صفحات

۱۳۹۶ مهر ۲۳, یکشنبه

آسیب‌شناسی ایالات متحده بمثابه یک دولت تروریست

تیراندازی به جمع، خشونت با سلاح گرم و آسیب‌شناسی ایالات متحده به مثابه یک دولت تروریست
تیراندازی به جمع در لاس وگاس توسط یک فرد مسلح، با ۵۹ کشته و ۵۲۷‌ مجروح، پرسش‌های بسیاری را پیش می‌کشد. چرا فرد درگیر-استفن پادوک ۶۴ ساله- توسط پلیس و دولت ایالات متحده یک تروریست تلقی نمی‌شود؟ چرا خشونت با سلاح گرم در ایالات متحده بسیار بالاتر از هر کشور دیگری است؟ و برای باقی جهان، آیا تجاوز ایالات متحده به دیگر کشورها هیچ ارتباطی با میزان خشونت با سلاح گرم آن دارد؟ یا آیا دسترسی آسان به سلاح گرم برای شلیک، خشونت را به مثابه یک شیوه «حل» مشکلات بین‌المللی ترغیب می‌کند؟

نخست پرسش آسان- در ایالات متحده چه کسی تروریست است؟ از رییس‌جمهور به پایین، برای تروریست نامیدن فرد سفیدی که دست به این کشتارها می‌زند، تردید وجود دارد. سفیدی پوست به نحوی موجب می‌شود مرتکبین این‌گونه جنایات نه متأثر از باورهای سیاسی‌شان، بلکه بیماران روانی معرفی شوند. فرقی نمی‌کند، حتا اگر فردی با باور به برتری نژادی سفیدها، در چارلستون کارولینای جنوبی وارد یک کلیسای سیاهان شود و به ۱۲ نفر تیراندازی کند و ۹ نفر را بکشد، این یک اقدام تروریستی محسوب نمی‌شود.
در مورد مسلمانان- بیماری روانی داشته باشند یا نه- فرقی نمی‌کند. صرفاً بر اساس نام، از ترامپ تا رسانه‌ها، همه فوراً این را یک حمله تروریستی می‌نامند. تیراندازی یا خشونت کور تروریستی است، اگر فقط  شخص سفید نباشد. شائون کینگ در «اینترسپت» (۳ اکتبر ۲۰۱۷) در نوشتار «برتری سفید تیرانداز منفرد» می‌نویسد: «چیزی که شاهد آنیم این فاکت آشکار است که برتری سفید حتا از استفن پادوک، این عامل یک کشتار جمعی، نه فقط در برابر تروریست نامیده شدن، بلکه در برابر خشم، غضب، آتش جهنم و روح انتقامی که مطمئناً اگر او سفید نبود فرو می‌بارید، حفاظت می‌نماید. پوست او از او حفاظت می‌کند. این هم‌چنین مانع از آن می‌شود که ملت ما یک گفت‌وگوی صادقانه دراین باره داشته باشد که چرا این همه افراد سفید مانند او عمل می‌کنند و چرا این ملت به نظر می‌رسد در این باره مطلقاً حرفی برای گفتن ندارد
این برای دیگران در جهان پرسش متفاوتی را پیش می‌کشد. آیا ارتباط ژرف‌تری در تمایل مردم ایالات متحده برای تجاوز به کشورهای دیگر، به ویژه به آن‌هايی که سفید نیستند، وجود دارد؟ آیا اسلام‌هراسی که براساس رنگ پوست تروریست را تعریف می‌کند، تجاوز به دولت‌هایی را که جمعیت‌شان مسلمان است، آسان‌تر می‌سازد؟
اندرو باسویک مورخ نظامی و سرهنگ پیشین ارتش ایالات متحده در واشنگتن پست (۳ اکتبر ۲۰۱۴) نوشت: «در حالی‌که تلاش‌های آمریکا برای «تضعیف و نهایتاً نابود کردن» جنگجویان دولت اسلامی به سوریه گسترش می‌یابد، جنگ سوم عراق به ميدان جنگ چهارم خارومیانه بزرگ مبدل شده است، بدین معنی که سوریه حداقل چهاردهمین کشور در جهان اسلام است که مورد تجاوز، اشغال و بمباران نیروهای ایالات متحده قرار گرفته، و در آن سربازان آمریکایی کشته اند یا کشته شده اند. و این تازه از ۱۹۸۰ به بعد است
اجازه بدهید از اين‌که چه کسی تروریست است، به موضوع دیگری بپردازیم: خشونت با سلاح گرم. در حالی‌که ما هر چند وقت یک‌بار پيرامون خشونت با سلاح گرم یا تیراندازی به جمع در ایالات متحده می‌خوانیم، به طور کلی از دامنه تیراندازی به جمع یا مناقشه بزرگ‌تر بر سر کنترل سلاح گرم، یا ارتباط آن با مناقشه سیاسی بزرگ‌تر درباره حق حمل اسلحه-حتا تفنگ‌های جنگی و سلاح‌های نیمه خودکار- که تحت تأثیر نژاد يا باورهای سیاسی است- بی‌اطلاع می‌باشیم.
بیایید به ارقام نگاهی بیندازیم. به گفته سازمان غیرانتفاعیی آمریکایی «آرشیو خشونت با سلاح گرم»، تنها در سال جاری در ایالات متحده ۲۷۳ تیراندازی به جمع وجود داشته است. تعداد کشته‌شدگان ناشی از خشونت با سلاح گرم ۱۱ هزار و ۷۵۴ است، که به نسبت یک کشته به صدهزار نفر از جمعیت بسیار بالاتر از هر کشور دیگر در جهان است. به استثنای دولت‌هایی که در جنگ داخلی هستند. ایالات متحده برای هر صدهزار جمعیت ۱۰٫۲ کشته ناشی از خشونت با سلاح گرم دارد. این ۱۰ برابر آلمان، یا حدود ۵۰ برابر هند است.
ایالات متحده نه تنها از هر کشور پیشرفته اقتصادی دیگر خشونت‌بارتر است، بلکه بالاترین تعداد سرانه سلاح گرم را در میان کشورهای جهان دارد. ایالات متحده با ۴٫۴ درصد جمعیت جهان بیش از ۴۲ درصد سلاح‌های گرم جهان در دست غیرنظامیان را دارد! این اعتیادی است که فقط بدتر می‌شود. با افزایش تیراندازی به جمع در  ایالات متحده، حمایت از لابی اسلحه گرم نیز در حال افزایش است. تیراندازی لاس وگاس، به افزایش بهای سهام شرکت‌های سازنده سلاح گرم منجر شد. به محض آن‌که مردم آمریکا از یک تیراندازی به جمع با خبر می‌شوند، برای خرید بیش‌تر سلاح گرم هجوم می‌آورند.
موضوع فقط تعداد سلاح‌های گرم نیست، بلکه نوع سلاح‌های نیز هست. ایالات متحده یکی از معدود کشورهایی است که در آن خرید و فروش تفنگ‌های جنگی و سلاح‌های نیمه خودکار بدون هیچ مقرراتی مجاز است. تفاوت بین این‌ها و سلاح‌های خودکار در اساس آن‌ها نیست، بلکه در چگونگی شلیک آن‌هاست. هر دو نوع مشخصه‌‌های تقریباً مشابهی دارند، و با اندکی دست‌کاری، یک سلاح نیمه خودکار را می‌توان به یک سلاح کاملاً خودکار که قادر است بلاانقطاع شلیک کند، تغییر داد. یک سلاح نیمه خودکار پس از کشیدن ماشه شلیک می‌کند- و برخلاف سلاح خودکار نمی‌تواند بلاانقطاع شلیک کند.
برای باقی جهان، دیدن این‌که یک غیرنظامی از تفنگ‌های جنگی و نیمه خودکار استفاده کند دشوار است. چرا شخص باید از این سلاح‌ها برای شکار استفاده کند- ظاهراً تنها استفاده از این سلاح‌ها برای شکار است؟
چگونه استفن پادوک در ۹ تا ۱۱ ‌دقیقه هزار -اگر نه هزاران- گلوله شلیک کرد؟ آیا او سلاح‌های خودکار غیرقانونی در اختیار دشت؟
ایالات متحده سلاح‌های خودکار ساخته شده پس از ۱۹۸۶ را شدیداً کنترل می‌کند. اما سلاح‌های نیمه خودکار را با افزودن ساده برخی قطعات-که بر آن‌ها نظارت نمی‌شود-  می‌توان به سلاح‌های خودکار تبدیل کرد. یکی از این قطعات «بامپ استاک»* نام دارد، که به راحتی به یک سلاح نیمه خودکار اضافه می‌شود. در اینجا شخص شلیک‌کننده فقط یک‌بار ماشه را «می‌کشد»، با به حال نخست برگشتن سلاح، ماشه دوباره کشیده می‌شود و در نتیجه بلاانقطاع شلیک می‌کند. این دقت سلاح را از بین می‌برد و آن‌را برای شکار نامناسب می‌سازد.
براساس تعریف قوانین ایالات متحده از سلاح خودکار، این قطعه «قانونی» است حتا اگر یک سلاح نیمه خودکار را به یک سلاح خودکار تغییر دهد. با این قطعه یک خشاب دارای ۱۰۰ گلوله را می‌توان در ۱۲ تا ۱۵ ثانیه شلیک کرد.
پادوک در اتاق هتل خود ۲۳ سلاح داشت، که به برخی از آن‌ها این قطعه اضافه شده بود. او هم‌چنین تعدادی خشاب داشت که هر کدام تعداد زيادی گلوله را دربر می‌گرفت. او به سوی انبوه یک جمعیت ۲۲‌هزار نفره شلیک می‌کرد، او حتا لازم نبود هدف‌گیری کند- فقط  یک‌بار ماشه را بکش، باقی را بگذار برای اسلحه. او حتا لازم نبود به همه قربانیان شلیک کند، سراسیمگی جمعیت و فرار آن‌ها موجب کشته شدن تعداد بسیاری می‌شد.
گرچه کنترل سلاح گرم یک موضوع تکراری در سیاست‌های ایالات متحده است، اما لحن نژادی آن‌را نباید از یاد برد. هواداران «انجمن ملی تفنگ» در ایالات متحده، راست‌گرا هستند و بسیار بیش‌تر به «ناسیونالیسم» سفید، و آن بخش از جمعیت که ترامپ را به قدرت رساند، سمپاتی دارند.
مایکل مور در فیلم خود به نام «بولینگ برای کلمباین» خشونت با سلاح گرم در ایالات متحده را نه در دسترسی آسان به سلاح گرم، بلکه در نژادپرستی و برده‌داری ردیابی کرده است. این ترس جمعیت سفید از بردگان آزاد شده است که فرهنگ سلاح گرم و خشونت با سلاح گرم را ارتقاء می‌دهد. گرچه درباره این ارتباط می‌توان بحث کرد، اما چیزی که جای بجث ندارد حمایت بالای جمعیت سفید از لابی سلاح گرم است.
آیا خشونت با سلاح گرم در ایالات متحده با جنگ‌های آن در خارج مرتبط است؟ زمانی که سربازان یک کشور برای «نجات روستا» می‌روند و همه روستايیان را می‌کُشند-مانند مای لای- یا زمانی‌که مانند عراق و افغانستان شلیک به هر چیر متحرک آسان‌تر از فکر کردن درباره تلفات غیرنظامی است، یا زمانی‌که بمباران غیرنظامیان توسط ایالات متحده بخش عمده موصل و رقه، از جمله غیرنظامیان را کاملاً نابود می‌کند، آیا روان آن کشور می‌تواند تأثیر‌ناپذیر باقی بماند؟
ما نمی‌توانیم آسیب‌شناسی یک فرد را بدانیم. از نظر آماری، ما نمی‌توانیم افراد را تجزیه و تحلیل کنیم. اما زمانی‌که به جمع می‌رسد، می‌توانیم. این آسیب‌شناسی دولت ایالات متحده است که آن‌را دولت تروريستی شماره یک جهان می‌سازد. و این آسیب‌شناسی دولت تروریست است که بسیار خوب با تیراندازی به جمع در ایالات متحده مرتبط است.
http://peoplesdemocracy.in/2017/1008_pd/mass-shootings-gun-violence-and-pathology-us-terror-state
—————

* »بامپ استاک» به راحتی به یک سلاح نیمه خودکار اضافه می‌شود. در اینجا شخص شلیک‌کننده فقط یک‌بار ماشه را «می‌کشد»، با به حال نخست برگشتن سلاح، ماشه دوباره کشیده می‌شود و در نتیجه بلاانقطاع شلیک می‌کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر