ترور سپهبد سلیمانی و ابومهدی مهندس، بیشک لطمهی سنگینی به این
جبهه وارد کرد و این واقعیت، فراتر از تمام ملاحظات و تحلیلهای سیاسیـژئوپلیتیکی
و حقوقی دربارهی چیستی و چرایی و پیامدهای سیاسی و میدانی این عملیات، و سنجش
پاسخ خونین و کوبندهای که سزاوار عقبهی انسانی و موجودیت سیاسیِ مجریانِ آن است،
جای افسوس بسیار دارد … ازینگذشته اینهمانیِ عقل و ایمان در یک مرگآگاهیِ تحققیافته،
ابعاد بینهایت دارد که موضوع را به گسترهی الاهیات تحویل میدهد، یعنی به قلمرویی
که در آن پرداختِ خسارت تنها از مجرایی میگذرد که برای طرفِ خسارتدیده همچون
تحقق وعدهی الاهی تجربه میشود …
درینباره آنچه از حیثیت اخلاقی فهرست متنوع اپوزیسیون دفاع میکند،
نوسانِ نامیراییست که از پذیرش نامی که داعش بر چیزی میگذارد
شروع میکند و به تمایزی لااَدریمَآبانه میان وجهِ درخودِ آنچیز و نامَندهی آنچیز
میرسد. آنها در یکپارچهسازیِ عقاید خود دربارهی تأثیرات منفی ترورِ دو فرماندهی
بزرگ بر روی «انقلاب»ای که علیه همان دو فرمانده جریان دارد، به روشی علمی برای
شکستن پیوندی نیاز دارند که پیشاپیش در واقعیت از طریق ایجاد یک پلِ ترابری هواییِ
جنگافزار میان عناصرِ پراکندهی توزیع جغرافیاییِ دلالت برقرار شده و گاه با بخشی
از همان تسلیحاتْ عدمکفایتِ توجیهات سیاسی و ایدئولوژیکش در توئیتر را جبران میکند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر