر
، یک طبقه یا یک حزب و یک دین و … باشد . این تفکر ، ایده و نظر باید در میان همه بسط
داده شود که خوب مطلق وجود ندارد یا لااقل درمیان انسانها وجود ندارد پس هر کس ، حزب
یا گروهی با رای و نظر و خواست مردم و به مدت محدود و نه مادام العمر می تواند در قدرت
باشد. به عبارت دیگر احتمال گذار به دموکراسی پس از فروپاشی زمانی افزایش مییابد که
ایدئولوژی مقاومت اساسا دموکراتیک بوده و تدارک فرهنگی و ایدئولوژی دموکراتیک پیش از
فروپاشی صورت گرفته باشد و یا دموکراسی به عنوان رقیبی نیرومند در برابر ایدئولوژیهای
دیگر پایدار شود.
و در آخر (8)رهبران
و نخبگان سیاسی که قطب نمای این گذارها هستند و دورنمای جنبش را ترسیم میکنند و سرنوشت
نظام پس از فروپاشی تا حدود بسیاری خصوصا در نبود احزاب نیرومند و مستقل ( مانند ایران
فعلی ) بسته به نوع گرایش وجهان بینی آنها دارد. و میتوان دو شخصیت “اقتدار طلب” و
” دموکراتیک” را برای رهبران جنبشها در تفکیک آنها تعیین کرد.
برای رسیدن به چنین هدفی، اتحادی را
میطلبد که بر اساس نکات مشترک در اهداف و برنامه سیاسی مدون گروههای مختلف بوجود آید.
در این اتحاد نه افراد بلکه احزاب و تشکل های سیاسیِ خواهان دموکراسی شرکت دارند. هدف
چنین اتحادی کوشش برای جلب پشتیبانی مردم بمنظور مبارزه ی متشکل علیه جمهوری اسلامی
و هرگونه دیکتاتوری برای رسیدن به دموکراسی است. در دوران گذار که هنوز یک حکومت متکی
به رای مردم انتخاب نشده است، وظیفه اتحاد ارائه یک آلترناتیو حکومتی است که از پشتیبانی
اکثریت جامعه برخوردار باشد. در دوران گذار انتخابات مجلس موسسان برای تدوین قانون
اساسی دموکراتیکِ آینده انجام میگیرد. اتحاد برای دموکراسی در انتخابات مجلس موسسان
، خواهان تصویب قوانینی برای تقویت نهادهای دموکراتیک و جلوگیری از قبول هرگونه نهاد
تضعیف کننده دموکراسی مانند مقام دائمی یا موروثی در اداره امور کشور خواهد بود. این
اتحاد کوشش دارد مسئولیت اداره امور کشور بدست احزاب و ائتلاف های دموکرات متکی به
رای مردم بیفتد.
مردم ایران برای رسیدن به یک دولت دموکراتیک در ایران چاره ای جز
سازماندهی و قیام بر علیه تمامیت جمهوری اسلامی ندارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر