دولت مدرن از یکسو، تمام کارکردهای عمومی
روحانیت را سلب و با روایتی سکولار به دستگاه بوروکراتیک خود واگذار میکند (نظیر
کارکردهای آموزشی، قضایی، ثبت اسناد و مالکیت)، و از سوی دیگر، درصدد است کارکردهای
خصوصی آنها را مورد دستاندازی و تنظیم قرار دهد (نظیر سیلابوس برای مدرسههای
مذهبی، امتحان معلمان مذهبی، محدودیت مراسم عزاداری). پیشرفت دولت مدرن، این گروه
اجتماعی را به رانده شدن از مرکز به حاشیهی زندگی اجتماعی تهدید میکند. بههمین
دلیل همپای مدرن شدن دولت در ایران ما شاهد مخالفت و اعتراض روحانیت با این روند
هستیم و در ابراز این مخالفت غالبا تلاش میکند برای تامین منافع خود با اعتراضات
مردمی همراه شود.
روحانیت شیعه به جز دورههای کوتاه، برخلاف
روحانیت سُنی بخشی از سازوبرگ ایدئولوژیک طبقات حاکم محسوب نمیشده، و با دستگاه
دولتی فاصله و استقلال معینی داشته است. این امر در روند مدرن شدن دولت و سلب
کارکردها و منابع درآمد روحانیت شیعه به تقابلی جدی بدل شد، که انگیزه و مضمون اصلی
رفتار و اعتراضات سیاسی این گروه را طی صد سال گذشته نشان میدهد. علاوه بر این باید
به این نکته نیز توجه داشت که تقابل روحانیت با دولت مدرن نه از زوایهی ترقیخواهی،
ارزشهای مدرنیته و مبانی دموکراتیک، بلکه برای دفاع از منافع ویژه خود روحانیت
سرچشمه میگیرد.
دستیابی روحانیت شیعه به قدرت سیاسی هم در
کارکردها و هم در درآمدهای آن، یکرشته تغییرات ساختاری ایجاد کرده است که واکاوی
آن مجالی دیگری میطلبد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر