سند زیر در هفته سوم
آوریل ۲۰۱۲، در بحبوحه جنگ تبلیغاتی علیه برنامه اتمی ایران و یک سال پس از شروع جنگ
داخلی سوریه توسط وزارت امور خارجه دولت اوباما تدوین شد و در ۳۰ نوامبر ۲۰۱۵ در جریان روند رسیدن به «برجام» از رده محرمانه خارج و منتشر گردید.
انتشار ترجمه فارسی
این سند سیلی محکمی است به ویژه بر صورت «چپ»هایی که هم در ارتباط با برنامه اتمی ایران،
و هم در حمایت از به اصطلاح «انقلابیون» سوریه، عملاً خط وزارت امور خارجه آمریکا و
رهنمودها و سیاست مندرج در این سند را موبهمو اجرا و تبلیغ کردند.
*****
بهترین راه کمک به
اسرائیل برای مقابله با ظرفیت اتمی فزاینده ایران این است که به مردم سوریه برای سرنگون
کردن رژیم بشار اسد کمک شود.
مذاکرت برای محدود
ساختن برنامه اتمی ایران نه معضل امنیتی اسرائیل را حل خواهد کرد، نه مانع از آن خواهد
شد که ایران بخش حیاتی از هر برنامه سلاحهای اتمی-ظرفیت غنیسازی اورانیوم- را توسعه
دهد. در بهترین حالت، مذاکرات بین قدرتهای اصلی جهان و ایران که این آوریل در استانبول
شروع شد و ماه مه در بغداد ادامه خواهد یافت اسرائیل را قادر خواهد ساخت تصمیم درباره
دست زدن به یک حمله علیه ایران را که میتواند به یک جنگ بزرگ در خارمیانه بیانجامد
چند ماه به تعویق اندازد.
برنامه اتمی ایران
و جنگ داخلی سوریه ممکن است غیرمرتبط به نظر برسند، اما آنها با هم مرتبط هستند. برای
رهبران اسرائیل، خطر یک ایران دارای سلاح اتمی چشمانداز یک حمله اتمی تحریکنشده یک
رهبر دیوانه ایران علیه اسرائیل-که به نابودی دو کشور منجر خواهد شد-نیست. چیزی که
رهبران نظامی اسرائیل را واقعاً نگران میکند-اما نمیتوانند درباره آن صحبت کنند-از
دست دادن انحصار اتمیشان است. ظرفیت سلاحهای اتمی ایران نه فقط به آن انحصار پایان
خواهد داد، بلکه ممکن است موجب آن شود که حریفانی مانند عربستان سعودی و مصر نیز اتمی
شوند. نتیجه، یک توازن اتمی متزلزل خواهد بود که در آن اسرائیل نخواهد توانست مانند
امروز، با حملات نظامی غیراتمی به سوریه و لبنان به تحریکات پاسخ دهد.
اگر ایران بتواند
به آستانه یک دولت دارای سلاحهای اتمی برسد، برای تهران آسانتر خواهد بود که با دانستن
اینکه سلاحهای اتمی آن به مثابه یک بازدارنده پاسخ اسرائیل علیه خود ایران عمل خواهند
کرد، از متحدین خود در سوریه و از حزبالله بخواهد به اسرائیل ضربه بزنند.
بازگردیم به سوریه.
این رابطه استراتژیک بین ایران و رژیم بشار اسد در سوریه است که به خطر انداختن امنیت
اسرائیل را، نه از طریق یک حمله مستقیم که طی ۳۰ سال خصومت بین ایران و اسرائیل هرگز
اتفاق نیفتاده، بلکه از طريق نایبان خود در لبنان-مانند حزبالله که از طريق سوریه
حفظ شده، اسلحه و آموزش دریافت میکند-ممکن میسازد. پایان رژیم اسد به این اتحاد خطرناک
خاتمه خواهد داد. رهبری اسرائیل خوب میداند چرا شکست دادن اسد اکنون به سود آن است.
ایهود باراک وزیر دفاع اسرائیل هفته گذشته [۲۰ آوریل ۲۰۱۲]* در برنامه امانپور در سی.
ان. ان گفت که «سرنگون کردن اسد یک ضربه بزرگ به محور رایکال، یک ضربه بزرگ به ایران
خواهد بود… رژیم اسد تنها پایگاه نفوذ ایران در جهان عرب است… و سرنگونی آن هم حزبالله
در لبنان و هم حماس و جهاد اسلامی در غزه را شدیداً تضعیف خواهد کرد.»
سرنگون کردن اسد نه
تنها یک موهبت بزرگ برای امنیت اسرائیل خواهد بود، بلکه ترس قابل درک اسرائیل را از
باختن انحصار اتمی خود نیز تخفیف خواهد داد. در آنصورت، اسرائیل و ایالات متحده ممکن
است پیرامون اینکه برنامه ایران چنان خطرناک است که یک اقدام نظامی را الزامآور سازد،
به یک نظر مشترک برسند. در حال حاضر، این ترکیب اتحاد استراتژیک ایران با سوریه و پیشرفت
مستمر در برنامه غنیسازی ایران است که موجب شده رهبران اسرائیل یک حمله غافلگیرکننده
را-اگر لازم باشد با نادیده گرفتن مخالفتهای واشنگن- در نظر بگیرند. با رفتن اسد،
و ناتوانی ایران در به خطر انداختن اسرائیل از طريق نایبان خود، ممکن خواهد بود که
ایالات متحده و اسرائیل بر سر خط قرمزهایی که نشان دهند برنامه اتمی ایران از یک آستانه
غیرقابل قبول عبور کرده، به توافق برسند. به طور خلاصه، کاخ سفید با انجام کار درست
در سوریه میتواند تنش به وجود آمده با اسرائیل را بر سر ایران کاهش دهد.
شورش در سوریه اکنون
بیش از یک سال است که ادامه دارد. نه اپوزیسیون ناپدید خواهد شد، نه رژیم قصد دارد
یک راهحل دیپلماتیک را از خارج بپذیرد. در شرایطی که جان خود او و خانوادهاش در خطر
است، فقط تهدید به زور یا استفاده از آن میتواند ذهن بشار اسد، دیکتاتور سوریه را
تغییر دهد.
دولت اوباما به نحو
قابل درکی به سه دلیل اصلی نسبت به درگیر شدن در یک عملیات هوایی در سوریه-شبیه عملیاتی
که در لیبی انجام شد- محتاط بوده است. شورشیان سوریه، برخلاف اپوزیسیون لیبی، متحد
نیستند و قلمرویی را در اختیار ندارند. جامعه عرب، برخلاف مورد لیبی، خواهان مداخله
نظامی از خارج نشده است. و روسها مخالفند.
لیبی مورد آسانتری
بود. اما به غیر از هدف قابل تقدیر نجات غیرنظامیان لیبی از حملات احتمالی رژیم قذافی،
عملیات لیبی هیچ پیآمد ماندگاری برای منطقه نداشت. سوریه مشکلتر است. اما موفقیت
در سوریه یک رویداد تغییر شکلدهنده برای خاورمیانه خواهد بود. نه تنها یک دیکتاتور
سنگدل دیگر توسط اپوزیسیون وسیع در خیابانها پایین آورده خواهد شد، بلکه منطقه برای
بهتر شدن تغییر خواهد کرد و ایران دیگر در خاورمیانه جای پایی نخواهد داشت که از آنجا
بتواند اسرائیل را تهدید کند و ثبات در منطقه را تخریب نماید.
برخلاف لیبی، یک مداخله
موفقیتآمیز در سوریه رهبری دیپلماتیک و نظامی اساسی ایالات متحده را لازم دارد. واشنگتن
باید ابراز آمادگی خود را برای کار با متحدین منطقهای مانند ترکیه، عربستان سعودی،
و قطر برای به رسیمت شناختن، آموزش دادن و مسلح کردن نیروهای شورشی سوریه آغاز کند.
در آنصورت، با استفاده از قلمرو در داخل ترکیه و احتمالاً در اردن، دیپلماتهای ایالات
متحده و مقامات پنتاگون میتوانند تقویت کردن اپوزیسیون را آغاز کنند. این زمان خواهد
برد. اما شورش، با- یا بدون درگیری ایالات متحده، برای مدت طولانی ادامه خواهد یافت.
دومین گام ایجاد حمایت بینالمللی برای یک ائتلاف یا عملیات هوایی است. روسیه هرگز
از چنین مأموریتی حمایت نخواهد کرد، لذا عملیات از طريق شورای امنیت سازمان ملل بیفایده
خواهد بود.
بعضیها میگویند
درگیری ایالات متحده خطر یک جنگ گسترده با روسیه را دربر دارد. اما نمونه کوزوو خلاف
آنرا نشان میدهد. در آن مورد، روسیه با صربها پیوندهای قومی و سیاسی اصیل داشت،
پیوندهایی که بین روسیه و سوریه وجود ندارد، و حتا آنموقع روسیه کمی بیشتر از شکایت
کار دیگری انجام نداد. مقامات روسیه پیش از این گفته اند که در صورت مداخله سر راه
آن قرار نخواهند گرفت.
مسلح کردن شورشیان
سوریه و استفاده از قدرت هوایی غرب برای زمینگیر کردن هلیکوپترها و هواپیماهای سوریه
یک رویکرد کمهزینه و پرمنفعت است. مادامکه رهبران سیاسی واشنگتن بر سر این موضع که
نیروهای زمینی ایالات متحده مستقر نخواهد شد محکم بمانند-کاری که در مورد کوزوو و لیبی
کردند- هزینه برای ایالات متحده محدود خواهد بود. پیروزی ممکن است سریع و آسان به دست
نیاید، اما به دست خواهد آمد. و منفعت آن چشمگیر خواهد بود. ایران از نظر استراتژیک
منزوی خواهد شد، قادر نخواهد بود در خاورمیانه اعمال نفوذ کند. رژیم منتج در سوریه
به ایالات متحده به مثابه یک دوست، و نه یک دشمن، نگاه خواهد کرد. در جهان عرب واشنگتن
به نحو چشمگیری به مثابه جنگکننده برای مردم، و نه برای رژیمهای فاسد، به رسمیت
شناخته خواهد شد. برای اسرائیل، منطق یک حمله غیرمترقبه به تأسیسات اتمی ایران تخفیف
خواهد یافت. و رژیم جدید سوریه ممکن است برای اقدام فوری پیرامون مداکرات صلح منجمد
شده با اسرائیل باز باشد. حمایت ایران از حزبالله در لبنان قطع خواهد شد، زیرا سوریه
دیگر نقطه ترانزیت آموزش، کمک و موشکهای ایران نخواهد بود. همه این منافع استراتژیک
و چشمانداز نجات دادن هزاران غیرنظامی از به قتل رسیدن به دست رژیم اسد (در نخستین
سال جنگ داخلی تاکنون ۱۰ هزار نفر کشته شده اند(.
با کنار رفتن پرده
ترس از مقابل مردم سوریه، آنها برای جنگیدن برای آزادی خود مصمم میباشند. آمریکا
میتواند و باید به آنها کمک کند-و با این کار برای کاهش خطر یک جنگ گستردهتر به
اسرائیل کمک میکند.
https://foia.state.gov/searchapp/DOCUMENTS/HRCEmail_NovWeb/293/DOC_0C05794498/C05794498.pdf
——————————
* عدالت: مصاحبه امانپور
با ایهود باراک وزیر دفاع وقت اسراییل:
http://amanpour.blogs.cnn.com/2012/04/20/amanpour-latest-full-length-edition-ehud-barak/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر