انقلابی که در
سال ۵۷ در ایران صورت
گرفت ؛ از همان ابتدا مشخص بود که نمی تواند پیام آوری در یپیشرفت و توسعه در
مناسبات اجتماعی - اقتصادی - سیاسی - فرهنگی برای مردم ایران داشته باشد.
با آغاز حکومت اسلامی در حالیکه مردم ایران در انتظارِ پیوند یابی
نجات بخش میان اخلاق و معنویت با سیاست
بودند، آخوندها از همان ابتدای بقدرت رسیدن
دستگاه ارزشی جامعه را به سطح دستگاه ارزشی آخوندها کاهش دادند و همه خوب و
بدهای کردار اجتماعی را تابع تشخیص های روحانیون و ولی فقیه و دستگاه ارزشی روحانیون
نمودند و در همان قدم اول شأن و کرامت انسانی بازیچه مصلحت سنجی های مبهم و کشدار
ولی فقیه و تشخیص روحانیون حاکم گردید و جامعه ایران را با هرج و مرج اخلاقی بزرگی
مواجه ساخت.
در کشور ایران به دلیل نبود رسانه مستقل و شفاف
در برخورد با معضلات و فشار های اجتماعی برآمده از حکومت چهار دهه ای اسلامی و همچنین در دسترس نبودن
آمار های حقیقی، درک بررسی معضلات اجتماعی دشوار است و مردم از خیلی واقعیات خبر
ندارند و رسانه ها هم در مقابل بهم خوردگی نظم اجتماعی کنونی ایران سکوت اختیار
کرده اند.اما در این روزها در فضاهای مجازی که خود کار یک رسانه بزرگ را در جامعه
انجام میدهد پر شده از مواردی مانند: قتل،تجاوز،تیراندازی، کودک ربایی، فحشا،دزدی،خیانت
و... که جامعه ایران را به حدی از فروپاشی کشیده تا سنگ روی سنگ بند نماند.
اگر بخواهیم حد فروپاشی اجتماعی در ایران را
بسنجیم باید به عملکرد سه عنصر اصلی و تعیین کننده نگاه کنیم؛ یعنی ۱-نهادهای رسمی
قانونی، حقوقی، قضایی، انتظامی، امنیتی – ۲- نهادهای اجتماعی خانواده، هنجارهای
اجتماعی، سنتها، اخلاق مردمی – ۳- نظارت فرد بر خویش ( یک نوع خود نظارت گری).
این سه عنصر همیشه به صورت مکمل یکدیگر عمل کرده اند به صورتی که اگریکی از آنها
به انحراف رفته باشد، دوتای دیگر کارکرد خود را از دست میدهند تا نتوانند در کنار
هم از فروپاشی اجتماعی و یا بهم خوردگی نظم اجتماعی جلوگیری کنند.
فروپاشی اجتماعی یعنی
شکست و ناکارآمدی عوامل مشترک سه نهاد فوق و مشکل از آنجایی شروع میشود که هیچ
نظارتی بر این سه نهاد موجود نباشد، در نتیجه هنجار ها و قوانین تعیین شده برای
شکل گیری نظم اجتماعی فرو ریخته و جامعه به واکنش هایی دست خواهد زد که شاید تا آن
موقع سابقه ای نداشته باشد. جامعه امروز ایران دقیقا در چنین شرایطی قرار گرفته.
یعنی زمانی که
مسئولان و نهاد های رسمی فاسد و دروغگو اند، در انواع فساد از رشوه،اختلاس،دزدی،
فریبکاری، حقه بازی،غارتگری و... مشارکت مستقیم دارند، باعث شده تا نظارتی بر نهاد
های رسمی وجود نداشته باشد. در نتیجه این عملکرد، مردم حس اعتماد را ازحکومت دست
داده و به بی اعتمادی کامل میرسند و با
روشن تر شدن هرچه بیشتر فساد نهاد های رسمی این بی اعتمادی جایش را به حس
نفرت میدهد و ما میبینیم در ادامه این حس نفرت چندین آخوند و مسئول توسط مردم در
ماه های اخیر مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند.
اما اینجا میخواهیم
نگاهی چکیده داشته باشیم به عملکرد سی و اندی ساله حکومت اسلامی که باعث شده تا
مردم آن اعتماد را دیگر نداشته باشند، تا شاید از این طریق بتوانیم عمق این فساد
در دستگاه حاکم را بهتر درک کنیم:
-
اقتصاد کشور سقوط
کرده و فقر و گرانی فراگير شده است. در سال ۲۰۱۵، در ميان ۱۹۱ کشور جهان، تورم
ايران در رتبه ۱۰ بوده است.
برای نشان دادن
عمق فقر در کشور کافی است که به سرانه مصرف شير در آن توجه شود. کودکان و نوجوانان
ايران تا پيش از حاکميت اسلامی روزانه در حدود ٢٤٠ سیسی شير به عنوان تغذيه
رايگان دريافت میکردند و جزو بيشترين مصرفکنندگان شير در جهان بودند؛ اما امروزه
مردم ايران در حدود يک چهارم مردم کشورهای پيشرفته شير میخورند. به علت گرانی و
فقر روزافزون، مصرف شير در ايران در حد کشورهای افريقايی و حتی از کشور پاکستان
کمتر است.
-
بر اساس آمار
دولتی، ۴۰ ميليون ايرانی در زير خط فقر مطلق و نسبی زندگی میکنند.
-
بيکاری در ايران
بيداد میکند. حتی بر اساس آمار دولتی، ايران در ميان ۱۸ کشوری است که بيشترين
بيکار را در جهان دارند.
-
از لحاظ فضای کسب
و کار، رتبه ايران در جهان ۱۵۲ است.
-
فساد مالی، مانند
سرطان، همه اندام جامعه را فراگرفته است؛ و در رأس هرم اين فساد رهبر حکومت اسلامی
قرار دارد که، علاوه بر تسلط بر همه شريانهای اقتصادی کشور، به تنهايی صاحب
اختيار ٩٥ ميليارد دلار سرمايه است ــ سرمايهای که هيچ نهادی بر آن نظارت ندارد.
رهبر هيچ کشوری در جهان چنين ثروتی در اختيار ندارد.
-
از حيث فساد دولتی نيز، ايران رتبه ١٤٤ را در
جهان دارد.
-
از نظر آزادی
اقتصادی، رتبه جهانی ايران ١٧٣ است.
-
بیعدالتی اجتماعی
و فاصله طبقاتی، با وجود اقتصاد دولتی، هر ساله شدت بيشتری میيابد و بخشهای جديدی
از جامعه ايران به زير خط فقر میروند.
-
در ايران، روزانه
۶ کارگر در حوادث کاری جان خود را از دست میدهند، بدون اينکه کوچکترين واکنشی در
حاکميت برانگيزد.
-
خروج سرمايه از ايران روندی رو به رشد داشته و
تنها در هشت سال گذشته بيش از ۶۰۰ ميليارد دلار از کشور خارج شده است.
-
بسياری از صنايع
کشور، از جمله صنايع برق و خودروسازی و چای و گاز و بيمه و... در آستانه ورشکستگی
و یا ورشکست شده اند.
-
در زمينه توان
رقابت اقتصادی کشورها و توانايیشان در تأمين رفاه برای شهروندانشان، ايران در
رتبه ٨٨ است.
-
ارزيابی سالانه
شاخص کيفيت زندگی در بين ١٩٤ کشور جهان نشان میدهد که کيفيت زندگی مردم ايران در
سال ٢٠١٠ رتبه ١٥٠ جهان را داشته است.
-
از نظر شاخص رفاه
اجتماعی، در ميان ١٤٢ کشور، ايران در رتبه صدويکم است.
-
ايران جزو ده کشور پرمشقت جهان است.
-
ايران از حيث احساس شادی و رضايت شهروندانش در
رتبه صدوپانزدهم جهان است؛ و ايرانيان از افسردهترين مردمان جهاناند.
-
وضع درمان و دارو
اسفناک است و بسياری از خانوادهها برای تأمين هزينههای يک عمل جراحی برای هميشه
به زير خط فقر سقوط میکنند. وزير بهداشت جمهوری اسلامی میگويد: هزينه سرسامآور
درمان هر سال هفت درصد جمعيت ايران را به زير خط فقر میبرد.
-
رتبه جهانی ايران
در زمينه بهداشت نودوسوم است.
-
استفاده از
تجهيزات پزشکی غيراستاندارد در بخشهای ضدعفونی بيمارستانهای ايران ساليانه شصتهزار
قربانی میگيرد.
-
ايران، با فاصله
زياد از ديگر کشورها، بيشترين ميزان افزايش بيماریهای قلبی و سرطان و بيماریهای
ايمنی، مانند اماس، را دارد. تعداد سکتههای قلبی مردان و زنان ايرانی به ترتيب
دو و شش برابر شهروندان کشورهای غربی است.
-
رشد بيماری اماس
در ايران تعجببرانگيز است. شهر اصفهان بيشترين درصد بيماران اماس در جهان را
دارد. آلودگی محيط زيست احتمالاً در اين مورد نقش دارد.
-
دانشمندان بر اين
باورند که افزايش موارد ابتلا به سرطان در ايران طبيعی نيست.
-
ايران بيشترين
رشد سرطان در جهان را دارد. در بخشهايی از ايران، تنها در چند سال گذشته، موارد
ابتلا به سرطان پانصد درصد افزايش يافته است.
-
به علت آلودگی
زيستبوم و طوفان ريزگردها، بيماریهای خونی و تنفسی در خوزستان و سيستان افزايش
شديدی داشته است؛ به طوری که اخيراً اعلام آمار بيماران تنفسی در خوزستان ممنوع
اعلام شد.
-
ايران، در طول حاکميت جمهوری اسلامی، با فاصله بسيار زياد،
بيشترين درصد نازايان جهان را پيدا کرده است: يکپنجم جوانان ايرانی نازا شدهاند.
-
در حدود سیدرصد
ساکنان تهران دچار مشکلات روحی و روانیاند.
-
ايران از نظر
شيوع و مصرف مواد مخدر دومين کشور جهان است.
-
تنها در چهار سال گذشته مرگ ناشی از مصرف
ترامادول چهل برابر شده است.
-
خسارات ناشی از
اعتياد برابر با کل بودجه سلامت در ايران است.
-
ايدئولوژی جمهوری اسلامی با اکثر هنرها در تضاد
است و نگاهی خوش به آنها ندارد ــ از مجسمهسازی و نقاشی گرفته تا رقص و موسيقی؛
و انقلاب اسلامی با آتش زدن سينماها به عنوان مظاهر فساد همزمان بود. از سال ١٣٤٢
تا ١٣٥٧، تعداد سينماهای کشور دهها برابر شده و به پانصد تا ششصد سالن رسيده بود؛
در دوره جمهوری اسلامی، تعداد آنها نه تنها افزايش نيافت، که کاهشی چشمگير يافت
و به ٢٦٠ تا ٣١٥ سالن فعال رسيد. نکته قابل تأمل اين که ايران، با توجه به جمعيتش
و بر اساس آخرين استانداردهای جهانی، به هفتهزار سالن نمايش فيلم نياز دارد و، با
توجه به ٢٦٠ سالن فعال در سال ۱۳۸۷، ايران بيش از ٦٧٠٠ سالن ديگر نياز دارد.
-
آلودگی هوا
سالانه جان هزاران نفر را میگيرد و برخی از شهرهای ايران از آلودهترين شهرهای
جهان شدهاند.
-
ايراد اصلی به
حکومت محمدرضاشاه، نبود آزادیهای سياسی بود. اگر در سال ١٣٥٥ تنها در حدود بيست
کشور جهان «آزاد» به حساب میآمدند؛ امروزه، بر اساس آمار مؤسسه فريدم هاوس، ۱۴۸
کشور جهان آزاد يا نيمهآزاد محسوب میشوند و ايران در ميان اين ۱۴۸ کشور نيست.
-
ايران يکی از پنج زندان بزرگ روزنامهنگاران در
جهان است و، از حيث آزادی مطبوعات، در رتبهُ ۱۹۱ جهان قرار دارد.
-
ايران از نظر آزادی اينترنت در ميان شصت کشور در
رتبه آخر است؛ و به همراه چين و کوبا بيشترين محدوديتها را بر اينترنت اعمال میکند.
از نظر سرعت دانلود از اينترنت نيز، رتبه جهانی ايران ١٧٠ است.
-
ايران، به نسبت
جمعيت، بيشترين اعدامی را در جهان دارد و، از نظر تعداد، بعد از چين است.
-
از نظر تفکيک
جنسيتی، ايران در ميان بدترين کشورهای جهان است.
-
درصد دانشجويان دختر در ايران نشان میدهد که
زنان ايران از تواناترين زنان جهاناند؛ اما «رتبه ايران در دسترسی زنان به فرصتهای
اقتصادی و سياسی، در بين ۱۳۶ کشور، ۱۳۰ است.»
-
سياستهای جمهوری اسلامی درباره پيروان دينهای
ديگر به شدت ضدانسانی است. ايران در ميان ده کشور سرکوبگر مسيحيان در جهان قرار
دارد؛ و اين در حالی است که با پيروان دينهای زرتشتی و يهودی به صورتی ضدانسانیتر
رفتار میشود؛ مثلاً، بر طبق قوانين ايران، اگر يکی از اعضای خانوادههای اقليتهای
دينی مسلمان شده باشد، بقيه آنها هيچ ارثی نمیبرند و، در شهر يزد، پيروان اقليتهای
دينی حق استفاده از استخرهای مسلمانان را ندارند.
در بالا به چندین
مورد از عملکرد های حکومت حاکم بر ایران در چهار دهه گذشته اشاره کردم که همه اینها
به خوبی اثبات گر نبود یک سیستم نظاره گر بر نهاد های رسمی است.
مورد دوم نهاد
خانواده است که در پی فقر گسترده، تکه تکه
کردن جامعه و از بین رفتن اعتماد فردی باعث شده تا مورد دوم کیفیت خود را از دست
داده و نقش کنترل کننده این عنصر از بین برود. عناصری که به صورت سنتی در گذشته
حافقط ارزش های اخلاقی بودند تا حد زیادی نقش خود را از دست داده اند و جامعه در
یک اشفتگی فرو رفته است. برای نمونه میتوان به دین اشاره کرد که، یکی از منبع های
ارزش مردم در گذشته بود. اما با سیاسی شدن اسلام و بکارگیری اسلام سیاسی در امر
حکومت داری توسط حکمرانان ایران و همینطور در اثر خیانت و فریبکاری آنها به اسم
دین، صدمه جبران ناپذیری را بر پیکره جامعه ایران وارد کرد. در نتیجه مردم عملکرد
سردمداران ایران را به پای دین و اسلام گذاشته اند. همینطور ارزش های سنتی حاکم بر
جامعه که در گذشته به صورت نانوشته مورد استقبال و احترام مردم میبود؛ توسط اینکه
حکومداران ایران امروزه خود را مبلغ این ارزشها میدادند، مردم در مخالفت با آنها
این ارزش ها را ندید میگیرند.
بنابراین در حالی
جامعه ما با خلاء ارزشی و آشفتگی اخلاقی دچار شده که، در کشور ما اخلاق سکولار و غیر
دینی هم سابقه چندانی نداشته و بعد از بقدرت رسیدن حکومت اسلامی هم با انواع محدودیتها
و ممنوعیت ها ؛ از اجتماعی شدن آن جلوگیری شده است . ضمن اینکه ؛ جنبش اجتماعی که
میتوانست با گسترش خود ارزشهای اخلاقی نوینی خلق و به جامعه ارائه دهد ؛ هم با
سرکوب گسترده مواجه بوده و نتوانسته رشد لازم را داشته باشد . علاوه بر اینها ؛
جامعه مدنی پایداری که بتواند پاسدار ارزشهای اخلاقی گذشته باشد هم ؛ وجود ندارد .
نتیجه اینکه ؛ در چنین شرایطی مردم و جامعه ایران با یک خلاء ارزشی برای پیروی و
اجرا مواجه هستند .
در نهایت و عنصر
سوم یعنی نظارت گری بر خود به دلیل نادرست بودن فاکتور های اجتماعی شدن و تربیت
ناقص افراد جامعه و ناامیدی،افسردگی، روان پریشی که از هر چهار ایرانی یک نفر با
مشکل روحی-روانی دست و پنجه نرم میکند باعث شده تا رفتار های فردی به سمت نوعی
خشونت و تندروی برود. در جامعه کنونی ایران دیگر کسی رعایت حال هم نوع خود را
نمیکند، هیچ مرز و قانونی نمیشناسد و به راحتی نظم اجتماعی را بر هم میزند؛ مانند
تجاوز ۵۰ باره ناپدری به دختر ۵ ساله،پیدا کردن جسد دختر سه ساله در تنور همسایه
در کردستان، چاقو کشی و قمه کشی در اماکن عمومی. تمامی اینها از یک فجایعی خبر
میدهد که شاید در گذشته به ندرت شاهد چنین رفتار هایی از جامعه ایران بودیم و حال
با گذشت بیش از سه دهه از حکومت اسلامی امروز شاهد چنین اتفاقاتی در جامعه ایران
هستیم.
در نتیجه با
ناکارآمدی و نقص در سه عنصر تعیین کننده در نظم اجتماعی، میتوان متوجه شد که در
ایران نظم اجتماعی در حال فروپاشی به سمت آشوب اجتماعی است. در هر سه عنصر متوجه
هستیم که کارایی و نقش کنترل کننده خود را
از دست داده و در حال تشدید شرایط موجود هستند. ارزشهای اخلاقی در جامعه ای نرمال
و سالم ــ و نه از نوع حکومت اسلامی؛
مجموعه باید و نبایدهای رفتاری مورد پذیرش جامعه است که، باعث همگرائی در جامعه و
محور گرد هم آمدن افراد یک جامعه میشوند. وقتی ارزشهای مشترک اجتماعی در جامعه ای عمل نمیکنند، نشانه آن است که
جامعه بیمار شده است و دیگر همدلی میان آحاد جامعه وجود ندارد و مردم با هم بیگانه
شده اند . بله جامعه ایران سخت بیمار است . بحران اخلاقی بزرگی که امروزه سرتاسر جامعه ما را فرا گرفته
است و هر روز در گوشه هائی از کشور فاجعه میآفریند، انواع بزه کاریها مانند دزدی ؛
قتل ؛ تجاور، فحشاء، اعتیاد، افزایش طلاق و تلاشی خانواده ها و ... محصول مستقیم سیستم آموزشی و تربیتی و همچنین مدیریت
اقتصادی است که حکومت حاکم روحانیون و دین داران شریک در قدرت در کشور ما پی ریخته
اند . فقر و محرومیت اکثریت
مردم ایران، تبعیض و نابرابری، چپاول و غارت دارائی های کشور و مردم، شکاف گسترده
طبقاتی و پیدایش طبقه ثروتمندان و ... در کنار سلطه ریاکارانه مذهبی و تحمیل قوانین
و احکام دست و پاگیرِ اسلامی بر زندگی
مردم ؛ از جامعه ایرانی، جامعه ای به مراتب غیر اخلاقی تراز گذشته ساخته و راه کسب
درآمد های نامشروع از راه های غیر موجه را به امری عادی در جامعه تبدیل نموده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر