«دائرۃالمعارف جامع ویکیپدیا» نه
تنها زیر سؤال رفته، بلکه حتا متهم به جعل واقعیت است و آنهم در یک بخش بسیار مهم
سیاسی یعنی در مناقشه بین اسرائیل و مردم فلسطین. البته از مدتها پیش مشخص شده
بود که «وزارت امور استراتژیک» اسرائیل یک «ارتش» خوب مجهز را (به قول خودشان «جمعی
از مبارزان») مسؤول رسیدگی به ویکیپدیا کرده بود تا هر نوع انتقاد به سیاست اسرائیل
را در گذشته و حال پاک کند و آن را با محتوای مثبت و به سود اسرائیل جایگزین نماید.
همینطور معلوم بود که اسرائیل در آلمان یاوران گوش به فرمان خوبی دارد که از آنجا
در خدمت این دستگاه تحمیق کننده قرار دارند.
ولی اکنون هویت این یاور بسیار مهم
معلوم شده است. او تاکنون زیر نام «فلیکس» به کار تخریبی خود میپرداخت ولی به طوری
که تارنگاشت اینترنتی NachDenkSeite گزارش کرد، پس از تحقیقات جامع اکنون هویت «فلیکس» فاش شده است و «فلیکس»
اکنون برهنه و عریان مورد دید عموم قرار گرفته است. او یک مأمور دولتی آلمان است و
«یورگ اگِرِر» نام دارد، یعنی او به این نام شناخته میشد ولی نام خود را به «یورگ
ماتیاس کلادیوس گرونوالد» تغییر داد. او در ایالت بایرن زندگی میکند و از دین
کاتولیک مسیحی به دین یهودی گرویده و به عضویت جامعه یهودی «شالوم» در مونیخ
درآمده است. علاوه براین، او عضو حزب چپها
و جزو گروه «ضدآلمانها» است. جای تعجب نیست که در ضمن او داوطلبانه در یک
برنامه ارتش اسرائیل IDF شرکت
کرده و عکسی هم با مسلسل یوزی به دست در اونیفورم اسرائیلی از او وجود دارد.
نقل از تارنگاشت NachDenkSeite
در اصل باید پس از افشا شدن این
اطلاعات تا آنجا که ممکن است تمام مقالات ویکیپدیا در مورد اسرائیل، از نظر
دستکاری و تحریف به وسيلۀ «مجمع مبارز اسرائیلی» و آقای فلیکس/اگرر/گرونوالد مورد
بازبینی قرار گیرد. گویا «فلیکس» بیش از ۱۵۰ مقاله ویکیپدیا در مورد اسرائیل/
فلسطین، در مورد ارتش اسرائیل، در مورد سیاستهای اسرائیل و در مورد تاریخ را تهیه
کرده است. مطالب دیگری که مورد بازبینی او قرار گرفته، مطالبی در مورد حزب چپها،
رسانههای بدیل و جنبش صلح میباشد. اینجا نیز بازبینی ضرورت دارد.
چگونه ویکیپدیا حقایق تاریخی را «تصحیح»
میکند
در اینجا ما به یک نمونه که چگونه ویکیپدیا
حقایق تاریخی را «تصحیح» میکند، اشاره میکنیم: سال ۱۹۴۸، سال تأسیس دولت اسرائیل و در عینحال
سال پاکسازی نژادی فلسطین، یعنی فاجعه نکنبه بود. زیر عنوان فلسطین در ویکیپدیا این
مقاله را مییابیم:
«در
دوران قیمومیت انگلیس بر فلسطین بین جنبشهای یهودی و عرب جنگ داخلی بر سر زمین و
دامنه نفوذ سیاسی آغاز شد. طرح تقسیم سازمان ملل متحد که در سال ۱۹۴۷ پیشنهاد شد که بر مبنای آن در منطقه
تاریخی فلسطین یک کشور یهودی و یک کشور عرب به وجود آید، در اثر مخالفت اعراب با
شکست روبهرو شد. جنگ داخلی پس از تأسیس کشور اسرائیل روز ۱۴ مه ۱۹۴۸ با دخالت پیمانی از کشورهای عربی در
مناقشه، به جنگ فلسطین منجر شد. جنگ باعث فرار و بیرون راندن بیش از ۳۰۰ هزار نفر از اعراب فلسطینی در درون و
بیرون منطقه سابق تحت قیمومیت انگلیس شد.»
در این متن تقریباً همه اطلاعات غلط و یا
ناکامل است. مردم فلسطین برخلاف اسرائیل دارای ارتشی نبودند که بتوانند در یک جنگ
داخلی شرکت کنند. گروههای مسلح کوچکی وجود داشت که از نظر نظامی کاملاً بیاهمیت
بوده و برای صهیونیستها تهدیدی به شمار نمیرفت. اینکه چرا اعراب طرح تقسیم
متعلق به نوامبر ۱۹۴۸ را رد کردند، مطلب دیگری است ولی میتوان حداقل اشاره کرد که طرف
اعراب فلسطینی در تقسیم سرزمین به تناسب تعداد جمعیت خود و همینطور به سبب کیفیت
زمینی که برای آنان در نظر گرفته شده بود، کاملاً مغبون شده بود. علاوه براین، قطعنامه
سازمان ملل متحد در مورد تقسیم سرزمین مورد سؤال بود، زیرا بنا بر منشور سازمان
ملل متحد این سازمان مجاز نیست کشوری را «تأسیس» کند، بلکه مؤظف است حق تعیین
سرنوشت خلقها را تقویت و تأمین سازد، که در این مورد انجام نشد، زیرا کسی از مردم
فلسطین نپرسید که آیا آنها مایلند بخش عظیمی از سرزمین خود را در اختیار صهیونیستها
قرار دهند. حداقل میبایست رفراندومی در مورد قطعنامه تقسیم منطقه صورت میگرفت.
اگر «جنگ داخلی» صورت نگرفته بود پس نمیتوانست
به «جنگ فلسطین» هم فرا روید. آنچه که در واقع صورت گرفته بود پاکسازی نژادی مردم
فلسطین (نکبه) بود، که تقریباً بلافاصله پس از تصویب قطعنامه از طرف صهیونیستها
صورت گرفت. بیرون راندن مردم فلسطین بسیار سیستماتیک و طبق برنامه پیش رفت و آنهم
ماهها پیش از تأسیس کشور اسرائیل در روز ۱۴ مه ۱۹۴۸. تاریخشناسان اسرائیلی «سیمخا فلاپان»،
«بنی موریس» و «ایلان پاپه» این وقایع را جزء به جزء توضیح داده اند.
«ایلان
پاپه» وضعیت در ماه مه ۱۹۴۸ را در کتاب خود «پاکسازی نژادی فلسطین» اینطور تعریف میکند: «
همه اینها (ویران کردن دهات و محلههای
شهری، بیرون راندن، کشتار مردم و تصاحب زمین) قبل از اینکه یک سرباز رسمی عرب پای
خود را به فلسطین بگذارد، صوت گرفت. از این لحظه به بعد وقایع آنچنان با سرعت رخ
داد که تاریخشناسان وقت و معاصر مشکل میتوانستند آنرا دنبال کنند. بین ۳۰ مارس تا ۱۵ مه
۲۰۰ دهکده و قصبه اشغال شد و مردم آن بیرون رانده شدند. این وقایع را باید
برجسته کرد، زیرا این اسطوره اسرائیلی که گویا پس از اینکه «حمله کشورهای عربی»
آغاز شد، «اعراب» دست به فرار زدند، متزلزل میشود. حملات به نیمی از دهات عربی
قبلاً صورت گرفته بود و همانطور که میدانیم، دولتهای عربی سرانجام آنهم با
اکراه تصمیم گرفتند نیروهای خود را اعزام کنند. ۹۰ دهکده دیگر بین ۱۵ مه و ۱۱ ژوئن
قبل از اینکه اولین جنگ آغاز شود، ویران شده بود.» تا تأسیس کشور اسرائیل
صهیونیستها بیش از ۳۰۰ هزار فلسطینی را بیرون رانده بودند.
قلب حقایق و عرضه دروغهای تاریخی
در مورد همه این چیزها نمیتوان در ویکیپدیا
چیزی یافت. ظاهراً در اینجا هم «فلیکس/اگرر/گرونوالد» نقشآفرینی کرده. و وقتی که
انسان قادر باشد تا این حد حقیقت را قلب کند، مطمئناً میتواند یک دروغ تاریخی دیگر
را نیز عرضه کند و آنهم «پاکسازی نژادی» یهودیان در کشورهای عربی در اوايل دهه ۵۰ است.
این «پاکسازی نژادی» در مقابل بیرون
راندن مردم فلسطین قرار داده شده و لذا قضیه «یر به یر» قلمداد میشود. ولی اولاً
نمیتوان بیعدالتی را با بیعدالتی پاسخ داد و ثانیاً فاکتهای ویکیپدیا در این
زمینه غلط است.
یهودیان در کشورهای عربی رانده نشدند،
بلکه اسرائیل به کمک جاسوسان خود و با صرف مقادیر زیادی پول (برای رشوه به حکام
منطقه) یهودیان را از این کشورها به اسرائیل آورد. علتش این بود که اسرائیل در جنگ
۱۹۴۸/۱۹۴۹ مناطق وسیعی (۷۸ درصد فلسطین) را به تصرف خود درآورده بود
و مجبور بود این مناطق را مسکونی و از نظر نظامی حفاظت کند. برای این کار این کشور
احتیاج به نیروی انسانی داشت، زیرا یهودیان اروپايی که صهیونیستها آنان را برای
انجام این وظیفه درنظر گرفته بودند به دنبال هولوکاوست نازیها از بین رفته بودند.
این مطالب را میتوان در آثار دو شاهد
مطلقاً بیطرف یعنی تاریخشناس اسرائیلی «تام سجِو» (اولین اسرائیلیها. مونیخ ۲۰۰۸) و تاریخشناس یهودی اتریشیتبار «جان
بونزی» (یهودیان در باختر. جوامع یهودی در جهان اسلام و یهودیان شرقی در اسرائیل.
وین ۱۹۸۹) مطالعه
کرد. ولی نتایج تحقیقات تاریخشناسان معتبر چه ربطی به ویکیپدیا دارد؟ ولی وقتی
که بتوان در یک بخش از ویکیپدیا چنین اشتباهات و تعبیراتی را ثابت کرد، آیا در دیگر
بخشهای این دائرۃالمعارف نیز وضع به همین صورت است؟ بر رویهم میتوان گفت که سیستم
ویکیپدیا به شدت زیر سؤال رفته است.
در خاتمه مطلبی در مورد شخص نویسنده:
در نوشته ویکیپدیا در مورد نویسنده مقاله با استناد به منابع مشکوک نویسنده به
«ضدسامی بودن» متهم میگردد. آیا اینجا هم پای آقای فلیکس در میان است؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر