صفحات

۱۳۹۵ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

هنرمند هميشه بر قدرت است نه با قدرت

نوشته: رضا وضعی
اصغرفرهادی کارگردان کشورمان دیروز دوشنبه ۹ اسفند ۹۵ برای دومین بار جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان را از آن خود کرد.که البته حواشی  نیز به دنبال خود  داشت و آن  اینکه نه خود و نه هیچ یک از دست اندر کاران فیلم در این جشنواره حضور به عمل نیاوردند و از طرف آقای فرهادی دو نماینده انتخاب شدند تا در این نشست حضور پیدا کرده و بیانیه کارگردان ایرانی را قرائت کنند.

البته بماند که مثل همیشه عده ای با سر و پای برهنه به کوچه ریخته و دارند سوت می زنند. فکر می کردم آمدن  دونالد ترامپ فقط به سود محافظه کاران و راستی های رژیم باشد،هرگز فکر نمی کردم خیر و برکت اش به اصغر فرهادی هم برسد که جایزه ی اسکار را بگیرد.
خانوم انوشه انصاری و فیروز نادری نمایندگان اصغر فرهادی در صحنه حاضر و خانوم انوشه بیانیه فرهادی را قرائت کرد. قرائت بیانیه اصغر فرهادی نکاتی را در خود داشت که مایلم در حد بینش و سواد خودم به آن بپردازم:
در متن بیانیه آمده بود، به احترام مردم کشورم و شش کشور مسلمان دیگر که ورودشان به امریکا ممنوع اعلام شده است در این مراسم شرکت نخواهم کرد و در ادامه رئیس جمهور امریکا را به نقض حقوق شهروندی و انسانی محکوم کرد. تا از این تریبون استفاده و حکومت نشینان را خرسند کرده باشد، تا جایی که وزیر امور خارجه ایران در صفحه تویتر شخصی اش نوشت: سخن اصغر فرهادی،سخن ماست. همینطور روزنامه آفتاب تیتر امروز ۱۰ اسفند به جایزه اسکار فرهادی پرداخت و از آن به عنوان سفیر فرهنگی ایران نام ببرد و گفت فرهادی پیام مردم ایران را به گوش جهانیان رساند. حال بماند اینکه پیام مردم ایران چه بوده!!
این کارِ اصغر فرهادی دقیقا تنقس تازه ای بود که نظام بهش نیاز داشت تا بتواند به گوش حداقل یک میلیارد انسان سخنانش را برساند و توسط لابی ها و هنربندانش حمله ای را به دولت ترامپ ترتیب دهد. حال اینکه بخواهیم ببینیم اصغر فرهادی به اعتدال خدمت کرد یا اصولگرا، باید این نکته را در نظر داشته باشیم که اصغر فرهادی اعتباری به کل نظام داد و همینطور نشریه عصر ایران انتشار امروز ۱۰  اسفند به این نکته اشاره دارد و مینویسد: با این بیانیه به دنیا نشان دادیم که حساب حکومت با مردم جدا نیست و در بزنگاه های تاریخی، مردم پشت دولت را میگیرند و از آن حمایت میکنند. این پیامی است که اصغر فرهادی در خدمت به رژیم به گوش جهانیان رساند و شاید توانست مشروعیت مقبولی را نصیب صاحبان قلاده اش کند.
اصغر فرهادی برای دومین بار تریبون بزرگی را برای رساندن صدای مردم داخل به جهانیان را از دست داد. آقای اصغر فرهادی در حد اصلاحات هم صدای مردمش نشد و نخواست درد و رنجی که مردم ایران بدوش میکشند را از این تریبون فریاد بزند و بجایش موضع تندی را نسبت به حکومتی گرفت که هیچ ربطی به آن نداشت. طوری که بعد از دریافت جایزه اسکار اهالی هالیوود به بیانیه فرهادی واکنش هایی نشان دادند، برا نمونه لورن کلری بعد از دریافت جایزه اسکار خطاب به اصغر فرهادی گفت: "ما به یک فیلمساز ایرانی جایزه می دهیم و او برای ما درباره ی دولت ما یک نطق می نویسد. بهتر نیست که خطاب به دولت ایرانی خودش خطابه بنویسد؟"
درست است! شاید حق با خانوم لورن باشد. اقای اصغر فرهادی بجای اینکه بنشینید در کشورتان و بیانیه ای  را از طرف شما، کسان دیگر بخوانند و کشور امریکا را به نقض حقوق بشر و غیر انسانی محکوم کنیدد شاید بهتر می بود صحبتی از محیط زیست کشورمان میکردید که ۲۳ استان با ریزگرد ها هر روز دست و پنجه نرم میکنند و به همین دلیل قریب به ده روز مردم خوزستان به خیابان ها آمدند و اعتراض خودشان را نشان دادند. آقای اصغر فرهادی بهتر بود جای سفیر فرستادن و محکوم کردن کشور امریکا به تقسیم انسان ها و جدا سازی و بازی کردن نقش سفیر فرهنگی ایران، نگاهی به اطراف خودت بیندازی و تقسیم بندی که بالا سری هایت بوجود آوردند را ببینید. آقای اصغر فرهادی به احترام مردم کشورت نیازی نیست جشنواره اسکار را بایکوت کنی، نگاهی به آمار فقر بینداز، به آمار تنش فروشی زنان سرزمینتان نگاه بیندازید، به صدور زنان کشورتان به حوزه خلیج فارس توسط رفیق دوست ها و سرداران رژیمی که نقش سفیرش را بازی کردی. آقای اصغر فرهادی دیروز نقش غلام رژیمی را بازی کردی که خود کارنامه سیاهی در رعایت حقوق بشر،حقوق شهروندی و انسانی دارد.یک روز قبل از دریافت جایزه اسکار شما، مامورین شهرداری از روی کارتن خواب های مولوی تهران رد شدند.
آقای اصغر فرهادی دیروز نشان دادی و اثبات کردی خدمت گذار چه کسانی و دغدغه دار چه طبقه ای از جامعه هستی. صرف نامی از نام ها درآوردن محبوبیت مردمی نمی آورد. به قول شاملو"فضيلت هنرمند است که در اين جهان بيمار به دنبال درمان باشد نه تسکين، به دنبال تفهيم باشد نه تزئين، طبيب غمخوار باشد نه دلقک بيعار".
 کاشکی از خود پرسیده بودید که چرا ایرانیان خارج از کشور اجازه ورود به کشور را ندارند، میپرسیدید چرا هنرمندان خارج از کشور باید شاهد مرگ پدر از پشت مرز های ایران باشند.
امیدوارم زمانی که در تنهایی خود نشسته اید و احتمالا به اسکار سومتان فکر میکنید، ذهنتان را به خوزستان هم ببرید و بپرسید چرا مردم روی نفت نشسته خوزستان ، امروز از آب و هوای پاک محرومند. از خود بپرسید جوان ۱۷ ساله کرد چرا بجای تحصیل باید کولبری کند و در نهایت زیر کولاک و برف منجمد شود. همین چند روزه پیش فرزانه جلالی، سپیده قلیان و  مهرناز حقیقی را گرفته اند و برده اند و قبلش آن مادر دلسوخته را.
آقای فرهادی فیلم های شما یک ریال که چه عرض کنم، یک عدس ارزش ندارد، وقتی که چشمت را روی همه چیز بسته ای و خود و بازیگرانت ( چه آن دلباخته ی مومن و چه آن فمنيستی که پول صندوق ذخیره ی فرهنگیان هنوز هم از جیب هایش سرازیر است) بر ضد اخلاقیات و اتوریته ی حاکم نه تنها قدمی بر نمی دارید بلکه هم ساز و هم راهش هستید. این ها هم که مدام تبریک می گویند و این را افتخاری بی پایان می دانند، یا در عمرشان فیلم ندیده اند یا اصلا نمی دانند جایزه را برای چه به شما و این خدمه ی بی خاصیتتان داده اند. آقای فرهادی وقتی فیلم سازانی چون کیوان کریمی که هم صنف توهستند، با آن وضعیت دارند روزهای زندان را سپری می کنند و تو بی خیال، یک مایه دار در ماه پریده ( که فی الواقع تنها هنرش همان پریدن بر ماه بوده) را به نمایندگی خودت انتخاب می کنی، تکلیفت روشن است. انوشه انصاری وقتی ۲۰  میلیون دلار به ناسا داد که پرچم جمهوری اسلامی را تبلیغ کند و میلیونها هم به نایاک برای لابیگری جمهوری اسلامی و دریغ از یک شاهی برای خانواده های زندانیان سیاسی تکلیف را مشخص کرد و دست دادن تو با چنین افرادی به خوبی ذات تو را به عموم ایرانیان شناساند.
 شما میخواهی قله های افتخار را به هر نحوی شده بالا بروی(احتمالا در حال پیدا کردن سرمایه گذار جدید هستی) دیگر چه انتظاری می رود که از ما جا مانده گان در این زندان غربت بنویسی، کدام درد رفته بر ما را تاریخ می تواند از فیلم های بی خاصیت تو استخراج کند؟ وقتی امثال ناصر تقوایی را سال هاست بایکوت کرده اند، باید هم آدم حقه بازی چون تو بیاید وسط و مدام بالا و پایین بپرد.
آقای فرهادی! آیا بهتر نیست قبل از دعوت کردن فیلمسازان امریکایی به سمت کشیدن ویژگی های مشترک انسانی به درون لنز دوربین ها، اول از خود شروع کنی و لنز دوربینتان را به سمت حکومتی بکشی که خود از پایه و اساس حرمت و هنر را در کشورت به غارت برده است؟!؟
دیروز را روز تاریکی در زندگیت به یادگار گذاشتی، روزی که عرق شرم بر پیشانیت خواهد نشست برای  بندگی کردن افرادی که خود از پایه با حقوق بشر و حق شهروندی سر جنگ و ستیز داشته و دارند.
با سخنی از احمد شاملو درباره هنرمند متعهد سخنم با شما هنربند را به پایان میرسانم.

شاملو: بنده هنر بدون تعهد را دو پول ارزش نمی گذارم. هنرمند هميشه بر قدرت است نه با قدرت، حالا اگر يکی می خواهد برود با قدرت باشد، بگذار برود خودش را با بند تنبان فلان رئيس جمهور دار بزند. اصلآ برايم مهم نيست نه زنده بودنش برايم مهم است نه مردنش. هنر که می تواند چيز مفيدی را زيباتر عرضه کند و به آن قدرت نفوذ بيشتری بدهد بايد از خنثی بودن شرم کند. فضيلت هنرمند است که در اين جهان بيمار به دنبال درمان باشد نه تسکين، به دنبال تفهيم باشد نه تزئين، طبيب غمخوار باشد نه دلقک بيعار.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر