در طول تاریخ بشریت شاهد روی کارآمدن حکومت هایی
بود ،که نظم سیاسی خود را بر پایه دیکتاتوری و توتالیتر بنا نهاده بودند. که البته
هیچکدام از آنها دوام نداشته و در بین راه محکوم به سرنگونی از طرق های مختلف (از
درون و یا دخالت دیگر کشور ها) شدند، که مانند آن را در فاشسیم هیلتر،موسیلینی
رهبر ایتالیای فاشیستی،صدام حسین و قزافی و ... میتوان دید.
و همینطور نظام های ایران نیز از این قاعده مستثنا نبودند، نمونه آن قیام سال ۵۷ علیه حکومت پهلوی.
اما حکومت حال حاضر ایران از آن دسته رژیم ها
ایست که تاریخ بشر شاید به ندرت به خود دیده باشد. سیستمی که پایه خود را بر ترور
که هسته توتالیتاریسم است بنا کرده است. ترور میتواند ابزاری
باشد برای ستیز با دشمن، و همزمان ابزاری برای پراکندن ترس. نظام توتالیتر ایران
از ترور به مثابهی ابزار ترس و وحشت استفاده میکند و با ایجاد ترس، ترور را
نالازم میکند تا مردم بی چون و چرا به نظم دلخواهاش گردن نهند. این بس خطرناکتر
و دهشتناکتر از ترور است.
اگر تاریخِ کشور های تمامیت خواهی مانند ایران
را ورق زنیم و نگاهی به شیوه حکومتداری و ابزار های در دست برای ماندن در قدرت
بیاندازیم، متوجه یک مثلث پایه خواهیم شد؛ که سه ضلع آن را فقر-جهل-ترس تشکیل
میدهد. و برای تزریق هرچه بیشتر سه عنصر ذکر شده تیم های فکری و عملی خود را کار
انداخته و از تضعیف سه عنصر جلوگیری میکند.
به این صورت که دولت رانتی این را به خوبی درک
کرده که رشد شفاف اقتصادی میتواد با خود روشنگری اجتماعی را پدید و همراه آورد و
در نهایت باعث رشد قشر و یا طبقه ای میشود که بر شانه های خود تکیه دارد. رژیم
ایران این اتفاق را مطلوب سیستم خود نمیداند،چرا که میداند که این امر میتواند
تبعات سنگینی برایش بوجود آورد. بنابراین شرط عقل را پیش میگیرد و میلیونها نفر از
جامعه ایرانی را در بیکاری و یا مشغول کار های کاذب نگه میدارد تا از این طریق
بتواند آنها را به لحاظ اقتصادی وابسته خود نگه دارد.رژیم رانتی ایران میلیار ها
دلار یارانه میدهد، در کمیته و تعاونی های مختلف مردم نیازمند را پوشش میدهد، اما
نمیخواهد شاهد رشد مستقل قشر یا طبقه ای باشد. رژیم خوب میداند که با سیستم
اقتصادی باعث فقیر شدن مردم شده که امر مطلوبی
است، چرا که امنیت سیستم حاکم با جامعه ای فقیر و گرسنه بالاتر از جامعه ای دارای
رفاه و زمان آزاد برای رشد اطلاعات است. بدین ترتیب فقر ابزاری شناخته میشود که
رژیم ایران از آن برای بقای خود استفاده میکند.
در ضلع دوم رژیم ایران این مسئله را نیز درک
کرده است که جامعه ای که فقیر مادی است،فقر فرهنگی را پدید می اورد.بنابراین رژیم
ایران از فقر مادی به مثابه تزریق فقر فرهنگی بهره میبرد و برای ترویج فقر و جهل
فرهنکی در اماکنی مانند مدرسه،سیستم
آموزش،رسانه،مطبوعات،دانشگاه،حوزه علمیه (برای توليد انبوه
آخوند برای کنترل فکری و مغزشويی) و... بی محابا سرمایه های کلان میلیاردی سرازیر میکند تا
بتواند این جهل را پرورش و نهادینه کند..
مردم را در فقر مادی نگه میدارد تا توان حتی سفر رفتن را نداشته باشد، تا از این
طریق و در شرایط حساس با خیرین بازاری وابسته به خود به انها پیشنهاد سفر به حرم حضرت معصومه،حرم امام
رضا،چاه جمکران و... را بدهد تا با سازماندهی چنین سفر های زیارتی ریشه های
اعتقادی و مذهبی را در دل جامعه حفظ کند. حج و کربلا و...از سایر ابزار های
مغرشویی در جهت نگه داشتن ميليونی توده ها در جهل و خرافات مذهبی
است. که با چنین روش هایی میتواند خرافات را در جامعه حفظ کند. حکومت اسلامی به همان نسبت که از مذهب بهمثابهی خرافهی
بزرگ در تحکیم حاکمیت خود بهره میجست، به حواشی آن نیز دامن زد. عزاداریهای ماه
محرم یک نمونه از این روشها بود که با برگزاری مراسم آن و دامن زدن به خرافات، با
گریه و سروسینه کوبیدن پیام آن را همراه با نذر و نیازها به تمامی کوی و برزنها
رساند. بیهوده نبود که خمینی میگفت :”محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته
است”.
رژیم ایران از
درامدهای خود فقط برای پرکردن جیب، مدیریت فقر مادی و فرهنگی استفاده نمیکند، بخش
عمده ای را خرج دستگاه ها و هزینه کردن در نیروهای سرکوب استفاده میکند. نهاد ها و
سازمان ها و نیرو ها را با پول خود هزینه و حمایت میکند تا بتواند جامعه را زیر
کنترل داشته باشد؛لازم به ذکر است تنها ۲۶ نهاد، سازمان و وزارتخانه تنها برای سرکوب زنان و تحمیل
حجاب اجباری فعالیت میکنند که هر یک از این نهاد ها خود زیر مجموعه های متعددی
دارند که در هر یک از مجموعه ها ده ها و یا صد ها نفر مشغول فعالیت اند و پول های
باد اورده از فروش مواد خام را به جیب این سازمان ها میریزند تا جامعه را همیشه در
امنیت مورد قبول نظام و اماده سرکوب قرار دهد.
این حکومت بدون
توجه به ارقام، میلیاردها تومان خرج به استخدام دراوردن و به کار گیری نیروهای
محروم(دچار فقر مادی و جهل) جامعه میکند و با ریختن پول به جیب انان در خدمت نیروهای سرکوب(سپاه، بسیج، وزارت اطلاعات و
ارتش) در می اورد؛ تا نیروی اجرایی برای
سرکوب جامعه ایرانی فراهم باشد.
این را فراموش
نکنیم رژیم ایران امروز گرفتار مجموعه ای از بحران های درونی و خارجی است و برای
برون رفت از این بحران ها راهکار عملی ندارد. رژیم در موقعیتی است که اگر بخواهد
دست به حل یکی از بحران های درگیر در آن بزند، بحران دیگری را تشدید می کند؛ برای
نمونه اگر بخواهد از حمایت مالی کشور های متحد خود در منطقه بکاهد و در درون خرج
معترضین معیشتی کند، خارج کشور و در منطقه دچار وضعیتی بحرانی تر خواهد شد و اگر
به اعتراض های معیشتی درون توجهی نکند در نهایت شاهد بروز شورش اجتماعی خواهد بود.
نتیجتا برای ارام نگه داشتن درون و ترس از وقوع یک شورش سراسری دست به تقویت نیروهای سرکوب میزند
و با افزایش ۶۳% نهاد های
امنیتی-نظامی در سال ۹۶ سعی در ارام نگه
داشتن درون دارد.
اما اگر بخواهیم
به چرایی این عمل رژیم نگاه کنیم، باید دلیل را در مشروعیت رژیم جستجو کرد. رژیم
ایران مشروعیتی در بین اکثریت جامعه ندارد. بنابراین باید شدیدا مراقب باشد تا
توسط افراد معترض زیر سوال نرود و به همین منظور و برای سرکوب معترضین، وبلاگ نويس
ها و فعالان فيسبوکی و... را بازداشت و محکوم به اعدام کند، اينترنت و تلفن و غيره
را کنترل کرده و در یک کلام با ایجاد چنین بعدی از ترس و وحشت مجال را از مردم گرفته
و ترس را در جامعه نهادینه کند. بدین ترتیب پایه سوم پایداری رژیم یعنی ترس شکل
میگیرد.
با توجه به موارد ذکر شده فوق در میابیم که رژیم
ایران با توسل به نهاد های فکری-نظامی-امنیتی
موفق شد تا فقر-جهل- ترس را در جامعه حاکم و با استفاده از این سه ابزار استراتژی
ها و تاکتیک های خود را به جامعه دیکته کند. مانند آن را در بزنگاه و شرایط حساس
مانند انتخابات دیدم که با ترفند سهام
عدالت که این روز ها مطرح کرده اند، مردم را به پای صندوق های رای بکشانند که شرط
استفاده از این سهام مطمئمنا شرکت در انتخابات خواهد بود. رژیم میکوشد که به هر
طریقی مردم را به پای صندوق رای بکشاند و برای رسیدن به این امر و نشان دادن
مشروعیت به دیگر کشور ها، بلامانع از سه اهرم ذکر شده استفاده خواهد کرد.
نتیجتا وقتی جامعه ای عمدتا فقیر باشد دو عنصر
دیگر ترس-جهل (نداشتن و یا
کمبود دانش و خرد از حقوق مدنی و اجتماعی) را به همرا خود خواهد اورد. همیشه مستبدان و
دیکتاتور ها از عنصر فقر استفاده کرده و مردم را در جهل و ترس نگه میدارند، تا بتوانند از این طریق سمت و سوی
جامعه را طراحی کرده و مردم را در بزنگاه ها به پشت خود به صف کنند. به همین منظور
تا زمانی که ما نیروهای کنشگر جهل زدائی نکنیم، شجاعت را تقویت نکنیم و سطح مطالبه
خواهی را بالا نبریم، این سه عنصر همچنان بر جامعه حاکم خواهد بود. زمانی که
میخواهیم یک حکومت توتالیتر را پایین بکشیم، باید به پایه هایی که حکومت خود را بر
آن استوار کرده تاخت؛ تا از این طریق بتوانیم پایه را تضعیف و بساط سرنگونی را
فراهم کنیم. تا زمانی که این سه عنصر به قوت خود باقی است، بقای دیکتاتوری تضمین
است.
انتخاب با خود ما است!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر