۱۳۹۶ دی ۲۳, شنبه

موقعیت کنونی و رویکرد جمهوری اسلامی

نوشته: شباهنگ راد
نگاه به جامعۀ ایران، متبلور این امر است که، اعتراضات مردمی، به دُور و به کشاکش تازه‏ای، میان استثمارگران و سرکوب‏گران، با دیگر اقشار ستم‏دیده و محروم، کشیده شده است. به عینه می‏توان دریافت که وضع فعلی، هم‏طراز با گذشته نیستُ، موازنه، نظم و ترتیب و فضای سیاسی جامعه، تا حدود و به‏میزانی، تغییر یافته است.

مردمِ ده‏ها شهر، یکی پس از دیگری –  و در یکی دو هفتۀ اخیر -، به صحنه آمده‏اند تا اموال به‏غارت بُرده شده و هم‏چنین عدالتِ سرکوب شدۀشانرا، از حاکمان باز پس گیرند. دشواری‏ها و چالش‏های رو در روی مردم، با سردمداران نظام، در این چند دهه، بسیار و بسیاران بوده است، امّا این‏بار، عمومی‏تر و خواسته‏ها به‏طور نسبی، شفاف‏تر و شعارها رادیکال‏تر و هم‏چنین نوعِ تجمعات و حرکات اعتراضی، تازه‏ترشده است. دردِ اقتصادی و ناتوانی در تهیۀ بدیهی‏ترین نیازهای زنده‏گی، سختی‏های سیاسی و بی‏نصیب بودن از طرح و بیان آن‏ها، دشواری‏های اجتماعی و بی‏بهره از انتخابِ پوشش و تحصیلی و غیره، نتیجۀ اوضاعی‏ست که سران رژیم جمهوری اسلامی به‏میلیون‏ها، کارگر، زحمت‏کش، جوان، زن و دیگر اقشار ستم‏دیدۀ جامعۀمان تحمیل نموده‏اند. پیداست که دلیلِ گرمی‏ها و سردی‏های سیاسی هر جامعه‏ای، بلاواسطه، به سیاست‏های سیاسی – اقتصادی نظام‏های حاکم بر جامعه، برمی‏گردد. این قانون‏مندی‏ها و مناسباتِ نظام‏های حاکم است‏که، چرخۀ سیاسی درون جامعه را رقم می‏زند. در بستر چنین واقعیاتی‏ست که، اعتراض در مقابل خفقاق؛ اعتصاب در برابر بالا کشیدن حقوق‏ها، و در نهایت حرکت‏های تعرضی و مقابله‏ای، روبروی سرکوبِ عنان گسیختۀ ارگان‏های مسلحِ سرمایه‏داری قرار می‏گیرد. چرا که قانونِ سرمایه، قانونِ در هم ریختن زنده‏گی میلیون‏ها انسان رنج‏دیده است؛ قانونِ بی‏نظمیِ چرخۀ اقتصاد، علیۀ سازنده‏گان اصلی جوامع‏ی بشری‏ست.
به دیگر سُخن، نظم کنونیِ سرتاسر جهان، نظم دل‏خواۀ میلیاردها انسان نیست؛ نظم و ترتیبِ شکوفائی جامعه، و هم‏چنین تضمین رشد، با نشاط بودن و آرامش کودکان نیست. این اوضاعی‏ست که سرمایه‏داران خواهان آنند و میلیاردها تودۀ محروم، در تخالف با آن قرار گرفته‏اند. بیهوده نیست که همه‏جا، بلبشوی سیاسی، به کفِ خیابان‏ها کشیده شده است و همه‏جا و از جمله مردم ایران، در برابر بی‏عدالتی‏های موجود بپاخاسته‏اند. بی‏تردید نظام‏های سرمایه‏داری و هم‏چنین سردمداران رژیم وابستۀ ایران، این‏روزها و با تمام قوا در تلاش‏اند، تا اوضاع را، به قبل از هفتم دی‏ماه برگردانند و در محیطِ غیر اعتراضیِ همه‏گانی، گردونۀ سیاسی – اقتصادی جامعه را، در مسیر مورد پسندشان به پیش به‏برند. نظام جمهوری اسلامی این‏روزها، در حال و هوای برقراری نظمِ قبل از پای‏گیری اعتراضات خیابانی‏ست و بی‏دلیل هم نیست که، ارگان‏های مسلح و تفاله‏های آن، دندان‏های‏شانرا تیزتر کرده‏اند و عقل‏های علیل‏شانرا روی هم گذاشته‏اند، تا اعتراضات مردم را سرکوب و خفه سازند. اعتراضاتی که ایران را تکان داده و لرزه‏ای اساسی، بر اندام پوشالی سردمداران رژیم انداخته است.
حقیقتاً که چند روزی‏ست مردم، در بُعد تازه و دیگری، از دستِ گرانی‏ها، بی‏عدالتی‏ها، و هم‏چنین تمرکز یافتن ثروت‏های جامعه، در دستان عده‏ای مفت‏خوار به خیابان‏ها سرازیر شده‏اند و خواهان بر چیده شدن تمامی بلایا و مصائب دست‏ساز سرمایه‏داران ایران‏اند. تورم در ایران بی‏داد می‏کند و بی‏کاری جوانانِ تحصیل‏کرده، به بالاترین رقم خود رسیده است. نیروی متخصص و آماده به کار، از میادین تولیدی، توزیعی، خدماتی و غیره بدور شده، و نظاره‏گر آیندۀ نامعلوم خویش است. معین بود که روزی لوکوموتیورانان چنین جامعه‏ای، گرفتار ریل‏های اعتراضی شده و سر آخر، به درۀ انقلاب رهنمون خواهند شد. باری جامعۀ ایران، در شرایط بسیار حساس و تعیین کننده‏ای – به‏منظور ثمره‏بخشی اعتراضات‏اش – قرار گرفته است. در مقابل و در اثر پیشآمدهای سیاسیِ درونِ جامعۀ در هم ریخته است‏که، عقل‏های درماندۀ و مریضِ سران حکومت هم، فعال‏تر شده و بنابه روال همیشگی‏شان، دارند اعتراضات به‏حق مردمی را، به «فتنه»گران و یا «فرمان»گرفته از بیرون و غیره نسبت می‏دهند. جامعه از درون، در حال ترکیدن و انفجار بوده استُ، طبعاً وقوع چنین حوادثی، محال نبود. چرا که سران نظام از هر سو، تسمۀ استثمار و فشار را به روی مردم، تنگ‏تر نموده‏اند، تا گردونۀ هر آن‏چه را که به‏دنبال آنند، به‏چرخد. میدانی برای تنفس، و فضای سیاسی باقی نه‏گذاشته‏اند. ناامنی‏های زنده‏گی در زیر سلطۀ سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، غیر قابل توصیف و توضیح‏ست. حکومتی‏یان کلاس درسِ کودکان را به خیابان‏های کشانده‏اند و آنانرا وادار نموده‏اند تا به‏جای فراگیری علم و دانش، به انجام کارهای کاذبی هم‏چون آدامس فروشی، گل‏فروشی و غیره به‏پردازند. در اثر عدم اشتغال و نداری، میلیون‏ها انسان را به سمت استفاده از مواد مخدر هُل داده‏اند. چهل سال آزگار، به سفرۀ ناچیز مردم دست‏برد زده‏اند؛ نزدیک به چهار دهه، کارگران را وحشیانه استثمار نموده‏اند و حقوق‏شانرا نه‏داده‏اند؛ از کار اخراج‏شان کرده‏اند و به شلاق‏شان بسته‏اند، تا سود، و سرمایۀ صاحبان تولیدی و کارفرمایان، بیش‏تر شود. براستی و اگرچه، گاهی اوقات و آن‏هم به یُمن زور و سرکوب توانسته‏اند، قامت مردم را، خم کنند، امّا هرگز و هرگز، – نه‏توانسته و – نه‏خواهند توانست، ایستاده‏گی و مقاومت مردم را، در هم بشکنند
خوشبختانه جامعۀ ایران در چنین وضعیت و در دُوران تصفیه حساب‏های سیاسی قرار گرفته استُ، جانیان بشریت، زیاده‏خواهان و جناح‏های متفاوت رژیم، به‏منظور «آرام» کردن مردم، در صفی واحد دُور هم جمع شده‏اند. حامیان دیروزی دولت و مدافعین حکومت و قانون اساسی، یعنی اصلاح‏طلیان – و در این گیرودار – و بر خلاف ادعاهای مردم‏دوستی‏شان، سنگ تمام گذاشته‏اندُ، تمام قد و هم‏گام با دیگر جناح‏های دولتی – حکومتی، در برابر جنبش‏های اعتراضی ایستاده‏اند. به‏خیال خویش می‏خواهند، گرمای سیاسی درون جامعه، که سُخن از آزادی و رهائی دارد را، سرد کنند و بر عمر نگینِ نظام بی‏افزایند. به دنباله و گویی، نیروهای سازمان‏یافتۀ تاکنونی، یارایی مقابله، با هزاران انسان بی‏دفاع و بی‏سلاح را نه‏دارند، که در فکر ایجاد نیروی بیش از پیش، و تازۀ سرکوب‏اند. در این رابطه «محمد یزدی»، فرماندۀ سپاه تهران بزرگ گفته است‏که: «گشت‏های محله محور بسیج بزودی آغاز به کار می‏کند، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دنبال این است‏که، با راه‏اندازی این‏نوع گشت‏ها به‏تواند بخشی از امنیتی که در پایتخت لازم است را تأمین کند».
به هر حال، با توسل به سرکوب – و آن‏هم با تداومِ یگانه سیاست‏شان – می‏خواهند، حکومت‏داری کنند و جامعه را به سکون وادارند. محال است و در این چهار دهه، دیده شده است‏که، چنین اندیشه‏ای موقتی، و مسکنی‏ست بر بدن نحیف و ترکیدۀ سران نظام. نمونه‏هایی در تاریخ وجود نه‏دارد که نظام‏ها، با سرکوب، با تاراج اموال عمومی و به‏موازات آن‏ها، با راه‏اندازی جنگ و جنایات، به‏توانند حیات‏شانرا، ازلی کنند. غیر دائمی بودن فضای ترس و سرکوب بر جامعه، و متقابلاً، عکس‏العمل به‏جا و مناسب مردم – و آن‏هم – در دُوره‏های متفاوتِ نظام‏های امپریالیستی، تایید کنندۀ این ایده است‏که، ظلم، ستم و استثمار، ابدی نه‏خواهد ماند؛ چرا که فاقد حقانیت و به‏رسمیت شناختن حقوق انسان و انسانیت است. نماد و تجلی آن‏ها در میادین متفاوت طبقاتی، در صحن کارخانه‏ها و هم‏چنین در خیابان‏ها قابل رویت می‏باشد. مشهود است‏که جامعه و مردم، کم‏ترین باوری، به دروغ‏پردازی‏ها و باورهای سران متفاوت نظام نه‏دارند. گفتمان‏ها و حرکات اعتراضی کنونی درونِ جامعه، دارد بروشنی، سُخن از غیر معقولی و غیر انسانی افکار حاکمان به‏میان می‏آورد. در بستر چنین شرایط و شناخت توده‏ها، از عللِ اصلی مصیبت‏ها و مصائب اجتماعی‏ست که، نظام‏های امپریالیستی و از جمله رژیم جمهوری اسلامی را وادار نموده است تا با توسل به زور و سرکوب، در برابر خواسته‏های بدیهی مردم به‏میدان آیند. نظام جمهوری اسلامی می‏خواهد، به‏هم‏راه ارگان‏های سرکوب‏گر چندین دهه‏اش، و با اختصاص دادن بودجۀ کلان‏تر نظامی، و هم‏چنین با راه‏اندازی نیروهای تازۀ سرکوب، سیاست سکون، ترس و وحشت را، جانشینِ مخالفت‏ها، بپاخاستن‏ها و تحرکات پیش‏روندۀ مردمی کند. چرا که منطق حکومتی‏یان، منطبقِ زور و سرکوب استُ، مگر بی‏دلیل است‏که نمی‏توان کم‏ترین، هم‏گرایی‏ای، مابین این دو منطق و دو زبان دید؟
در حقیقت دو منش و دو نوعِ عمل، در صحن جامعه در جریان استُ، کاملاً معلوم است‏که، روش و منشِ سران نظام جمهوری اسلامی، نمی‏تواند در تخالف با خواسته‏ها و سیاست‏های طبقۀ سرمایه‏داری باشد. بنابر این، سردمداران متفاوت رژیم جمهوری اسلامی، در این‏دُوره از جنبش‏های اعتراضی، همان راه و منطقی را، انتخاب نموده‏اند که طبقۀ سرمایه‏داری، طالب آن است. پُر واضح است‏که در تقابل با چنین منطقی، تنها یک‏راهِ مبارزاتی پیش‏برنده باقی می‏ماند و آن‏هم، کاربست زور سازمانیافتۀ مردمی‏ست؛ زوری که حامل سیاستِ معین و روشن، به‏منظور قطع سلطۀ امپریالیستی‏ست. به جرأت می‏توان گفت که زمینه‏های انجام چنین سیاست و تاکتیکِ تمام کننده‏ای، در درون فراهم است. مردم در خیابان‏اند و آمادۀ انجامِ کارهای وسیع‏تراند. خلاء موجودِ جنبش‏های اعتراضی، در فقدان سازمانِ کمونیستی و نیروهای انقلابی‏ست. دهه‏هاست که سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، سیاست و روش سرکوب را به‏مردم و به دیگر خلق‏های ستم‏دیده و محروم تحمیل نموده‏اند. تعرض مسلحانه به کُردستان، ترکمن‏صحرا، بی‏کاران و غیره – و آن‏هم – در اوان بر سر کار گماری رژیم جمهوری اسلامی، بازگو کنندۀ این واقعیت است‏که، نمی‏توان در مقابل زور سازمان‏یافتۀ رژیم، با زبان، و با منطق گفتمانِ سیاسی به‏میدان آمد. ورود به چنین عرصه‏ای، خواسته و یا ناخواسته، ورود به پرداخت هزینه‏های کلان‏تر از جانب کارگران، زحمت‏کشان، خلق‏ها و دیگر توده‏های ستم‏دیده و محروم است. تردیدی نیست که، انجام این امرِ مهم، از زمره مسئولیت و وظایفِ نیرو و سازمانِ مدافع‏ی مردمی به حساب آمده و می‏آید. جنبش‏های مردمی، نیاز به حمایت‏های عملی و هم‏چنین در انتظار سامان و سازمان‏دهی اعتراضات‏شان، از جانب جوینده‏گان راه رهائی، از زیر یوغ جرثومه‏های فساد و تباهی‏اند. ترس اصلی نظام هم، عبور از فاز سیاسی مبارزه، به فاز نظامی‏ست؛ می‏داند که ورود به چنین عرصه‏ای از جانب توده‏های ستم‏دیده، همۀ راه‏ها و درهای قدرت را در مقابل سردمداران رژیم جمهوری اسلامی خواهد بست. با این وصف و در بستر چنین واقعیتی، نیاز است تا  سیاستِ سکوتِ غیر عملی را شکست، و صدای طنین‏انداز پیروزی را هر چه رساتر، و مهم‏تر از همۀ این‏ها، با نشانه‏گیری به ارگان‏های مسلح نظام و دیگر دم و دستگاه‏های سد کنندۀ جنبش‏های اعتراضی، دُور والاتری از فعالیت را در دستور کار خود قرار داد. به این دلیلِ روشن که، زور ضد انقلابی را، تنها با زور انقلابی و مردمی می‏توان پاسُخ داد؛ زوری که تکلیف طرفین را روشن، و زورمداران و سرکوب‏گران را، به جایگاهِ اصلی‏شان پرتاب خواهد کرد. خلاصه و بنابه آموزه‏های انقلاب، این روشِ کار، در برابر همۀ مدافعین کارگران، زحمت‏کشان، جوانان و قربانیان نظام وابستۀ جمهوری اسلامی قرار گرفته استُ، کم‏ترین تعلل و انتخابِ راهی، به غیر از آن، کسل کننده و هم‏معنی با بی‏عاقبتی جنبش‏های اعتراضی حق‏طلبانه است.
12 ژانویه 2018
22 دی‏ماه 1396

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر