صفحات

۱۳۹۶ آذر ۱۸, شنبه

چهار بحران در مقابل تمدن ایران!!

نویسنده: سعید لیلاز
فساد مهم‌ترین بحرانی است که تمدن ایران را تحت تأثیر خود قرار داده و آینده ایران و ملت ایران را در شرایط خطر قرار داده است. از نظر آماری پس از کشور عراق احتمالاً ایران فاسدترین اقتصاد جهان را دارد. بحران دوم کشور بحران ناکارآمدی است که بخشی از آن از دل همین فساد و بخشی از ساختار اجتماعی بیرون می‌آید.
من معتقدم نه جمهوری اسلامی و نه دولت، نه ایرانی‌ها و نه کشور، بلکه تمدن ایران با چهار بحران جدی روبه‌روست که من نامش را بحران‌های تمدنی گذاشته‌ام.
به نظر من فساد، مهم‌ترین بحرانی است که تمدن ایران را تحت تأثیر خود قرار داده و آینده ایران و ملت ایران را در شرایط خطر قرار داده است. اقتصاد ما در مدت ١٠ سال از سالم‌ترین اقتصاد به فاسدترین اقتصاد تبدیل شده است. به نظر من از نظر آماری پس از کشور عراق احتمالاً ایران فاسدترین اقتصاد جهان را دارد. توجه شما را به این نکته جلب می‌کنم که با فسادی از این کمتر به لحاظ ساختار و عمق، رژیم شاه سرنگون شد.
شدت درجات این فساد به‌جایی رسیده که تقریباً قبح آن از بین رفته است. از دوست بزرگوارم، دکتر جلایی‌پور، این جمله را وام می‌گیرم که اگر در زمان حاضر جوانی که به جرم اختلاس شناخته ‌شده به خواستگاری خانمی برود می‌گویند بچه زرنگی است، یعنی از نظر اجتماعی هم قبحی ندارد، در حالی‌که در دوره پهلوی این قبح هرگز شکسته نشد!!.
این بحران، بحران‌های دیگر را هم می‌آفریند. برای نمونه عرض کنم: در سال ١٣٨١ اقتصاد ایران برای هر ١ درصد رشد اقتصادی، ٥/ ٢ میلیارد دلار واردات کالا و خدمات نیاز داشت. این عدد تا سال ١٣٩٠، ١٠ برابر شد؛ یعنی، در سال ٩٠ ما بازای ١ درصد رشد اقتصادی ٢٥ میلیارد دلار واردات انجام دادیم. این رقم نشان‌دهنده تحول عظیم ساختاری است. آقای روحانی با تمام جان‌فشانی‌هایی که در این مدت کوتاه کرد توانست این رقم را به ١٢ تا ١٣ میلیارد دلار برسانند و البته رسیدن به عدد ٥/ ٢ میلیارد دلار دوران آقای خاتمی بسیار دور از دسترس است. در حالی که قیمت جهانی کالا و خدمات در سطح جهانی در حال حاضر مساوی سال ٨١ است؛ یعنی تقریباً با قیمت‌های ثابت این مقایسه را انجام می‌دهیم.
بحران دوم کشور بحران ناکارآمدی است که بخشی از آن از دل همین فساد و بخشی از ساختار اجتماعی بیرون می‌آید. ساختار از نظر من یعنی تسلط حاکمیت و دولت بر اقتصاد. این فساد و آن تسلط حاکمیت و دولت بر اقتصاد، چالش دوم ایران و تمدن ایران و فقدان بهره‌وری را پدید آورده است. به نظر من بزرگ‌ترین بحرانی که ما و به‌ویژه جمهوری اسلامی با آن روبه‌رو هستیم، بحران ناکارآمدی است. این دستگاه دیگر کار نمی‌کند. از این دستگاه دیگر نتیجه درنمی‌آید!!.
چالش سوم، چالش فقدان سرمایه‌گذاری است. این هم چالش تمدنی بزرگی است. ما در چهار سال گذشته با وجود دستاوردهای خیره‌کننده‌ای که در اقتصاد داشتیم نتوانستیم نرخ رشد سرمایه‌گذاری اقتصادی را احیا کنیم. در حالی‌که تا سال ١٣٨٤ و ١٣٨٥ تا ٤١ درصد تولید ناخالص ایران تشکیل سرمایه و پس‌انداز بود این نسبت تا سال ٩٢، ٢٢ درصد کاهش پیدا کرده است؛ یعنی نصف شده است.
و اما چالش چهارم؛ به نظر من اصلی‌ترین عامل بروز انقلاب ایران شکاف طبقاتی بود. من عاملی از این جدی‌تر و مهم‌تر هنوز پیدا نکرده‌ام. در همه پژوهش‌هایی که درباره ١٥ سال آخر دوره شاه انجام شده شکاف طبقاتی، موتور متحرکه کل انقلاب بوده است. ما الآن به بدترین شرایط در داخل اقتصاد رسیدیم و این در حالی است که مجموعه درآمد نفتی جمهوری اسلامی ایران بیش از ٢ برابر کل درآمد نفتی ایران در ٥٠ و ٧٠ سال پیش از خود بوده است.
ما در سال ١٣٩٠ ماهانه به‌اندازه کل دهه ١٣٤٠ ورود ارز داشته‌ایم؛ یعنی ماهیانه بالای ١٠ میلیارد! ما در سال ١٣٩٠ همه رکوردهای اقتصادی ایران را در این حوزه‌ها شکستیم؛ یعنی ١٢٠ میلیارد دلار نفت صادر کردیم که در تاریخ ایران به‌سختی ممکن است تکرار شود و با رکورد ٩٧ میلیارد دلار کالا و خدمات وارد کردیم ازجمله ٢٠ میلیارد دلار هزینه مسافرت ایران به خارج از کشور بوده است.
به نظر من این‌ها چالش اصلی اقتصاد ایران است و هریک از این‌ها به‌تنهایی می‌تواند هر تمدنی را نابود کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر