جنگ در خاورميانه که در سوريه متمرکز شده،
جنگي ناعادلانه از هر چند سوي آنست. ائتلاف جهاني امپرياليست ها بمبارانهاي ديوانه
وار شهرِ حلب و بيمارستان ها توسط جنگنده هاي روسيه، بمباران هاي ارتش ترکيه و سرکوب
مناطق کُرد نشين در ميانِ مذاکرات جاري در شهر مونيخ، حمايت نظامِ تبهکار جمهوري اسلامي
از بشار اسد فاشيست، جريانات بنيادگراي جنايتکار مانند داعش و هم صنف هاي شان...همگي
بيان کنندة ماهيت ارتجاعي و ناعادلانة اين جنگ است.
در يک سو اتاقِ کنفرانسي را ميبينيم که
يقه سفيدهاي نظم کهنة جهاني و وحوش گرد آمده
و سرنوشت ميليونها انسان را بوالهوسانه به بازي برد و باخت گذاشته اند، و سوي
ديگر ده ها هزار انسان را ميبينيم که از خانه و کاشانه آوار شده، زير بمباران ها نابود
شده، در مرزهاي کشورهاي مختلف سردرگم و بي پناه شده، در دريايي بيرحم مرده اند.
اين تصاوير بايد هر انساني را به فکر در
بياورد. به تکان در بياورد. او را وادار به
حرکت و کاري عليه اين باندِهاي چندگانة جهاني بکند. در غير اين صورت بايد به انسان
بودنِ خود شک کند.
سوريه 22 ميليون جمعيت داشته که بيش از
11 ميليون نفر آن تا امروز تحت تاثير اين جنگ قرار گرفته اند. در ميان اين مردم بيش
از 2 ميليون کودک قرار دارند. «تحت تاثير» واژه اي نرم و بي آزار است و قادر نيست رنج
و دربدري مردم را بيان کند. دامنة فاجعه گسترده تر از گرسنگي و سرمازدگي در مرز ترکيه
و سوريه و مرزهاي ديگر است. با يک تراژدي همه جانبة انساني روبروئيم. بيش از يک سوم
مهاجريني که در طول اين جابجايي بزرگِ انساني مرده اند را کودکان تشکيل ميدهند. بدون
آن که بدانند چرا و اين داستانِ تلخ چه ربطي به آنان دارد. آنها پيش از اينکه بتوانند
مدرسه را به اتمام رسانده و شاديهاي کودکانه را تجربه کنند، در زير آوار يا دريا مرده
و يا بردهي مناسبات وحشيانهي حاکم شده اند.
کميسارياي سازمان ملل در امور پناهندگان
و پليس مرزي کشورهاي اروپايي که گذرگاه پناهندگان سوري اند خبري هولناک ميدهند: «بيش
از 12 هزار کودک و نوجوان سوريه اي در جريان جابجايي و فرار و گذر از سوريه به منطقه
اي ديگر، ناپديد شده اند....اين کودکان يا به بردگي کاري يا به بردگي جنسي کشانده شده
اند.... اکثر اين کودکان و نوجوانان پس از رسيدن به اروپا و معرفي شدن به نهادهاي قانوني،
ناپديد شده اند. فقط بيش از 10 هزار بچه در اروپا گم شده اند». پليس اتحاديه اروپا
(يورو پول) ميگويد: «نگران هستيم که بيشتر اين بچه ها به تجارت سکس و يا بردگي کاري
برده شده اند.». ميگويند به شواهدي دست پيدا کردهاند که حکايت از درست شدن شبکه هاي
جنايتکارانه ميکند که از سال 2014 و پس از شروع فاجعة فرار انساني از سوريه به راه
افتاده و مشغول تجارت سکس شده اند.
فعالين حقوق کودک خبري تکان دهنده ميدهند:
هزاران تن از اين کودکان «ناپديد» شده همين اکنون در کارگاره هاي دوزندگي و نساجي در
ترکيه مانند بردگان به بيگاري گماشته شده اند. اين کودکان را به زور از خانواده هايشان
جدا کرده اند. در مجارستان ده ها نوجوان مصاحبه کرده و گفته اند که پليس مجارستان آن
ها را از خانواده جدا کرده و مجبورشان کرده مسير ديگري را بروند. يکي از اين نوجوان
ها ميگويد: «نميدانم چي شد و چکار بايد بکنم. ناگهان ديدم که تنها هستم. خانواده ام با من نيستند. خيلي ترسيدم...». دختر 13 ساله اي
ميگويد: «داشتيم از مرز مجارستان رد ميشديم. مي خواستيم به آلمان بريم... بعد پليس
مرزي گفت تو اونور، بقيه اونور. ناگهان ديدم که اونا منو از مادرم جدا کردند. امروز
من تنهام. نميدونم خانواده ام کجان..».
رابطهي پيچيده اي ميان باندهاي قاچاق انسان
با باندهاي تجارت سکس وجود دارد. سرمازدگي، آوارگي و بيماري تنها بخش کوچکي از تصويري
است که مدياي امپرياليستي نشان ميدهد. در آن زيرها تراژدي خوفناکتري جريان دارد: استثمارِ
کاري و استثمار جنسي اين کودکان.
در مقابل، نهادهايي درست شده از جمله نهادي
با عنوانِ: «کودکان را نجات دهيم». تشکلات
ان جي اويي که درون شان انسانهاي درستکاري
مشغول به کار اند و ميخواهند به بچه ها کمک کنند. ميگويند: «اين بچه ها با سرنوشتي
به مراتب دردناکتر از ساير مهاجرين روبرويند...آدمهايي پيدا ميشوند که ادعا ميکنند
عمو و دايي اين بچه ها هستند ولي راست و دروغش را ما نميتوانيم بفهميم...».
اين نهادها پزشک و معلم و غذا به بچه ها
ارائه ميدهند. افرادي شريف اند. اما در چارچوب همين سيستم ميخواهند مرهم بر زخمهاي
مردم بگذارند. متوهم اند چون از «بالايي» ها يعني همان هايي که مسئول اين فاجعه اند،
تقاضاي کمک کرده و ميگويند: «اتحادية اروپا کنوانسيون حقِ کودک را امضاء کرده نبايد
در برابر اين وضعيت کور باقي بماند...». اما از اين قبيل کنوانسيون ها ساليانِ درازي
است که دهها و دهها توسط امپرياليست ها امضاء شده است. «حقِ کودک»، «حقِ زنان»، «حقِ
پناهنده»، «حقِ اقليت هاي ديني و مذهبي» و.... اما کدامشان در کجا کار کرده به ويژه
هنگامي که پاي منافع بزرگتر و استراتژيک در ميان بوده است؟
با يک نظام روبرو هستيم که سراپا کارکرد
خودش را دارد. منطقِ اين نظام هرج و مرجِ غير انساني، کودک فروشي و استثمار را ديکته
ميکند. نظامي که بهره کشي انسان از انسان و کسب حداکثر سود در سلول هاي بنيادي اش نهفته
شده، جز اين نميتواند عمل کند. ترميم و مرهم
گذاري کار نميکند. هزار بار اين را ديده ايم. چقدر ديگر بايد ببينم و با چه بهايي؟
جمهوري اسلامي در کنارِ ساير تبهکاران دخيل
در اين جنگ ارتجاعي، مسئول اين فجايع انساني است. آن عده از مردمي که امنيت شان را
در «سردار سليماني و ظريف» جستجو ميکنند و «چُخ بختياري» در کنار فرزندانشان شب را
به روز ميرسانند و آب دهانشان از برقراري «امنيت» توسط جمهوري اسلامي جاري شده بايد
بدانند که «خوابِ آرامشان» به قيمتِ مرگ و بردگي هزاران کودک ديگر تمام شده است. و
اگر به شرافت و وجدانِ انسانيشان مي نازند بايد گفت: ببخشيد! چيزي از شرافت و وجدان
در اين رويکردِ شما مشاهده نميشود. اين رويکرد را تغيير بدهيد!
به کارگران و مردم زحمتکشي که در اين نظام
نه امنيت شغلي دارند و نه امنيت جاني و با ترديد و دودلي به اين وقايع مينگرند، آنهايي
که دل نگران از فردا، شب را به صبح ميرسانند و احساس ميکنند معادلة «سردار سليماني
و ظريف» ربطي به آنان ندارد، بايد گفت: شما درست احساس ميکنيد. اين معادله ربطي به
ما ندارد. اما اين کافي نيست. بايد آگاه و متشکل بشويد. ترس و دودلي را کنار بگذاريد.
گسترده فکر کنيد. فکر کنيد که آن دختر يا پسر بچه سوري که در دريا غرق شده، به تجارت
سکس کشيده شده يا همين الان در جايي دارد استثمار ميشود، کسي مثل فرزند شماست.
اگر بتوانيد اين طور فکر کنيد، اگر اينگونه
فکر کنيد و عليه اش کاري کنيد، شک نداشته باشيد که پتانسيل براي زير و رو کردنِ اين
جهانِ زشت و پايان گذاشتن بر اين دهشت و سازماندهي جهاني از نوع ديگر هزاران برابر
خواهد شد. نه تنها شما که ميليون ها انسان هم سرنوشت با شما رها خواهند شد.
منبع: نشریه آتش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر