از نظر تئوریک قدرت سیاسی بیانگر قدرتی است که از جانب شخص یا گروهی
در جامعه اجرا میگردد. مفهوم قدرت مترادف تسلط بر جمعیتی است که در یک قلمرو
جغرافیایی زندگی میکند. اشکال قدرت و شیوه اجرایی آن بسیار متنوع است. تجلی بارز
قدرت سیاسی در شخصیت رئیس حکومتی مانند امپراتور، رئیس جمهور، پیشوا، ولی فقیه
مطلق، منعکس میشود. ولی قدرت سیاسی در این شخصیت خلاصه نمیشود. تمامی سلسله
مراتب سیاسی و بورکراتیک و نظامی، تمامی دستگاه تبلیغاتی و خبری حاکم، تمامی احزاب
و گروههای ائتلافی در بالا، اجزای مهم این قدرت سیاسیاند.
الگوی جمهوری اسلامی متکی بر ارجحیت دینی و متکی بر اصل ولایت مطلقه
فقیه شیعه است. ولی جمهوری اسلامی در برگیرنده تمام دستگاههای دینی و نظامی و
گروهبندیهای سیاسی سهیم در قدرت میباشد. آیت الله خامنهای، دستگاه حوزوی، سپاه
پاسداران، بسیجیان، احزاب اصولگرا و اصلاح طلب اجزای یک مجموعه هستند. این مجموعه
سرشار از تضاد است ولی دارای یک همبستگی حیاتی میباشند. به این ترتیب زمانی که در
جامعه کل این نظام به زیر سئوال برود، تمامی اجزای نظام در دفاع از منافع خود
واکنش نشان میدهد. در جنبش اعتراضی کنونی از جمله شعارهای که شنیدیم چنین بودند:
«مرگ بر خامنه ای»، «خامنهای بدونه به زودی سرنگونه»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه»،
«اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا». این شعارها خواهان نفی کل طبقه حاکمه و
قدرت سیاسی آن است. در جنبش سبز ۱۳۸۸ اصلاح طلبان محبوب بودند ولی تجربه به جامعه نشان
داد که اصلاح طلبان در تغییر جامعه موثر نیستند و مسئله مرکزی آنان سهم بری از
قدرت است. با توجه به این خصوصیت نفی گرایانه، نمایندگان و ایدئولوگهای نهادها و
ارگانها و جناحهای حکومتی و بویژه اصلاح طلبان، علیه جنبش اعتراضی صف آرایی نمودند.
کارگزاران ایدئولوژیک
عاملان ایدئولوژیک ماشین حکومت اسلامی کیستند؟ این افراد در ارگانهای
سیاسی و تبلیغاتی بسیارند و یکی از آنها حسین شریعتمداری میباشد. حسین شریعتمداری
مدیر مسئول کیهان و نماینده ولایت فقیه، تئوریسین فاشیسم اسلامی و استراتژی سیاسی
است. او از جوانی فرد متعصب مذهبی بود و خود را طرفدار نهضت اسلامی جهانی معرفی میکرد.
او پس از انقلاب فرمانده سپاه پاسداران شد. سابقه فعالیت او بعنوان بازجوی وزارت
اطلاعات و مسئول بخش معاونت اجتماعی وزارت اطلاعات بوده است و یکی از کارهای
برجسته او صنعت دروغ سازی و تواب سازی و تهمت پراکنی حرفهای بوده است. بروشنی شریعتمداری
همان سیاست تبلیغاتی گوبلز در زمان هیتلر را تنظیم کرده و بازی میکند. تروریستهای
اسلامی داعش نیز همین الگوی تبلیغاتی را بکار میبردند. در گذشته از جمله فعالیتهای
او برنامه تلویزیونی هویت بود. در این برنامه توطئه گرانه روشنفکرانی چون عبدالحسین
زرینکوب و هوشنگ گلشیری و بسیاری دیگر، «وابسته به بیگانگان و خائن» به کشور معرفی
شدند. همانند زمان استالین، اعترافات تلویزیونی که از سعیدی سیرجانی، عزتالله
سحابی، غلامحسین میرزاصالح در زندان تحت فشار و شکنجه ضبط شده بود در این مجموعه
برنامه ایدئولوژیک تبلیغاتی پخش شد. او از جانب احمدی نژاد جایزه بهترین و «منصفترین»
منتقد را دریافت کرد. در طول عمر جمهوری اسلامی او منشا سیاستها و نظریات کاملن
ارتجاعی بوده و توجیه کننده تمام سرکوبها علیه مردم بوده است. در برخورد به جنبش
اعتراضی کنونی او میگوید: «اینها در حد و اندازه تفاله داعشیها هم نیستند». حسین
شریعتمداری از نزدیکان خامنهای است و تبهکارترین عوامل رژیم از او خط میگیرند.
روزنامه کیهان یک نشریه ایدئولوژیکی کم خواننده و پرهزینه است و تمام بودجه آن از یارانه
دولتی جبران میشود. هزینه کلان روزنامه توسط جمهوری اسلامی تهیه میشود زیرا
دستگاه ولایت فقیهی خامنهای نیازمند سیاست تبلیغاتی دینی حاد و پرزور است و به همین
خاطر حسین شریعتمداری عنصر ایدئولوژیک نظام است. حمله او به جنبش اخیر برای حفظ
منافع مالی و ایدئولوژیکی او است. رسالت این عنصر تخریب هر سیاست و اندیشهای است
که نظام اسلامی را نشانه گرفته است.
آیت اللههای شیعه گری
آیت الله خامنهای برای بقای خود و برای کنترل حوزه، همه آیت اللهها
و آخوندها را به مزدبگیران حکومتی تبدیل کرد. دستگاه حوزه بودجه بسیار کلانی را میبلعد
و حیاتش با قدرت سیاسی درهم آمیخته است. آیت الله احمد جنتی یکی از شخصیتهای این
نظام دینی است. او در حوزه اصفهان و قم درس خواند و درجه اجتهاد دارد. در دوران
جمهوری اسلامی او دبیر شورای نگهبان، رئیس مجلس خبرگان رهبری، عضو مجمع تشخیص
مصلحت نظام، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و امام جمعه موقت تهران بوده و از
طرفداران محکم احمدی نژاد بوده است. یکی از ویژگیهای این فرد فرصت طلبی او برای
حفظ منافع است و از جانب خمینی مانند صادق خلخالی حکم گرفته بود تا «مجرمین طاغوتی»
را به قتل برساند. او در آبان ۱۳۸۴ در سخنرانی خود پیروان سایر ادیان را حیواناتی
توصیف کرده بود که در زمین میچرند و فساد میکنند. او در شهریور ۱۳۹۲ گفت: «چرا دختران دانشجویی که میخواهند
درس بخوانند بعد از ورود به دانشگاه چادر خود را برمیدارند و خراب میشوند.
دانشجویان در دانشگاه نمره میخواهند و برای کسب این نمره هر صحبتی را گوش میدهند،
لذا میتوان به آنها این تذکر را داد که چنانچه حجابشان را رعایت کردند، این اجرای
قانون در نمره و انضباط آنها تأثیرگذار است. با این شرایط مسلماً آنها حجاب را
رعایت میکنند.» یکی از ویژگیهای مهم این فرد بلاهت و کوته فکری و خرافه پرستی
اوست. او محصول حوزه و شاگرد خمینی بوده است و افق فکری او به رسالههای حوزوی
خلاصه میشود. او در مورد جنبش اعتراضی کنونی میگوید: «در این اغتشاشات شاهد بودیم
که برخی اشرار در کنار افرادی که به مشکلات اقتصادی معترض بودند قرار گرفتند و کار
را به جایی کشاندند که دشمنان کشور و بخصوص برخی مسئولان آمریکا از این اغتشاشات
حمایت کردند. این اغتشاشات از جمله منکراتی هستند که دلیل به وجود آمدن آنها عدم
برخورد با منکرات دیگری بوده است که عامل به وجود آمدن گرانی و ایجاد مشکلات
اقتصادی بودهاند. در کنار منکراتی مانند قاچاق، باعث میشوند شرایط اقتصادی کشور
دچار مشکل شود و چون دستگاههای نظارتی با این منکرات برخورد جدی و اثرگذار نکردهاند،
اقتصاد کشور دچار مشکل شده و در بین مردم ایجاد نارضایتی کرده است.». احمد جنتی یکی
از علمای بزرگ فقه شیعه است و خامنهای به چنین فردی محتاج است تا حوزه را کنترل
کند، عقاید دینی را در میان طلاب و تودههای پائین جامعه انتقال دهد و ذهنیت آنها
را در راه الله و خامنهای به بند بکشد.
لاریجانیهای رانت خوار
بشکرانه جمهوری اسلامی خانوادههای معینی به مقام رفیع و کلیدی دست یافتند.
این خانوادههای سیاسی و رانت خوار تمام هستی خود را مدیون جمهوری اسلامی و نهاد
ولایت فقیه میباشند. خانواده رانت خوار لاریجانی یکی از آنهاست که قوه قضایی و
قوه قانونگزاری مملکت را طی سالیان متمادی در کنترل دارد و با آیت خامنهای رازهای
نهان دارد. اعضای این خانواده با تدوین و اجرای قوانین الهی حامی رشوه خواری و با
حمایت بیدریغ فقیه مطلقه به جایگاه طلایی سلطانی رسیده است. علی لاریجانی که درنجف
متولد شده و در گذشته در راس وزارت فرهنگ و ارشاد بوده، ریاست صدا و سیما را بعهده
داشته، نماینده خامنهای در شورای عالی امنیت ملی بوده و طی چندین دوره ریاست مجلس
را در کنترل خود دارد، در رد جنبش اعتراضی و نفی فساد سیاسی چنین میگوید: «در
برخورد با فساد گفت «حتما در کشور فساد وجود دارد و ما آن را نفی نمیکنیم. ولی بین
خودتان و خدایتان حساب کنید، آیا در کابینههایی که از ابتدای انقلاب تا امروز
بودند، دزد بودند؟ کدامشان دزد بودند؟ کابینهها و وزرا را میگویم. من سراغ
ندارم. صد هزار مدیر در کشور داشتیم که بر اساس گزارش دیوان محاسبات ۴۰۰ نفر از آنها تخلف کردند. رسیدگی شد و
گزارش آن در مجلس خوانده شد. فشار آوردیم و پول مازاد آن برگردانده شد. آنهایی هم
که تخلف داشتند، به دادگاه دیوان محاسبات معرفی شدند. دیگر چه باید میکردیم؟ برای
نرخ بنزین و سوخت حتما شرایط مردم را در نظر بگیریم. پرش در این زمینه مصلحت نیست.».
او وقتی میگوید در طی این چهل سال هیچ وزیر و مسئول دزد وجود نداشته است جز
دروغگویی کار دیگری نکرده است. دادگستری ایران وابسته به ولایت فقیه است و فاقد
استقلال است بنابراین هیچ امیدی به حقیقت گویی وجود ندارد. ایشان باید کار تحقیق
را از خانواده خود شروع کند. در آبان ۱۳۹۵ اخباری مبتنی بر وجود ۶۳ حساب بانکی شخصی به نام رئیس قوه قضائیه
ایران منتشر شد که سود بانکی آنها ماهانه ۲۰ میلیارد تومان است. برادران لاریجانی
متهم هستند که در اطراف تهران سیصد هکتار از بهترین زمینهای دولت را متصرف شدهاند.
بعلاوه میتوان به تصرف بیش از ۳۴۲ هکتار اراضی ملی در حاشیه ورامین، حفر چندین
حلقه چاه غیر مجاز در این منطقه، نگه داری بیش از ۹۰۰ راس گوسفند و ۲۰۰ شتر به شکل غیرقانونی در دامداریهای
ساخته شده در زمینیهای تصرفی توسط محمدجواد لاریجانی نیز اشاره کرد. البته پرونده
آن حسابها و این زمین خواریها هرگز در دادگاه مورد بررسی قرار نگرفته است.
کینه اصلاح طلبان حکومتی
اصلاح طلبان حامی دولت تا کنون چه مواضعی اتخاذ کردهاند؟ عطاالله
مهاجرانی، عباس عبدی، محمدرضا عارف، زیباکلام، جلایی پور، جمیله کدیور از اصلاح
طلبانی هستند که تیرهای خود را بسوی جنبش اعتراضی پرتاب میکنند. آنها میگویند
نارضایتی وجود دارد اما نباید علیه دولت و نظام مبارزه کرد. محمدرضاعارف میگوید:
خواستهای بحقی وجود دارد ولی عوامل و عناصری که این جنبش را به پیش میبرند مخالف
انقلاب اسلامیاند، دشمنان دارند استفاده میکنند و جوانان عزیز باید متوجه باشند.
عباس عبدی میگوید: در برابر اغتشاش نباید سکوت کرد، میخواهند ایران را سوریه و لیبی
کنند. او میافزاید ثبات و امنیت ایران و بقای تمدن ایرانی در خطر است. عطاالله
مهاجرانی میگوید: این موج بیریشه فرو مینشیند. صادق زیباکلام: «سرخوردگی
معترضان را کاملا درک میکنم؛ اما با وجود همه اینها، نمیتوانم مسیر معترضان را تأیید
کنم. میدانم این تأیید نکردن و همراهینکردن با راهی که میروند و شیوهای که برای
بروز اعتراضهای خود برگزیدهاند، چقدر اسباب بغض و نفرتشان از نگارنده یا اصلاحطلبان
دیگری که به رفتار خیابانی آنها اعتراض دارند، خواهد شد... مسیری که برای نشاندادن
اعتراضها انتخاب شده،... ایران را به سوی دموکراسی نمیبرد.». محمد رضا خاتمی مینویسد
مردم شایسته سرزنش نیستند و آنچه مهم است پایبندی به اصول اصلاح طلبی است. مجمع
روحانیون مبارز به ریاست محمد خاتمی، در بیانیهای گفته است که مردم حق دارند
مطالبات خود را از طریق قانونی «اظهار وحتی فریاد» کنند اما همزمان این بیانیه
عناصر «فرصتطلب و عوامل آشوبگر» را به ایجاد آشوب و ناامنی متهم کرده است. این
تشکل همچنین خواهان تغییر جهتگیری بودجه سال ۱۳۹۷ به نفع اقشار آسیبپذیر و کمک به کاهش
مشکلات معیشتی مردم شده است و از رییسجمهورخواسته برای اصلاح ساختار و تقویت تیم
اقتصادی دولت تلاش کند. جلایی پور یکی دیگر از رهبران اصلاح طلب مردم معترض به ظلم
و فساد را «کرکس» خواند و گفت باید مواظب «کرکسان سرنگونیطلب» بود. جمیله کدیور نیز
یکی از مهمترین نکات اعتراضات اخیر را استقبال «عربها، مجاهدان و سلطنت طلبان»
دانسته و به آنها هشدار میدهد. چرا این همه کینه علیه جنبش اعتراضی؟
اصلاح طلبان همراه ستمگران
چهل سال همکاری و وحدت میان اصولگرا و اصلاح طلب وجود دارد، چهل سال
اختلاف سلیقه در شیوه و کشمکش در تفسیر میان اصولگرا و اصلاح طلب یک واقعیت بوده
است، ولی علیرغم درگیریها و توطئه گری میان جناحی، چهل سال آنها قدرت را در دست
داشته و با هم مدیریت داشتهاند. عناصری در هر جناح تغییر کرده و جابجا شدهاند،
ولی دو گرایش اجتماعی و خانوادگی با یگدیگر همزیستی سیاسی و اتحاد داشتهاند. با
توافق آیت الله خامنهای، هر گرایش به تنهایی یا با ترکیب دوگانه، سکان کشور را در
دست داشته و دستگاه دولتی را کنترل کرده و ثروتهای ملت را برای هزینهها و برای
چپاولها مورد استفاده قرار دادهاند. آنجا که چپاول و دزدی بوده هر دو جناح به
پنهانکاری دست زدهاند و یا سهیم بودهاند. هر دو جناح و عناصر نخبه و روشنفکر
وابسته به آنها، همیشه اولویت ولایت فقیه را قبول داشته و دین اسلام را به قانون
اساسی و جامعه تحمیل کردهاند. هر دو جناح خدمتگذار جمهوری اسلامی بوده تا به این
ترتیب منافع طبقه روحانیون و سرداران سپاه و تکنوکراتها مورد دفاع قرار بگیرد.
امروز اصلاح طلبان میگویند اعتراض حق مردم است. ولی طی این چهل سال آنها کجا
بافشای مستمر جنایت و قتل سیاسی و دادگاههای فرمایشی پرداختند؟ در بهترین حالت در
آنجا که مخالفتی بوده به یک انتقاد بی رمق بسنده شده و وضع ادامه یافته است. آنها
میگویند اعتراض حق مردم است. آنها مجبورند زیرا موج اعتراضی سنگینی بالا آمده و
اصلاح طلبان راه دیگری ندارند. ولی همین اصلاح طلبان هستند که با برآمد جنبش به
هراس افتاده به آن حمله کرده و حرکت اجتماعی را «اغتشاش» معرفی میکنند. آنها به شیوه
«آشوبگرانه» انتقاد نموده و میگویند اصول اصلاح طلبی را باید رعایت کرد و با
قانون باید حرکت کرد. ولی این اصلاح طلبان در طی چهل سال بطور عمده در برابر ولی
فقیه کرنش کرده و میدانند که در ایران هرگز انتخابات مستقل از ولایت فقیه نبوده
است و همه چیز دستکاری شده امام بوده است. آنها خواهان دستبند زدن شهروندان ایران
به نظام دینی و ولایت فقیهی بودهاند و ادعا دارند جمهوری اسلامی بهترین رژیم است.
مسلم است ایرانیان خواهان حفظ تمدن خود هستند و نگران خطرات احتمالی
نسبت به یکپارچگی سرزمینشان هستند. باید دانست که این تمدن و این یکپارچگی توسط
همین حکومت پیوسته تضعیف شده است. اجرای یک سیاست استعماری خطرناک و تشنج زا در
منطقه و تحریک شیعه علیه سنی و نفی تمدن کهن ایرانی، همان عوامل منفی و خطرناکی
هستند که حکومت دینی موجود در دستورکار خود قرارداده است. زیان اسلام و شیعه گری
برای ایران زمین عظیم و جبران ناپذیر است و آسیبهای ناشی از چهل سال جمهوری اسلامی
نیز مهلک و جبران ناپذیر بوده است. در این زمینه اصلاح طلبان چه کردند؟ آنها طی
سالیان دراز با همراهی با ولایت فقیه و اصولگرا، ضربه به این مملکت زدهاند.
مسئله اینستکه امروز پس از چهل سال حکومت اسلامی، بخش بسیار گسترده
مردم ایران خواهان گذر از جمهوری اسلامی هستند ولی اصلاح طلبان حکومتی در پی ادامه
کاری این الگوی دینی قدرت سیاسی هستند و به همین خاطر است که آنها تظاهرکنندگان را
«کرکس» مینامند. آنها شعار «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمام شد ماجرا» را شنیدند و
متوجه شدند که توهم و امید مردم نسبت به آنها ذوب شده است. کینه اصلاح طلبان علیه
مبارزان ایرانی نشان میدهد که آنها امید خود را برای تسلط بر جنبش مردمی از دست
دادهاند. بدین ترتیب تاریخ به مرحله جدیدی در جامعه ما میرسد. طی چهل سال اصلاح
طلبان در کنار امام فقیه اشان از اعتماد مردم سوء استفاده نمودند تا جاه طلبی خود
را سیراب کنند و امروز آنها بروشنی توسط جامعه به بیرون از حرکت ترقیخواهی پرتاب میشوند.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر