مقدمه: توتالیتاریسم اسلامیِ موجود در تاریخ خود با نهادی مستبد آمیخته
شده است. وقتی قرآن را مطالعه میکنیم متوجه میشویم که هم یک کتاب شریعت است و هم
کتابی با احکام سیاسی و اجتماعی. قرآن را میتوان یک منبع نظام سیاسی دانست که
خواهان قدرت سیاسی است. در سوره احزاب قرآن میخوانیم: «النَّبِیُّ اَوْلی
بِالْمُوءْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ». پیامبر بعنوان فردی است که برای دخالت در
زندگی مردم و دارای ولایت است. در همین آیه مشاهده میکنیم که قرآن محمد را به
عنوان ولی امر،حاکم،مداخله کننده در تمامی امور داخلی و خارجی معرفی میکند؛ به
علاوه طباطبایی در کتاب تفسیر المیزان میگوید: به دلیل وجودی چنین آیه ای، این
الویت و ولایت در تمام امور دنیا و دین است. همینطور آیه ۵۹ سوره نساء میگوید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ
آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی»، ای کسانی که
ایمان آوردید، از خدا و رسولش اطاعت کنید. این آیه یک تفسیر بیشتر ندارد و آن
اینکه تمام ایمان آورندگان مجبور به اطلاعت از ولی امر مسلمین هستند، که در غالب
حاکم دستورات اجتماعی صادر میکند.
تا به اینجا و با استناد به دو آیه فوق در میابیم که اسلام دینی است
که خواهان قدرت سیاسی است، که این قدرت توسط ولی امر بدست و به اجرا گذاشته میشود.
همینطور که در تفسیر آقای طباطبایی مشاهده کردیم، اسلام دینی است که خواهان مداخله
در دنیا،سیاست،جامعه و زندگی فردی است. این مداخله گری ها معنایی جزء توتالیتاریسم
اسلامی ندارد. اینجا به خوبی آشکار است که حکمرانان سیاسی کشورمان ایران به خوبی
از آیه های قرآن درک لازم را برده اند و دستورات آنرا با کمی تخفیف و با توجه به
شرایط حاکم به اجرا گذاشته اند و در تمامی امور زندگی شخصی، در امور دیگر کشورهای
منطقه و جهان مداخله میکنند و سعی در گسترش قلمرو ایدئولوژیک خود دارند. کنترل و
مداخله در امور افراد و مردمان دیگر کشور ها خواسته قرآن و الله است، تا نکند شخصی
یا کشوری به خطا بروند. در واقع گسترش قلمرو و تغییر آئین مردمان دیگر ممالک که
پیامبر مسلمانان به آنجا حمله کرد برگرفته از همان قرآن است، که امروز مورد
استفاده حکمرانان ایران قرار گرفته. در اینجا به چند جنگ محمد پیامبر مسلمانان
اشاره و مقایسه میکنم با دخالت جمهوری اسلامی در دیگر کشور ها:جنگ بدر علیه قریش،
جنگ احد با قریش، جنگ بنی النضیر با یهودیان، جنگ خندق، جنگ خیبر علیه یهودیان،
جنگ برای فتح مکه، جنگ تبوک با رومیها، از جمله جنگ هایی است که محمد بپا کرد، که
بیشتر این جنگ ها از طرف محمد آغاز و شکل هجومی داشت و ذات این جنگ ها برای بدست
آوردن ثروت، همسو کردن مردمان دیگر ممالک با فرهنگ اسلامی، نابودی اجتماع و آئین
آنها و گسترش قلمرو قدرت سیاسی خود بود. امروز نیز جمهوری اسلامی با الهام گرفتن
از پیامبر اسلام و کتاب قرآن بیش از ۴۰۰ واحد هدفمند در جهان و منطقه بوجود
آورده است، که این یگان های ویژه شامل افرادی حرفه ای و با تجربه هستند که برای
انجام عملیات تروریستی در خارج ازمرزهای کشور و قاچاق اسلحه برای سازمان های تروریستی
در سراسر جهان فعالیت میکنند. و سپاه منطقه ای این نیرو شامل سپاه منطقه ای است که
مسئولیت مناطق جغرافیایی مختلف را بر عهده دارد. به عنوان مثال سپاه عراق و سپاه
لبنان که مسئول سوریه نیز هستند و همچنین سپاه افغانستان سپاه پاکستان سپاه قفقاز
سپاه آفریقا و سپاه خلیج فارس و سپاه ویژه ای که مسئول آمریکا و آمریکای لاتین و
اروپا می باشند. سپاه منطقه ای درتمامی آنچه که در کشور های تحت مسئولیت خود می
گذرد وارد است ودخالت دارد و جهت برقراری روابط با عوامل خرابکار و برانداز و تروریست
و جذب اشخاص و گروه های عملیاتی اقدام می نمایند. افراد سپاه منطقه ای
معمولا در مناطق تحت مسئولیت خود از پوشش دیپلماتیک و یا عضویت درموسسات فرهنگی و
مذهبی ایرانی استفاده می کنند.
در این مطلب میخواهیم به گسترش قلمرو جمهوری اسلامی نگاهی بیاندازیم
و آینده آنرا تا آنجا که به واقعیت نزدیک باشد به قلم بکشیم.
در زمان انتخابات اردیبهشت ۹۶ اتاق
های فکر رژیم با دو مهره انتصابی خود یعنی حسن روحانی و رئیسی اینطور در اذهان جا
انداختند که با روی کار آمدن رئیسی طرح مقابله با غرب و مخالفان منطقه ای کلید
خواهد خورد و در طرف مقابل رئیس جمهور شدن حسن روحانی به معنای ترجیح بقای دراز
مدت نظام بر منافع کوتاه مدت سپاه و نیروهای همراه آنست و در ادامه شاهد امضای
توافقات جدید در غالب برجام های دو و سه خواهیم بود.در نهایت حسن روحانی رئیس
جمهور شد، اما هیچ یک از وعده های داخلی دوران انتخابات جامه عمل نپوشید. در زمینه
اقتصاد جذب سرمایه چندانی نشد، در مقابله با سپاه که خود از آن به عنوان دولت با
تفنگ نام برد عقب نشینی کرد، در جواب تهدید های علی خامنه ای کوتاه آمد و در نهایت
با راهنمای به چپ زده به راست چرخید و حتی گفت تمام وزارای کابینه را علی خامنه ای
انتصاب کند. این ماجرا گذشت تا به صحنه خارجی رسید، ترامپ در ۱۹ ژانویه قانون تحریم ایران را تعلیق
کرد و این قانون ۱۲۰روزه بود که موعد آن ۱۹ می۲۰۱۷ یعنی۲۹ اردیبهشت ماه و روز انتخابات ریاست
جمهوری بود. چند روز قبل از انتخابات نیز دیدیم توافقنامه ای را جلوی رژیم برای
امضا گذاشتند تحت عنوان توافق ۲۰۳۰ یونسکو که شامل هفده ماده در خصوص تعلیم،تربیت،آموزش
و کاهش نابرابری های جنسی و حقوقی و.. بود، که رهبری شانه رژیم را از امضای آن خالی
کرد. در ادامه به ماه اکتبر نزدیک شدیم و روزی که امریکا میبایست موضع خود را در
قبال رژیم ایران مشخص میکرد. در این موضع گیری ایالات متحده امریکا و شخص رئیس
جمهور آقای دولند ترامپ جمهوری اسلامی را متهم به ساخت موشک های بالستیک،حمایت از
تروریسم در سطح بین المللی، مداخله در امور دیگر کشورها و... کرد، که این موضع
گیری با متنی که کاخ سفید در تروریست شمردن سپاه پاسداران منتشر کرد،پایان یافت.
در ادامه آقای دولند ترامپ سرنوشت برجام را بر عهده کنگره گذاشت تا این نهاد راهی
برای اصلاح آن ارائه دهد یا آنرا رد کند، در واقع میتوان گفت رئیس جمهور امریکا
فرصتی را تا ۱۵ دسامبر به رژیم ایران داد تا خود را اصلاح و دست از مداخله در دیگر
کشور ها،حمایت از تروریسم و موشک سازی برای گسترش نفوذ خود بردارد؛ اما با
موضعگیری تند هر دو جناح رژیم ایران روبرو شد.طوری که حسن روحانیِ زیر عبای رهبر
رفته تا خود بیت و فرماندهان سپاه شروع به تهدید کردند و کاملا مشخص کردند که بر
سر موارد ذکر شده هیچ مذاکره ای را نخواهند پذیرفت، حتی میانجیگری اروپا بخصوص
فرانسه برای کشیدن پای ایران به میز مذاکره بر سر برجام های دیگر بی نتیجه ماند؛
تا جاییکه که جانشین فرمانده سپاه گفت: اروپاییها وارد حریم موشکی شوند، بُرد
موشکها را افزایش میدهیم.
موضع گیری های سفت و سخت هر روزه فرماندهان سپاه در مقابل فشار های
غرب و با امضای تغییر پایتخت
اسرائیل به اورشلیم به ما آینده خوشی را نمیتواند نشان دهد. همینطور
که در اخبار آمده و به گفته فرمانده سپاه، رژیم ایران در منطقه شروع به ساخت هسته
های مسلح کرده و ذکر کرده که «هر جنگ جدیدی به محو اسرائیل از جغرافیای سیاسی عالم
منجر خواهد شد»؛ در ادامه سخنگوی ارشد نیروهای مسلح رژیم ایران مدعی شد: جبهه بزرگ
مقاومت تا نابودی و محو اسرائیل و اخراج آخرین سرباز آمریکایی از منطقه به تقویت
خود ادامه میدهد و رهبر جمهوری اسلامی در ادامۀ سخنان نفرت برانگیزانه و غیر
انسانیِ خود پیرامون اسرائیل، «کلید غلبه بر دشمنان اسلام»، را «مسئله فلسطین»
خواند و مدعی شد: «جبهه کفر و استکبار و صهیونیسم، با غصب کشور اسلامی فلسطین، آن
را به پایگاهی برای ایجاد اخلال در امنیت کشورهای منطقه تبدیل کردهاند و باید با
غده سرطانی اسرائیل مقابله کرد.»
در بالا مواضع فرمانده سپاه پاسداران،سخنگوی ارشد نیروهای مسلح کشور و
رهبر ایران را خواندیم؛ در این زمان از تغییر و تحولات ما میتوانیم دو آینده برای
جمهوری اسلامی متصور شویم: ۱- دامن زدن به جنگ های منطقه ای به گفته جانشین
فرمانده کل سپاه پاسداران خطاب به ملت ایران:« مردم نگران نباشند؛ آنقدر قدرت
داریم که با اطمینان جلوی دشمنان بایستیم. امروز آنقدر قدرت داریم که میتوانیم
با اطمینان بایستیم و یک الگوی جهانپسند ارائه کنیم که هم میجنگد ،هم محاصره میشود،
اما پیشرفت میکند.اگر دشمن فضای سوریه و عراق را به هم نریخته بود آیا میتوانستیم
به این وضوح نقش ایفا کنیم و دشمنان را به حاشیه سیاستهای منطقهای برانیم؟» که
در اینصورت اگر بار دیگر بخواهیم وارد جنگ نیابتی یا مستقیم شویم ایران و ایرانی
نابود خواهد شد و این دوره امکان کشیده شدن جنگ به درون مرز های ایران محتمل است.
چرا که امروز سیاست خارجه در منطقه خاورمیانه توسط بیت رهبری، فرماندهان سپاه
پاسداران و قاسم سلیمانی مهره چینی میشود و میتوان گفت محمد جواد ظریف نقش عروسک
را در این بین دارد. سیاست و مسیر کلی امروز ایران در منطقه مقابله با امریکا و
متحدان منطقه ای آن است. یعنی در حال حاضر نیازی به حسن روحانی برای دیپلماسی و
پای میز مذاکره رفتن نیست و وقت نشان دادن قدرت هجومی و سخت رژیم است. با توجه به
صحبت های علی خامنه ای مبنی بر اینکه در هر جایی لازم باشد حضور خواهیم داشت و از
جبهه مقاومت دفاع خواهیم کرد، سپس سخنان تحریک امیز جعفری فرمانده کل سپاه مبنی بر
حضور مستشاری در یمن و ساخت هسته های مسلح در منطقه ، تهدید اروپا به افزایش برد
موشکی و استفاده از کودکان در جبهه های جنگ ؛ همه اینها نشان از تاکتیت تازه ای
میدهد. رژیم بدنبال حضور گسترده تر نظامی-فرهنگی-اقتصادی در منطقه است تا از این
طریق بتواند دستاوردهای چندین ساله خود را حفظ و امتیاز های جدیدی را در دوره پسا
داعش و پسا جنگ بدست آورد. این تصمیمات شیعه گرایانه و ایدئولوژیک رژیم ایران که
البته با تغییر پایتخت اسرائیل تشدید خواهد شد، میتواند آینده تاریکی برای مردم
ایران و منطقه بوجود آورد. این اقدامات نظامی و زدن بر طبل جنگ کشور را به سمت
کرده شمالی و در پی آن محاصره شدید تر خواهد برد، که تاوان آن بر گردن ما ایرانیان
خواهد افتاد.
در این زمان کنونی که با بوجود آمدن هسته های مسلح و تهدید و جنگ های
نیابتی، رژیم در سر دارد حداقل در میان مدت خود را حفظ کند؛ اما با زدن بر طبل جنگ
سرنوشت نامعلومی میتواند در انتظار میلیون ها انسان از جمله کودکان باشد. به گزارش
anfpersian
صدا و سیمای جمهوری اسلامی تصاویری از کودکی سپاهی در البوکمال
منتشر کرد که حاکی از بکارگیری کودکان در جنگهای نظامی توسط سپاه قدس است.
۲- مورد دوم همان تصمیم کنگره امریکا بر
پرونده برجام خواهد بود، که رژیم ایران چه دست به شیطنت های منطقه ای بزند یا نه؛
بدلیل موارد ذکر شده تحریم های پیش از برجام به احتمال زیاد باز خواهد گشت اما در
غالب و نام های دیگر. اگر این تحریم ها بازگردد و حلقه محاصره نظام تنگ تر شود
جمهوری اسلامی آنگاه خود را در نزدیکی پرتگاه سقوط خواهد دید. چرا که رژیم ایران
پولی در صندوق ها ندارد و این صندوق ها مدام توسط خودی ها غارت شده اند، در نتیجه
این نظام دلش را به سرمایه های خارجی خوش کرده بود که آن هم پنبه شد. شرایط
اقتصادی کشور بسیار وخیم است طوری که نمایندگانِ مجلس نشین اخیرا گزارشی را تهیه
کرده اند که گویای ورشکستگی نظام بازنشستگی کشور است، نظام بازنشستگی کشور شامل ۱۸ سازمان کوچک و بزرگ است که در مجموع ۶۹% مردم ایران یعنی ۵۵ میلیون نفر را تحت پوشش قرار میدهد. با
بدهی ۱۱۹ هزار
میلیارد تومانی که دولت به سازمان تامین اجتماعی دارد و از آنجا که پولی هم در
بساط ندارد و هر آنچه که داشته خرج نیروهای مسلح خارج کشوری برای گسترش نفوذ خود
در دیگر کشور ها کرده است، میتوان متصور شد که با تحریم های بیشتر از سوی کنگره
امریکا و ورشکستگی اقتصادی رژیم ایران؛ ۳۴ میلیون فقیر در ایران آمارشان افزایش
پیدا خواهد کرد و دست به اعتراضات گسترده ای در تمام کشور بزنند که باید به این،
اعتراضاتِ کارگری،مالباختگان،بازنشستگان و دانشجویان را نیز اضافه کرد. در صورت
افتادن چنین اتفاقی میتوان مهر سقوط رژیم را پایین پرونده اش کوبید، چرا که رژیم
در این هنگام یا باید دست به سرکوب گسترده و خونین معترضین بزند و یا باید خرجش در
خارج از کشور را کم و به داخل سرازیر کند. از آنجا که رژیم در مقاطع گوناگون نشان
داده و صراحتا گفته است که جبهه مقاومت اش
از داخل اهمیت بیشتری دارد، دست به چنین کاری نخواهد زد. در نتیجهِ مورد دوم
میتوان گفت رژیم با دنبال کردن شعار رهبر انقلابش "راه قدس از کربلا"
سقوط خواهد کرد. چرا که در نهایت توان جوابگویی به معترضین داخل را نخواهد داشت و
از آنجا که سیاست مماشات غرب با رژیم و ماندن آن پایان یافته و دولتمردان غرب
بارها اعلام کرده اند که صدای مردم ایران را میشنوند؛ در نهایت رژیم ایران محکوم
به برکناری خواهد شد. به تصور من آینده رژیم خارج از دو مورد ذکر شده نخواهد بود و
باید دید کدام را انتخاب میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر