ماجرای اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی، فرار خاوری رئیس بانک ملی به
کانادا، حقوق های گزاف مدیران دولتی، نابودی صنایع کشور برای فروش زمین یا ماشین آلات
آن یا باز کردن راه واردات کالاهای تولیدی این صنایع، تخریب جنگل ها برای ویلا سازی،
قاچاق کالا در اسکله های سپاه، برخورد با ملیت ها، عدم تحمل مذاهب، تخریب و خروج آثار
باستانی و... همه و همه نشان از یک گذار خطرناک در جامعه ایران دارد و آن پایان و نابودی
مفهومی است بنام "منافع ملی". بحث تنها بر سر قربانی شدن منافع ملی در زیر
پای منافع خصوصی یا کارگزاران حکومتی نیست. بر سر پایان فقط یک "مفهوم" هم
نیست، سخن بر سر تلاش برای پایان دادن به یک واقعیت، واقعیت وجود یک ملت است. منافع
ملی در پیوند با احساس ملی با وجود یک ملت است و وجود یک دولت. بنظر می رسد دست های
معینی چه در داخل ایران و حکومت و چه در سطح جهان، آگاهانه برنامه نقطه پایان گذاشتن
بر وجود ملت و دولت در ایران را در چارچوب طرح موزائیکی کردن خاورمیانه به پیش می برند،
طرحی که ناتو و بانک جهانی مامور تحقق آن هستند.
بنام بازگشت به اسلام یا گذار به مدرنیته
یورشی آغاز شده است دامنه دار به تاریخ ایران، فرهنگ ایران، آگاهی ها و باورهای مردم
ایران، به هر چیزی که بوی ایرانی، بوی وحدت یک ملت در حول یک تاریخ و یک سرزمین را
می دهد. کار به جایی رسیده که نه تنها مفهوم جنبش ملی شدن نفت، کودتای ۲۸ مرداد یا انقلاب ۵۷ را وارونه کرده اند، بلکه شخصیت های ملی
نظیر امیرکبیر و مصدق را هم لجن مال می کنند. ملت ایران بر سر هیچ اندیشه ای، هیچ رویدادی،
هیچ شخصیتی نباید با یکدیگر تفاهم داشته باشد. هدف از بین بردن وحدت ملی، غرور ملی،
احساس ملی، وابستگی به تاریخ ملی، وجود چیزی به نام همبستگی ملی و منافع ملی است.
در مرکز تباهی اندیشه همبستگی ملی و منافع
ملی مفهومی قرار دارد بنام سودجویی و نفع شخصی در وسیع ترین مفهوم آن. از فرمانده سپاه
و رهبر که سود و نفع شخصی خود و بیت خود را بالاتر از منافع ملی قرار می دهند تا مدیران
دولتی و سرمایهداران غیردولتی و تاجر و کاسب و وارد کننده و صادرکنندگان. حتی دولت
را که جایگاه برتری منافع ملی است بنگاه سودآوری می خواهند. نه فقط از صنایع دولتی
انتظار سودآوری دارند، بلکه مدرسه و دانشگاه و بیمارستان هم باید سود بدهند. یعنی از فقر و بیکاری مردم، بی اطلاعی و بیسوادی مردم، بیماری
و زجر و مرگ آنان هم باید سود برد. حاکمیت فرهنگ سودآوری در حال جویدن پایه های دولت
و تارهای به هم پیوستگی یک ملت است.
آنچه در کشور ما از دوران احمدی نژاد شتابی
بیسابقه گرفت و این روزها زخم آن به شکل فاش شدن انواع و اقسام کلاهبرداری ها و دزدی
ها و اختلاس ها و غارتگری ها دهان باز می کند به تدریج می رود که بستر شکل گیری خود
را هم کنار بگذارد و در ورای اختلاف های سیاسی چپ و راست و اصلاح طلب و اصولگرا قرار
گیرد. حاکمیت قدرت طلبی، سودجویی و غارت؛ فرهنگ ملی و سرنوشت یک ملت و یک کشور را در
خطر قرار داده است.
ریشه بحران منافع ملی که سرنوشت ملت ایران
را به خطر انداخته در ناهمسویی است که میان رهبر کشور و خواست و رای مردم بوجود آمده
است و در واقع از همان روز اول وجود داشته است. دستگاه رهبری برای مقابله با رای مردم،
برای زمین زدن منتخبین مردم؛ به هر کاری، به پیگیری هر سیاست داخلی و خارجی نابخردانهای،
به پشتیبانی از هر غارتگری، به ترویج هر اندیشه قشریگرایانه ای، به رواج هر فرهنگی
متوسل می شود. چنانکه نظامی گری ابزاری بود علیه روحانیان و سیاسیون منتقد یا مستقل
از رهبر. "دیپلماسی تهاجمی" پاسخی به گفتگوی تمدن های محمد خاتمی. آزمایش
موشکی سپاه راه حلی برای برهم زدن برجام. "غرب ستیزی" دستاویزی برای جلوگیری
از آرامش و ثبات اقتصادی. رواج فرهنگ سودجویی و غارتگری و اشرافی گری و خودنمایی از
یکسو کوششی برای غیرسیاسی کردن مردم و از سوی دیگر پاسخی به امکاناتی است که غارتگری
برای بخشی از قشرهای فوقانی جامعه فراهم کرده است. همانگونه که رواج بیسابقه جراحی
صورت و بینی و لب و ابرو، پاسخ به آن سرکوب دختران و زنانی است که در جریان جنبش سبز
به مصاف چوب و لگد و باتوم می رفتند و نگران آرایش و چهره خود نبودند. برای مقابله
با خواست و رای مردم، برای ناکام گذاشتن دولت های منتخب مردم، برای درهم شکستن یک ملت
و اعتماد به نفس و روحیه و مقاومت آن به ریسمانی نیست که آویزان نشده باشند.
ملت ایران در این شرایط دشوار و خطرناک
داخلی و منطقه ای و جهانی، بجای آنکه تمام تلاشش را در جهت همسویی و اتحاد نیروی خود
بکار اندازد؛ توان خود را باید برای خنثی کردن رهبر و توطئه های بیت او بکار اندازد.
حلقه ای از قدرت در پیوند با ثروت و غارت و نظامیگری و قشریگری و آزادی ستیزی شکل
گرفته است که بسادگی تسلیم مردم و منافع ملی نمیشود. بنظر می رسد برای حفظ وحدت ملی
راهی جز در هم شکستن و خنثی کردن این حلقه قدرت و ثروت باقی نمانده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر