۱۳۹۶ آذر ۲۵, شنبه

بیت‌المقدس: کلید یا فتیله؟

نویسنده: پاول سویریدوف (Pavel sviridov) و عماد عبدالرحمان، الرأی (اردن)
مترجم: ا. م. شیری
روزهای خشم جهان اسلام
در نتیجه چند روز اعتراض که در پی شناسایی بیت‌المقدس بعنوان پایتخت اسرائیل از سوی دونالد ترامپ فلسطین را در نوردید، بیش از هزار عرب آسیب دید، حداقل دو نفر به ضرب گلوله پلیس و نظامیان اسرائیل کشته شد. یکی از مقتولان محمود المارسی ۲۹ ساله اهل غزه بود.
درگیری‌ها، خود بیت‌المقدس را هم در برگرفت. اما رویارویی‌های شدیدتر در بیت‌لحم، و همچنین، در مرزهای غزه که تحت نظارت اسرائیل قرار دارد، روی داد.

بر اساس گزارش پلیس اسرائیل، عصر روز یکشنبه، هنگامی که اعتراضات فلسطینی‌ها در بیت‌لحم بکمک ماشین‌های زرهی و گاز اشک‌آور سرکوب گردید، حرکات اعتراضی فروکش کرد. با این حال، این به هیچوجه به معنی آن نیست، که تنش‌های ناشی از بیانیه ترامپ در مورد بیت‌المقدس بطور کلی پایان یافته است. فلسطینی‌ها برای اولین بار در طول ماه‌های اخیر اراضی اسرائیل را از نوار غزه با موشک‌های دست‌ساز دو باره هدف قرار دادند، و اسرائیل این منطقه تحت محاصره را زیر آتش گرفته است. در بیت‌المقدس یک عرب ۲۴ ساله از ساکنان ساحل غربی رود اردن یک اسرائیلی- نگهبان توقف‌گاه اتوبوس را با ضربات چاقو مجروح نمود.
واضح است که تعداد چنین حوادث نه تنها در اسرائیل، حتی در اراضی اشغالی فلسطین افزایش می‌یابد. بطوری که مهاجر ۲۹ فلسطینی پس از ورود به رستوران حلال آمستردام و شکستن پنجره آن، پرچم اسرائیل را به پائین انداخت و شعارهای ضد اسرائیلی سر داد. درست است او پس از آن گفت، که اقدام وی ربطی به «بیانیه بیت‌المقدس» (ترامپ) نداشته، بلکه، در ارتباط با «وضعیت ناگوار فلسطین» بوده است.
در جریان اقدامات اعتراضی برای همبستگی با فلسطین که در یکسری کشورهای اروپایی بعمل آمد، از جمله، در برلین، پرچم سرائیل به آتش کشیده شد. البته، همه اقدامات تاکنون مسالمت‌آمیز بوده است. اما به احتمال بسیار زیاد مسلمانان تندرو پرشمار در اروپا می‌توانند «بیانیه بیت‌المقدس» را دلیلی برای حملات جدید به کشورهای اروپایی قرار دهند. روشن است که هیچ یک از متحدان اروپایی آمریکا از تصمیم واشینگتن حمایت نکرد. برغم این، اتحادیه اروپا همچون گذشته، هیچ موضع متمایز خاصی در قبال مسئله فلسطین ندارد. اکنون بدتر این است، که تنش‌ها، خشونت‌ها، در وهله اول در اماکن مقدس، و همچنین، در منطقه و خارج از محدوده آن شدت بگیرد. در عراق، اردن، لبنان، ترکیه، اندونزی و سایر کشورهای مسلمان صدها هزار نفر با شعارهای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی در تظاهرات اعتراضی شرکت کردند.
اما مهمتر از همه، روند گفتگوی صلح نه چندان مؤثر بین فلسطین و اسرائیل بطور کامل در هم شکست. در این رابطه رهبر فلسطین اعلام کرد، که ایالات متحده آمریکا دیگر نمی‌تواند نقش واسطه در حل و فصل مشکل ایفاء نماید. همین موضع را رقبای سیاسی وی در حماس نیز ابراز نمودند. از جمله، سخنگوی رسمی جنبش حماس، سامی ابوزهری اظهار داشت، که گفتگوی باصطلاح صلح فروریخت و فلسطینی‌ها هیچوقت با وساطت آمریکا مجددا به میز مذاکره باز نخواهند گشت: «در میان فلسطینی‌ها در این خصوص که به گفتگوها باید یک بار برای همیشه نقطه پایان گذاشت، وفاق ملی حاصل شده است».
در همین حال، ۹ دسامبر درست سی سال از شروع انتفاضه اول فلسطینی‌ها- شورش برای استقلال  گذشت. آن شورش شش سال ادامه یافت (در این مدت بیش از دو هزار نفر فلسطینی و در حدود یک‌صد اسرائیلی کشته شد). شورش اول بدنبال امضای توافقنامه فلسطین- اسرائیل پس از مذاکرات محرمانه طولانی بین طرفین در اسلو در پائیز سال ۱۹۹٣ پایان یافت. ۱٣ سپتامبر سال ۱۹۹٣ در واشینگتن، در چمن کاخ سفید، با حضور رئیس جمهور آمریکا- بیل کلینتون، نخست وزیر اسرائیل- اسحاق رابین و رئیس سازمان آزادی‌بخش فلسطین- یاسر عرفات، طی مراسم با شکوهی اسرائیل و سازمان آزادی‌بخش فلسطین بیانیه مشترک در باره اصول امضاء کردند.
بر اساس این اصول، دولت فلسطین تشکیل گردید. سازمان آزادی‌بخش فلسطین حق موجودیت اسرائیل را برسمیت شناخت، اسرائیل متعهد شد تصمیمات سازمان ملل متحد دایر بر تشکیل کشور فلسطین را اجرا نماید و به اشغالگری نقطه پایان بگذارد، سازوکارهای مشخص اجرای این‌ها تعیین گردید.
خودگردانی فلسطین و دولت، و همچنین نهادهای دولتی در این مدت بواقع تشکیل گردید. اما اسرائیل به اشغال ساحل غربی رود اردن و بیت‌المقدس در این مدت پایان نداد، احداث شهرک‌های یهودی در اراضی اشغالی ادامه یافت، باریکه غزه تحت محاصره اسرائیل بسر می‌برد. موجودیت کشور فلسطین به پایتختی بیت‌المقدس غربی تا کنون اعلام نشده است.
تندروهای فلسطینی (مقدم بر همه، حماس که در مذاکرات اسلو شرکت نداشت)، به سهم خود هنوز هم حق موجودیت اسرائیل را برسمیت نمی‌شناسند و از روش‌های تروریستی بر علیه اشغالگری استفاده می‌کنند. در جریان انتفاضه دوم که از سال ۲٠٠٠ تا ۲٠٠۵ ادامه یافت، پنج هزار نفر فلسطینی و در حدود هزار نفر اسرائیلی کشته شد. هزاران عرب ساکن نوار غزه قربانی عملیات جنگی «سرب مذاب» (دسامبر ۲٠٠۸- ژانویه ۲٠٠۹) و «ستون ابری» (ژانویه ۲٠۱۴) اسرائیل گردید.
همه این‌ها پیشاپیش هم نشان می‌دادند، که «توافق اسلو» قابل اجرا نبود. در قاهره نشست اضطراری وزرای خارجه کشورهای عضو اتحادیه عرب برگزار گردید. در سند پایانی این نشست آمده است: «تصمیم آمریکا در خصوص برسمیت شناختن بیت‌المقدس بعنوان پایتخت اسرائیل فاقد اعتبار است. این، یک تخلف خطرناک از قوانین بین‌المللی و قطعنامه‌ مصوب شورای امنیت سازمان ملل متحد می‌باشد. وزرای خارجه کشورهای عضو اتحادیه عرب با پیروی از قطعنامه‌ شورای امنیت سازمان ملل متحد، هر اقدام یک‌طرفه مبنی بر تغییر وضعیت حقوقی بیت‌المقدس را که از سوی جامعه بین‌المللی برسمیت شناخته شده، رد می‌کند». کشورهای عضو اتحادیه عرب جامعه جهانی را برای برسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین به پایتختی بیت‌المقدس شرقی فراخواند.
بیانیه تصریح می‌کند، که ایالات متحده آمریکا با تصمیم در مورد بیت‌المقدس خودش را از عنوان «ضامن و واسطه در روند حل‌وفصل مسالمت‌آمیز در منطقه محروم می‌سازد. با این تصمیم فقط موجب تعمیق تنش‌ها می‌گردد، به آتش خشم دامن می‌زند و منطقه را به آشوب هر چه بیشتر گرفتار می‌کند».
رئیس جمهور ترکیه، رجب طیب اردوغان با صراحت باز هم بیشتر اظهار داشت: «ما بیت‌المقدس را به مرحمت یک دولت تروریستی- قاتل کودکان، که هیچ هدف دیگری غیر از اشغالگری و غارتگری ندارد، رها نخواهیم کرد. ما به مبارزه قاطع خود ادامه خواهیم داد».
در مقابل این، بیانات نماینده دائمی آمریکا در سازمان ملل متحد، نیکی هیلی که اظهارات داشت فقط واشینگتن مستحق اعتماد در حل‌وفصل مشکل فلسطین- اسرائیل می‌باشد، بطور کلی غیرمتعارف یا بسیار سخیف بنظر می‌رسد: «سازمان ملل متحد بیش از آن که به روند صلح در خاورمیانه کمک کند، آسیب زده است. ما قصد نداریم بخشی از آن باشیم. هنگامی که سازمان ملل متحد چنین غیرعادلانه  اسرائیل را مورد حمله قرار می‌دهد، ایالات متحده آمریکا دیگر نمی‌تواند تماشاگر باشد. هنگامی که سخن از برخورد عادلانه هم در مورد اسرائیلی‌ها و هم در باره فلسطینی‌ها به میان می‌آید، آمریکا در نظر ندارد به مواعیظ کشورهای غیرمعتمد گوش فرادهد». به گفته وی، «همه توافقنامه‌های تاریخی صلح بین مصر و اسرائیل، اردن و اسرائیل در چمن کاخ سفید امضاء شده است».
معلوم می‌شود، که علت عبارت از این است، که خاورمیانه همچون سابق یکی از مناطق انفجارآمیز در جهان می‌باشد و نتایج «توافقنامه‌های تاریخی» شکننده یا ناچیز است.
***
بیت‌المقدس: کلید یا فتیله؟
راه‌کاری که پادشاه اردن، عبدالله دوم برای تعامل با کشورهای عربی منطقه، دنیای اسلام و سایر اعضای جامعه بین‌المللی در ارتباط با تصمیم رئیس جمهور آمریکا مبنی بر شناسایی بیت‌المقدس اشغالی بعنوان پایتخت اسرائیل و شروع قاعده انتقال سفارت آمریکا به بیت‌المقدس در پیش گرفت، مستقل از عواقب احتمالی آن، یک مورد منحصربفرد از تفاهم بین‌المللی در رابطه با اهمیت حفظ وضعیت تاریخی و حقوقی این شهر مقدس را بوجود آورد. اکثریت مطلق کشورها تصریح می‌کنند، که این مسئله حساس‌ترین موضوع شمرده می‌شود، زیرا، به صدها میلیون انسان در اکثریت کشورهای جهان مربوط می‌شود.
پادشاه اردن، که میزبان اجلاس کشورهای اتحادیه عرب در ساحل بحرالمیت در ماه مارس سال جاری بود، با تمرکز روی چند موضوع، به اقداماتی دست زد.
اول- گفتگوی تلفنی با حامی اصلی پروسه حل‌وفصل مسالمت‌آمیز مسائل خاورمیانه- ایالات متحده آمریکا، که در جریان آن پادشاه در مورد خطر برداشتن چنین گامی هشدار داد. یکی از جدی‌ترین عواقب عبارت است از تقویت پایه‌های سازمان‌های تروریستی در منطقه و ایجاد شرایط بازگشت آنها، صرفنظر از پیروزی‌ نظامی ائتلاف بین‌المللی در کار نابودسازی این گروه‌ها.
دوم- تقویت روابطه با قدرت‌های منطقه‌ای، بویژه، با ترکیه، که در حال حاضر ریاست سازمان همکاری اسلامی را بعهده دارد و بنمایندگی از بیش از ۵٠ کشور صحبت می‌کند، و همچنین، دارای روابط متقابل با سایر کشورهای جهان می‌باشد. واکنش‌ منفی جامعه جهانی نسبت به تصمیم ترامپ گواهی از آن می‌دهد، که آمریکا و اسرائیل در مقابل جهان موضع خصمانه گرفته‌اند.
سال نخست ریاست جمهوری ترامپ با تظاهرات اعتراضی، بحران‌های سیاسی داخلی و خارجی همراه بود. رئیس جمهور آمریکا با برداشتن چنین گامی در قبال مسئله بیت‌المقدس در صدد ایجاد اختلاف بین کشورهای خاورمیانه می‌باشد. بدین منظور، او قوانین بین‌المللی را زیر پا می‌گذارد، روند مسالمت‌آمیز را که همواره مورد حمایت واشینگتن بشکل پشتیبانی کامل از مواضع یک طرف بود، بطوری که نتواند به میزان اعتماد به واسطه و حامی اصلی روند مسالمت‌آمیز آغاز شده از سال ۱۹۹۱ تأثیر بگذارد، بی‌اعتبار می‌سازد.
دلایل رد تصمیم ترامپ چیست؟
اول- شهر بیت‌المقدس با وجود تعداد زیاد اماکن‌ مقدس خود از نظر یک و نیم میلیارد مسلمان، صدها میلیون عرب مسیحی و بقیه مسیحیان جهان شهر مقدس شمرده می‌شود. از این رو، اعطای حق حاکمیت کامل این شهر مقدس به اسرائیل توهین آشکار به اماکن مقدس می‌باشد. همه ما شاهد سوءاستفاده‌های گسترده از طرف یهودیان مهاجر و اخلال مکرر در کار مسجد الاقصاء بشکل ممانعت از نمازگزاری مسلمانان هستیم. دست زدن به اقدامات پیاپی برای حمله به مسجد الاقصاء و تلاش برای آتش زدن آن نمونه این  اخلالگریها هستند.
دوم- در مدت هفتاد سال اخیر اردن توانست از اماکن مقدس شهر به طرق حمایت مالی، قیمومیت و مدیریت اوقاف حراست نماید. همه اینها باعث شدند حاکمیت اشغالگر اسرائیل نتواند از راه کاربست سیاست عمل انجام شده وضعیت حقوقی بیت‌المقدس را تغییر دهد. از جمله، برنامه اسرائیل دایر بر تخریب مسجد الاقصاء و ایجاد معبد یهودی در محل آن بمنظور جامه عمل پوشاندن به رؤیای تاریخی یهودی‌ها که در اسناد اندیشه‌پردازان صهیونیزم ذکر شده، شکست خورد.
سوم- دنیا درک می‌کند، که اسرائیل بمنظور اینکه خاورمیانه خسته از جنگ را دوباره به آشوب و هرج‌ومرج گرفتار نماید، برای آتش‌افروزی در منطقه تلاش می‌کند. درست به همین دلیل ما شاهد واکنش‌های منفی، حتی از طرف نزدیک‌ترین متحدان واشینگتن در مقابل تصمیم ترامپ در خصوص شناسایی بیت‌المقدس بمثابه پایتخت اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا هستیم.
همه دنیا آگاه است، که آتش جنگ به منطقه محدود نخواهد شد و می‌تواند از دایره مورد پیش‌بینی خارج گشته، بسیاری از کشورهای جهان را در برگیرد.
چهارم- برسمیت شناختن آمریکا واقعیت موجود را تغییر نمی‌دهد، تغییری در این واقعیت نمی‌دهد، کهاراضی بیت المقدس و همه اراضی فلسطین از دریا تا دریا، سرزمین تاریخی فلسطین فقط به مردم فلسلطین تعلق دارد که به خارج از میهن خود رانده شده‌اند. و سند اثباتی این مدعا هم بیانیه بالفور می‌باشد، که صد سال پیش انتشار یافت. علاوه بر این، اشغال بیت‌المقدس شرقی توسط اسرائیل در سال ۱۹۶۷ و اعلام آن بعنوان پایتخت واحد و ابدی دولت یهودی در سال ۱۹۸٠ گام‌هایی هستند که تا کنون از سوی جامعه بین‌المللی یا ایالات متحده آمریکا برسمیت شناخته نشده‌اند.
پنجم- همه دنیا می‌داند، که حمایت از متجاوز و اشغالگر بجای پشتیبانی از آسیب‌دیده، بمعنی ایراد ضربه به نظام حقوقی بین‌الملل، و همچنین، به اخلاقی محسوب می‌شود، که روابط و مناسبات بین کشورها بر اساس آنها تنظیم می‌گردد. کشورها درک می‌کنند، دفاع از دولتی که قوانین بین‌المللی را نادیده می‌گیرد، از اجرای قطعنامه‌های سازمان ملل متحد سر می‌تابد و به قدرت یک دولت مقتدر تکیه می‌کند، چقدر خطرناک است. به همین دلایل، خلق فلسطین در طول بیش از هفتاد سال با اخراج اجباری، قتل و زندان مواجه بوده و از تمام حقوق خود محروم شده است.
گام بعدی اعراب چه خواهد بود؟
تصمیم ترامپ نشان می‌دهد، که ایالات متحده آمریکا دیگر نقش واسطه بی‌طرف را در روند مسالمت‌آمیز بازی نخواهد کرد. به همین دلیل، لازم است دولت‌های عربی برای تقویت موضع خود به سوی مراکز دیگر قدرت، مانند اتحادیه اروپا، چین و روسیه روی آورند.
فشار اقتصادی نیز نقش حیاتی در این شرایط بازی می‌کند، اما برای اجرای آن، موضع واحد و محکمی لازم است که همه کشورهای عربی باید اتخاذ نمایند. در اینجا ضرورت دارد این واقعیت نیز مورد توجه قرار داده شود، که شریک آمریکایی، متحد اصلی اعراب، از حمایت سران و خلق‌های منطقه پس از آن محروم گردید، که بطرز آشکاری بحساب صدمه زدن به منافع همه بازیگران، از اسرائیل جانبداری کرد.
پس از تصمیم ترامپ در مورد بیت‌المقدس بایستی رویکرد جدید به مسائل مرتبط با مذاکره و صلح با اسرائیل، از جمله، مسئله بیت‌المقدس که بی‌هیچ تردیدی، نقش مرکزی در روند صلح ایفاء می‌کند، مورد توجه قرار گیرد. هر گامی که به منافع فلسطینی‌ها و عرب‌ها پاسخ ندهد، روند صلح را خالی از ‌معنی و ‌محتوا خواهد کرد.
همچنین عرب‌ها باید تصمیم خود را در برقراری مناسبات با اسرائیل مورد بازبینی قرار دهند. زیرا، این کشور قوانین، توافقات و مقررات را رعایت نمی‌کند. این مدعا را نمونه کشورهای عربی که توافقنامه صلح با اسرائیل امضاء کردند، ثابت می‌کند.
علاوه بر این، ایجاد یک نیروی مقتدر با استفاده از جمعیت عرب و مسلمان مقیم کشورهای آمریکا، اروپا و جهان بطور کلی بمنظور اعمال فشار به حاکمیت این کشورها و وادار کردن آنها به بازنگری سیاستهای منطقه‌ای خود و تفهیم این که تصمیم یک جانبه، منطقه‌ای را به آشوب می‌کشد که روابط بسیار گسترده با دنیای خارج دارد، ضروری است.

ایالات متحده آمریکا به سهم خود باید بفهمد، که اگر با فتوای لابی یهودی گام برمی‌دارد، در این صورت، عواقب منفی آن فقط به این منتهی نخواهد ‌شد، بلکه، سایر مسائل مهم برای آمریکا را هم احاطه خواهد کرد. همین وضع در انتظار همه کشورهایی است که در آن لابی یهودی وجود دارد. زیرا، اقدامات منجر به تخریب سرنوشت خلق‌های منطقه، بی‌عدالتی، نشان دادن حس‌نیت به آنها، بمثابه فتیله برای جنگ‌های آینده در خاور میانه عمل می‌کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر