مقاله ای از مکس فیشر در وبسایت وکس
ما به ندرت به این اذعان داریم که مجادله
بر سر برنامه هسته ای ایران و لغو تحریم ها که چند روز پیش رسما آغاز شد، واقعا بر
سر نگرانی از جنگ افزار هسته ای است. هیچ موقع هم این امر مساله اصلی نبوده است.
البته تمرکز برجام بر جنگ افزار هسته ای
است. اما این که ایران پس از جمع آوری بخش عمده ای از فعالیت های هسته ای اش همچنان
موضوع جدل و اختلاف است گویای مساله ای بزرگتر است. ما همین مباحث را درباره مبادله
زندانی بین ایران و آمریکا، و دستگیری و آزادی ملوانان آمریکایی هم داریم.
آیا این با نقل به مضمون از گفته معروف
مارگارت تاچر نخست وزیر پیشین بریتانیا درباره میخاییل گورباچف رهبر پیشین اتحاد جماهیر
شوروی سابق سازگار است، که تاکید کرده بود آیا مساله کشوری است که می توان با آن طرف
معامله شد؟ این پرسشی است که در کانون اختلافات در سیاست خارجی آمریکا قرار داشته است
و پیشینه ای فرای ایران دارد.
ایران شاید در یک دهه گذشته به اختلاف برانگیزترین
مساله سیاست خارجی آمریکا بدل شده است؛ مساله اختلاف بر سر خوانش های متفاوت از ایران
نیست، بلکه بر سر اساس اعتماد به ایران و جایگاه آمریکا در جهان است.
از نظر من این مشاجرات ریشه در سه رویکرد
متفاوت در سیاست خارجی آمریکا دارد:
تقابل پراگماتیست ها با هژمونی طلب ها،
دیپلمات ها با مبلغان نظامی گری، و حامیان رفورم در خاورمیانه با طرفداران حفظ وضعیت
موجود در منطقه.
این مباحث در گذشته گاهی همپوشانی داشته
و اختلافات گاهی روشن و گاه مبهم بوده است.