این فقط یک یادآوری است، نه مقالهی تحلیلی و نه از نوعِ آن صدصفحهایهای
حوصلهسوزِ همیشگی من، و به همین دلیل مسئلهی شکل این نوشتار بلاتکلیف مانده است.
قالب «اخطاریه» نه دقیقترین که فقط نزدیکترین گزینه است و کمی بعد که متنِ
دردستِتکوینِ مبسوطتری مرتبط با موضوع «افول» ــ که اتفاقاً به وقایع اخیر ایران
هم پیوند میخورَد ــ منتشر شد، میتوان یادداشت پیشِرو را هم با گنجاندن در کلیت
آن نوشته، به شکل درخورتَری صاحبِ شکل کرد؛ بنابراین بهتر است تا آن لحظه این را پیوستِ
تأخیرخورده اما اضطراریِ مقالهی علیه خیابان بدانید. لاجرم احتمالاً برای اولینبار
و امیدوارم آخرینبار باشد که ناچارم چیزی بنویسم که برخلاف آن هندسهی مُبیوسیِ
همیشهـمطلوب، محتوایش نه نتیجهی موضوعه و پسگستر شکلش، بلکه آگاهانه مقدّم بر
آن است. تماشای چرکی که از درز و شکافهای کلِ بدونِ استثنایِ بدنهی چپ ایران در
ایلغارِ براندازیِ اخیر به بیرون تراوش کرد، برای تندادن به این سنتشکنیِ ناخوشایندِ
نوشتاری، انگیزهی کمی نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر