صفحات

۱۳۹۵ آبان ۳, دوشنبه

هراس از جایگاهِ رهبری در سخنانِ خامنه‌ای

نوشته: رضا وضعی
هفته گذشته آقای خامنه ای در جمعی از نخبگان و استعداد های حزب اللهی سخنانی در باب خواسته های غرب از ایران و اینکه ایران با شیطان توافق کرده است به زبان آوردند. در این سخنرانی آقای خامنه ای به موضوعات بسیار حیاتی برای تعیین سرنوشت نظام اشاره داشتند که لازم میدانم در این مطلب به جنبه های مختلف این سخنرانی بپردازم و اینکه چرا توافقی که با رضایت شخص ایشان صورت گرفت حالا با توافق با شیطان ازش یاد میکنند؟.

در قسمتی از این سخنرانی ایشان گفتند: بارها این «واقعیت» را گفته‌ایم که اگر در هسته‌ای عقب‌نشینی کنید٬ آنها مسئله موشک را پیش می‌کشند، اگر باز هم عقب بروید بحث حمایت از مقاومت را مطرح می‌کنند، اگر به عقب‌نشینی ادامه دادید موضوع حقوق بشر را جلو می‌آورند، و بعد اگر معیارهای آنها را پذیرفتید سراغ حذف معیارهای دینی در حکومت می‌روند.» البته ایشان به پنج پرونده اشاره داشتند و یادشان رفت موضوع مبارزه با پولشویی و فساد مالی را مطرح کنند.
در اول بحث باید برگردیم به زمان توافق برجام. دوره ای که مدام تاریخ امضاء تغییر میکرد و عدده ای گمان میکردند که شاید اصلا این توافق صورت نگیرد. اما مسئله اصلی چیز دیگری بود، این تغییراتِ زمانی بخوبی نشان میداد که توافق هسته ای بهانه است و پرونده های اساسی دیگری پشت پرده در حال مذاکره است. البته اثبات این ادعا برمیگردد به زمانی که غرب متن توافق را انتشار داد و در آنجا نیز دیدیم که خواسته های غرب فراتر از سانتیفیوژها و برنامه هسته ای جمهوری اسلامی است.
در آن توافق به شش پرونده اشاره و در لیست خواسته های غرب بود که تیم مذاکره کننده ( به گفته ولی فقیه مسئولین) نظام آن را امضا و پذیرفتند. این شش پرونده شامل ۱- توافق هسته ای ۲- مسئله موشک های دوربرد(بالستیک) ۳- عدم حضور و دخالت در دیگر کشورهای منطقه ۴- عدم حمایت از تروریسم ۵- حقوق بشر و ۶- مبارزه با فساد مالی و پولشویی بود.
که با توجه به امضای این توافقنامه ،نظام جمهوری اسلامی در برابر این خواسته های غرب دو انتخاب دارد  که به قل رهبر یا باید این موارد را یکی پس از دیگری بپذرید که در این صورت شاهد یک نوع تغییر ساختاری تدریجی خواهیم بود یا اینکه به این موارد تن ندهد که در این صورت مذاکرات شکست خورده و روابط قطع خواهد شد. در نتیجه تحریم ها باز خواهد گشت، سرمایه خارجی به داخل سرازیر نمیشود و در نهایت فقر و بیکاری گسترده خواهیم داشت و یک شورش میلونی، که اگر رخ دهد کل نظام را به پرتگاه سرنگونی خواهد کشاند. همه ما میدانیم که مورد دوم برای نظام دردناک و وحشتناک است.
سخنانی که آقای خامنه ای روز چهارشنبه به میان کشید، واقعیت تلخی را برای جناح سپاهیان،بیت رهبری و روحانیت وابسته به بیت را داشت که در دوران هشت ساله احمدی نژاد اوج قدرت این آقایان را نشان میداد که با به بن بست کشاندن کشور مجبور شد در سال 92 قدرت را به جناح مقابل (باند رفسنجانی- باند روحانی- اصلاح طلبان) واگذار کند. که با توجه به قدرت رسیدن این جناح و توافقات امضا شده، هزینه سنگینی را رهبری و سپاهیان باید ناخواسته بپردازند.
این اولین بار نبود که رهبر ایران به این مسائل واکنش نشاند داد، آقای رهبری در سخنرانی هایشان بارها از خواسته و استراتژی غرب در برابر ایران سخن به میان آوردند که یک نمونه از این سخنرانی ها می توان به دیدار اخیرشان با دانشجویان اشاره کرد. در جمع دانشجویان رهبر ایران گفت: هم اکنون اصلی ترین خطری که جمهوری اسلامی را تهدید می کند ، خطر استحاله نظام و تغییر سیرت انقلاب است. که تنها راه مقابله با خطر استحاله؛ انقلابی بودن و انقلابی ماندن مردم است.
سخان آقای خامنه ای بیانگر یکسری از رویداد های ایران داشت، که به مسائل بسیار حیاتی در مقابل حکومت تبدیل شده است: آینده مذاکرات هسته ای، شرایط وخیم اقتصادی، بالا گرفتن موج اعتراضات مردمی و تشدید جنگ قدرت. در صورت بالا گرفتن اعتراضات بدلیل اجرایی نشدن برجام، جناح های حکومتی بدنبال مقصر(مسئولین دیگر) میگردند و نتیجتا شروع جنگ قدرت. پس مذاکرات و اجرایی شدن یا نشدن آن نقش اساسی را در کل شرایط حکومت بازی میکند.
البته در آنطرف هم غرب روی موضع اش ایستاده و میداند با فشار وارد کردن به ایران میتواند به خواسته های قلبی خود دست یابد. در این اواخر شاهد بودیم  بیکار ننشسته و تمام سعیش را میکند تا با تصویب قانون شفاف سازی ثروت حکومتداران ایران و سازمان بین دولتی FATF   (که شامل ۲۰۲  فرد،نهاد و بنیاد می شود که بیشتر این افراد و بنیاد ها سپاهیان و وابسته به رهبری هستند) بتواند نظام را در سمت اجرایی کردن توافقنامه هل دهد.
رهبر جمهوری اسلامی وقتی در سخنانش از توطئه صحبت کرد و گفت: «عده‌ای تا کلمه دشمن تکرار می‌شود، ناراحت می‌شوند اما این تکرار و هشدار، همچون تکرار کلمه‌‌ شیطان در قرآن مجید، با هدف ایجاد هوشیاری دائم انجام می‌شود و در واقع، شناخت توطئه است نه توهم توطئه». این را به خوبی میداند که با اجرایی شدن این توافقنامه، شرایط در زمینه های سیاسی،اجتماعی،فرهنکی ، اقتصادی و... دستخوش یکسری تغییرات اساسی خواهد شد، چرا که در آن صورت باید از یکسری قانون های جهانی پیروی کند. نتیجتا جایی در قدرت برای رهبری و نیروهای نظامی تحت امرش باقی نخواهد ماند و باید به حاشیه رانده شوند. اما  جناح روبرو میداند که با اجرایی شدن این توافقنامه زمینه بازگشتش به ساختار قدرت فراهم خواهد شد پس طبیعی است که این توافقات را به سمت اجرایی شدن بکشاند و سعیش را انجام دهد تا اعتماد غرب را نسبت به خود جلب کند. که در ایران هم دست به یکسری از اقدامات زد اما با مخالفت رهبر ، جناح روحانیت سنتی و سپاهیان رو برو شد.
پذیرش این واقعیت و این شرایط برای رهبری سخت است که نظام به سمت استحاله ای می رود که هیچ جایی برای رهبر به شکل مطلقه اش و نیروهای تحت امرش نیست. یعنی حذف ۲۰۲ جریان، نهاد، بنیاد و مافیا های تحت امر رهبری، یعنی یک جمهوری اسلامی بی شاخ و دم که باید تمام رویاهایش را برای صدور انقلاب اسلامی از سر بیرون کند، موشک هایش را در انبار اوراق کند، سپاهش یا حذف یا به حاشیه کشیده شود و تبدیل شود به یک جمهوری اسلامی معتدل و مورد پسند غرب.
اما این همه چیز هایی نیست که رهبر بتواند آنرا تحمل کند، پس میداند که باید واکنش نشان دهد البته نه آنطور که غرب را تحریک کند به تحریم مجدد ایران. باید طوری باشد که مخالفتش را در چنین سخنرانی هایی نشان دهد و همزمان سر تعظیم در مقابل غرب فرود آورد. نظام امروز در باتلاقی قرار گرفته که یا باید بپذیرد توافق برجام را که میرود به سمت تغییرات عمیق درونی یا نپذیرد که در این صورت توسط مردم سرنگون خواهد شد. عقب نشینی که رهبر از آن صحبت به میان آورد حالا دیگر ممکن نیست. توافقی که صورت گرفت جمهوری اسلامی را در مقابل دو انتخاب قرار داد که هر دوی این انتخاب ها باب میل آقای خامنه ای و جناح تحت امر و غیر پاسخویش نیست.
این استحاله ای است که نظام باید در درون به یک توافق همگانی برسد و به واسطه آن بقای خود را حفظ کند. که البته این اتفاق مورد حمایت جناح ها و جریان های غربی نیز است تا با این روند بتواند با سرمایه گذاری در کشور ایران که دارای منابع طبیعی فراوان و نیروی کار با سواد ارزان است، سود چند ده برابر را به کشورش وارد کند. اما این سرمایه گذاری ها و روابط اقتصادی شرایطی را میطلبد که همان مهار و استحاله نظام است. تا در این صورت بدون هیچ دردسری به نون چرب و نرمی در ایران برسند. البته قبل از هر چیزغرب یک ایران تضعیف شده میخواهد تا بتواند سود و باج بیشتری نسیب خود کند.

اهمیت این استحاله برای نظام در این است که دیگر نه به واسطه ی شورش و خشم مردم فرو می پاشد و نه از طریق جنگ به مرحله ی خطرناک و نهایی خویش می رسد، بلکه به یاری سرمایه های کلان غربی از این بحران های متعدد خویش به نحو موقت هم که شده جان سالم به در می برد و با برخی از تغییرات سخت اما ضروری در در درون خویش، ماندگاری میان مدت خود را تضمین می کند. به عبارت دیگر، بخشی از نظام با ظاهری تازه، اما با حفظ کامل منطق بی رحم حاکم بر ساختار اجتماعی-اقتصادی کنونی، بر سر کار خواهد ماند و بهانه‌ی حمله به ایران نیز از دست جناح دیگر  در آمریکا و لابی پشت سر آن خارج خواهد شد. اما در این صورت جایی برای رهبری به شکل کنونی اش وجود ندارد و این آن جیزی است که علی خامنه ای را نگران کرده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر