صفحات

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۱, دوشنبه

نکاتی درباره انتخابات: «شهروند» یا «هوادار»؟

نوشته: نادر فتوره‌چی
۱-جامعه «واقعی» ایران، با جامعه متصل به «اینترنت» یکی نیست. ردپای بسیار کمرنگی از بخش‌هایی از جمعیت که در سال‌های اخیر در طوفان بی‌سابقه غارت و چپاول در خیابان‌ها و بیابان‌ها رها شده‌اند، در فضای مجازی (اعم از اینترنت، سمینارها، میتینگ‌ها؛ کتاب‌ها، مجلات، کمپین‌های انتخاباتی و از همه مهمتر رسانه‌های تلویزیونی، رادیویی و مطبوعات) دیده می‌شود. آنها به طور مطلق «بی‌صدا» و «حذف» شده‌اند.

۲-جامعه متصل به «اینترنت» روز به روز نسبت خود را با یکی از مهمترین نتایج تاریخ پر فرازو نشیب مدرنیته یعنی خلق مفهوم «شهروند» با خوشحالی و اشتیاق بسیار از دست می‌دهد و به مناسبات «ارباب-رعیتی» اما در هیات «هوادار- ناجی(سوپرمن)» و البته با ژستی ظفرمند و پیروز عقب نشینی می‌کند.
۳-دوگانه تکراری، خسته‌کننده و ملال آور«رای می‌دهم-رای نمی‌دهم» مختصات «انفعال جمعی» جامعه متصل به اینترنت و پسروی آن از جایگاه «شهروند» به موقعیت «هوادار» را به خوبی نشان می‌دهد: چه آنها که می‌گویند «رای می‌دهم» و چه آنها که می‌گویند «رای نمی‌دهم»، هر دو به یک میزان «منفعل»اند و معلوم نیست زمان عبور از این دوگانه کاذب، یعنی رسیدن به جایگاه «شهروند»ی که « پرسش می‌کند»، چه زمانی فرا خواهد رسید.
۴-هنوز نمی‌دانیم در تاختن چهارنعل به عقب(از شهروند به هوادار)، مقصر اصلی آیا تنها حاکمیت است یا چیزی در روح جمعی ما این عقبگرد غم انگیز را موجب می‌شود.
۵-با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات، «انفعال پرشور» طیف «رای می‌دهم»، منظره انتخابات را از تنها بزنگاه «سیاسی شدن جامعه» و تنها منفذ موجود جهت رخنمایی هویت «شهروند سیاسی پرسشگر»، به سطح مسابقه‌ای با حال و هوای یک استادیوم فوتبال تنزل می‌دهد.
۶-تنزل عرصه عمومی «واجد صدا» به عرصه «هواداری منفعلانه»ای که دچار «توهم فعالیت» است نشان می‌دهد حتی انتخابات نیز دیگر موجب «سیاسی شدن» جامعه نمی‌شود؛ یا به بیان ساده «ابتذال» حتی خود «سیاست» را هم در نوردیده است.
۷-نگاهی به شیوه‌های تبلیغات، کُر کُری خوانی‌ها، یک کلاغ چهل کلاغ‌ها و دروغ و دبنگ‌های هواداران «منفعل اما پرشور» رسانه‌ای و اینترنتی، نشان می‌دهد که این دیگر «فوتبال» نیست که همچون سال ۸۸ «سیاسی» می‌شود (ماجرای دستبندهای سبز) بلکه این «سیاست» است که خود را در سطح فضای هیجانی یک مسابقه «فوتبال» پایین می‌آورد.
۸-قالب شدن «جو استادیومی» در هفته‌های پایانی باقیمانده تا انتخابات، گویای این حقیقت تلخ است که در آن بخشی از جامعه که به فضای مجازی و رسانه متصل است، تعداد زیادی «هوادار»اند و تعداد کمی «شهروند» و «تغیرات ملموس» زمانی رخ خواهد داد که این نسبت معکوس شود.
۹-در این دوره از انتخابات، «جو استادیومی» با آغاز برگزاری مناظرات انتخاباتی به شدت تشدید شد و «شهروندان» را هر چه بیشتر به مرتبه «هوادار» فروکاست.
۱۰-غلبه «جو استادیومی» به جای «عرصه سیاسی» و تقلیل جایگاه «شهروند» به «هوادار» موجب می‌شود تا در دوقطبی زهرگرفته شدۀ جهانگیری-قالیباف، همگان فراموش کنند که گزینه «هواداران» جهانگیری، در صورت نرفتن روحانی به دور دوم درانتخابات سال ۹۲، همین آقای قالیباف بود.
۱۱- جو استادیومی و تقلیل جایگاه «شهروند» به «هوادار» موجب می‌شود تا شهروندان به جای پرسش درباره نکات مطرح شده در مناظره اول از جمله اینکه چرا وزارت مسکن از سال ۹۲ تا کنون درباره تخلفات قالیباف در صدور مجوز برج در کوچه‌های ۶-۸ متری سکوت کرده است؟، چرا در چهلمین سال انقلاب، به گفته میرسلیم ایران ۱۰ میلیون «بیسواد مطلق» دارد؟، چر ادر۱۰سال گذشته،هیچ طرح عمرانی بزرگی دراین مملکت اجرا نشده؟، آن بانک‌هایی که به آن ۵۰۰ نفر، بالای هزار میلیارد «وام» داده‌اند، این پول را از کجا آورده بودند؟، چرا جاده توریستی‌ترین استان کشورمتعلق به دوران رضاشاه است؟، «دستاورد»های بیست ساله «خصوصی سازی» که هر ۶ کاندید از آن دفاع می‌کنند چیست؟ چرا ساخت یک ورزشگاه(نقش جهان)۲۳سال طول می‌کشد؟ و ...، در مقام «هوادار» به این دلخوش باشند که نام خاتمی از زبان جهانگیری برده شده و کلمه «گازانبر» صورت قالیباف(یعنی همان گزینه بعد از روحانی برای بنفش‌ها در انتخابات ۹۲) را بر افروخته است.«دستاود»های «قهرمانانه»ای که بعید است کسی یک هفته بعد از انتخابات یادش مانده باشد.
۱۲-هنوز نمی‌دانیم به ابتذال کشیده شدن عرصه سیاست که خود را در تغییر گروه‌های مرجع اجتماعی از «دانشجویان و روشنفکران» به «سلبریتی‌ها و هنرپیشه‌ها» نشان می‌دهد یا اینکه چرا نهادهای جامعه مدنی به نحوی دچار دگردیسی شده‌اند که دانشگاه‌ها«استند آپ کمدی»و «جشنواره غذا» برگزار می‌کنند، «خیریه‌چی‌ها» و «روزنامه‌چی‌ها»کاندید انتخابات می‌شوند، سینمایی‌ها درباره لیست‌ها تصمیم می‌گیرند، کارگردان تئاترهای بندتنبانی مجری میتینگ انتخاباتی می‌شود و...، محصول عقب نشینی «شهروندان» به موقعیت «هوادار» است یا بر عکس.
۱۳-در طی دوران اعتدال ما با «غیر سیاسی» شدن مفهوم «اصلاحات» نیز مواجه شدیم. بدین معنا که اگر کف مطالبات در دوران محمد خاتمی «توسعه سیاسی» بود، در دوران روحانی سقف مطالبات به «پخش ربنای استاد از صدا و سیما»، برگزاری کنسرت در خراسان جنوبی و... تبدیل شد.
۱۴-موقعیت «هوادار» به جای «شهروند» این امکان را به افراد نمی‌دهد تا از امثال مصطفی تاجزاده در مقام یکی از فعال‌ترین چهره‌های سیاسی مبلغ روحانی سوال شود که وقتی می‌نویسد «هم حامی موسوی هستم و هم طرفدار روحانی»، باید توضیح دهد که چگونه ممکن است انسان در آن واحد هم طرفدار خصوصی‌سازی باشد و هم مخالف آن؟
۱۵-انتخابات سال ۹۶۶، واجد یک ویژگی جالب توجه است: تحولات قبل از آن ، از تحولات بعد از آن مهم تر است. برای نمونه، حضور محمود احمدی نژاد در این انتخابات که واکنش هیستریک جناح اعتدال را برانگیخت موجب شد تا آنهایی که طی بیست سال گذشته نان ژست «مخالفت با نظارت استصوابی شورای نگهبان» را خورده بودند، به طور رسمی خواهان اعمال این نظارت شوند. یا حضور یکی دیگر از کاندیداها، جناح اعتدال را دچار این چالش کند که بکوشد مبادا خاطره حوادث «گذشته» که با همکاری و مشارکت «فعال» بسیاری از چهره‌ها و حتی اعضای لیست و کابینه امید همراه بوده است، در افکار عمومی زنده شود.
۱۶-فراموش نکنیم که«انتخابات آزاد» تعریف دارد: یعنی «همه» بتوانند در آن شرکت کنند، نه فقط «بد»ها و «بدتر»ها!
۱۷-هر بار که ما بین گزینه «بد» و «بدتر» مجبور به انتخاب می‌شویم، دستکم ۴۴ سال از عمرمان کاسته می‌شود. آنهایی که هزاران سال برای اصلاح وقت دارند را نمی‌دانم، اما آنهایی که با امید به بهبود زندگی در سال ۷۶ به محمد خاتمی رای دادند، اکنون ۲۰ سال پیرتر شده‌اند و حق دارند که از مدعیان اصلاحات درباره گذر این عمر پرسش کنند.
۱۸-تعریف انتخابات بر اساس دو گانه «برجامیان» و «نابرجامیان» کاذب است. بسیاری از شهروندان ضمن استقبال از عادی‌سازی روابط با جهان(که سنگ بنای غیر عادی سازی آن را اصلاح طلبان در تسخیر سفارت آمریکا گذاشتند)، نسبت به روند خصوصی سازی، غارت منابع عمومی و عدم تغییر در شرایط زیستی خود معترض‌اند.
۱۹-یکی از کاندیداهای «تازه از راه رسیده» یا به عبارت بهتر «از لُپ لُپ در آمده» اصلاح‌طلبان در شورای شهر، با دعوت به رای دادن و دامن زدن به «جو استادیومی» و «هواداری»، گفته است «پیش به سوی شورای شهری که دست مفسدان را کوتاه کند». ادعای او در حالیست که هنوز یک ماه از رد طرح تحقیق و تفحص از شهرداری در مجلسی که «لیست امید» مدعی پیروزی در آن بود نمی‌گذرد. جالب آنکه گزارش‌ها حاکی از «لابی شهرداری با برخی اعضای فراکسیون امید» بوده است و اصلاح‌طلبان هیچ یک از خاطیان را نه تنها به مردم معرفی نکردند و بابت گنجاندن آنها در «لیست امید» پوزش نخواستند، بلکه هیچ نشانه‌ای از توبیخ آنها به بیرون درز ندادند. از «تازه از راه رسیده»ها باید پرسید، چه تضمینی وجود دارد که پس از تشکیل شورایی با امثال شما، این تجربه مجددا تکرار نشود؟
۲۰-فساد در شهرداری قریب به یقین است، اما اینکه کاندیداهای جناح اعتدال فقط به فساد شهرداری می‌پردازند و به هیچ عنوان حاضر نیستند درباره دیگر پرونده‌های فساد (از جمله شهرزاد) چیزی بگویند، نشان‌دهنده عدم صداقت آنها در مبارزه با فساد است.
۲۱-وقتی اصلاح‌طلبان می‌گویند کاندیدشان روحانی‌ست، یعنی از وضع موجود راضی‌اند. وقتی این گروه از وضع موجود راضی‌ست، پس منظورش از «اصلاحات» چیست؟
۲۲-تكليف ما با رئيسى معلوم است، با آنهایی معلوم نيست كه بين رئيسى و پورمحمدى تفاوت معنادار قائلند و برايش راى جمع مى‌كنند.
۲۳-عملکرد آینده اصلاح طلبان در شورای شهر، تابعی از عملکرد آنان در «مجلس امید» کنونی‌ست: فاقد برنامه، فاقد پرنسیب و اهل معامله.
۲۴-کسانی که هیچ «پرسشی» ندارند و به دستور این و «تکرار» آن رای می‌دهند، بزرگترین موانع پیشرفت و تعمیق دموکراسی و عاملان بی‌جیره و مواجب بازتولید مناسبات غیر دموکراتیک و استبدادی در ایرانند.

۲۵-جناح اعتدال باید یاد بگیرد که برای اشاره به بدنه اجتماعی منفعلی که در بزنگاه انتخابات «مجبور» به «هواداری» از او می‌شود، از کلمه «همه» استفاده نکند. این تادیب و آموزش تنها با «پرسشگری» از تناقضات، ابهامات، بی‌برنامه‌گی‌ها، خلف وعده‌ها و فرار از پاسخگویی‌های این جریان مدعی «پاسخگویی، دموکراسی و عقلانیت» ممکن است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر