ایالات متحده علاوه بر جلوگیری از صدور
منابع طبیعی ونزوئلا و ایران، فعالانه در صدد اجتناب از سقوط دلار است، موضوعی که
همانطور که تاریخ امپراتوریهای قبلی نشان داده است در عرض چند سال آینده ناگزیر
است. تحریمها تبلورات بوالهوسانه این رییسجمهور نیستند: تحریمها ابزاری هستند
که برای حفظ قدرت هژمونیک در یک جهان چندقطبی که دیگر نمیخواهد آن وضعیت گذشته را
تحمل کند، به کار گرفته میشوند. هسته قلدری ایالات متحده نه عدم توافق ایدئولوژیک،
بلکه افول اقتصادی است.
________________________________________
منبع: صدای سوسیالیستی، نشریه حزب کمونیست
ایرلند
تارنگاشت عدالت
________________________________________
غنائم جنگ اقتصادی: چگونه ایالات متحده
و عربستان سعودی از تحریمها علیه ونزوئلا و ایران سود میبرند
ایالات متحده نقش قلدر اقتصادی جهان را
بازی کرده است. ایالات متحده تاکنون علیه افغانستان، بلاروس، برمه، جمهوری آفریقای
مرکزی، چین، جمهوری دمکراتیک کنگو، کریمه، قیرس، هائیتی، ایران، عراق، کره شمالی،
لبنان، لیبی، روسیه، سومالی، جنوب سودان، سوریه، ونزوئلا، یمن و زیمبابوه تحریمهایی
وضع کرده است.
اما اگر عدم کارآیی اذیت و آزار یکجانبه
در رسیدن به هدفهای ژئوپولتیک متعارف به اثبات رسیده است، پس چرا ایالات متحده بر
قلدری برای ونزوئلا و ایران پافشاری میکند؟
یک نگاه به اقتصاد سیاسی بازارهای بینالمللی
نفت- صنعتی که به مثابه یک میدان جنگ برای پیشبرد اهداف جنگ به کار گرفته میشود-
شناخت درباره قلمرو در ظاهر غیرمنطقی را که دونالد ترامپ سیاست خارجی ایالات متحده
را به سوی آن هدایت کرده است، به دست میدهد.
استقلال در انرژی مستلزم دستکاری در
بازارها است چون بازارهای بینالمللی شدیداً بر گمانهزنی میچرخند، بسیاری باور
دارند که در گرایشهای قیمت نمیتوان دستکاری کرد؛ اما این حقیقت ندارد.
زمانی که پای کالاهای انرژی و مواد خام
استراتژیک در میان باشد ایالات متحده به مثابه یک پذیرنده-قیمت نمینشیند، بلکه
ترجیح میدهد به مثابه قیمتگذار بازی کند
بین ۲۰۰۶ و ۲۰۱۴، زمانیکه رونق اقتصادی چین تقاضا برای
کالاهای بینالمللی را افزایش میداد تغییرات ساختاری رخ داد، که از قضا چند سال
بعد به نفع ایالات متحده شد.
در وهله نخست، قیمتهای بالای نفت
امکان داد صنعت تَرَک آبی (فرکینگ) «Fracking» از نظر مالی یک گزینه قابل دوام بشود. این به نوبه خود به ایالات
متحده کمک کرد تدریجاً بر وابستگی که به مدت سی سال تجریه کرده بود و با عطش ارضاء
نشدنی برای حدود ۱۲ میلیون بشکه در روز که آنرا
در سال ۲۰۱۶ به بزرگترین واردکننده نفت در جهان مبدل نموده بود، غلبه کند.
بنا به گزارش «لوس آنجلس تایمز»، در
دسامبر ۲۰۱۸ برای نخستین بار در ۷۵ سال، ایالات متحده از برکت «هزاران چاه تولیدکننده
نفت از منطقه پِرمین تکزاس و نیومکزیکو تا [فرماسیونهای زمینشناسی] باکن در
داکوتای شمالی و مارسلوس در پنسیلوانیا» صادرکننده اساسی نفت شد. به گفته مایکل لینچ،
رییس شرکت پژوهش اقتصادی انرژی استراتژیک «ما میرویم تا قدرت مسلط در جهان شویم.»
ترامپ میوه استقلال انرژی را میچیند،
میوه شرایطی را که ابداً در به وجود آن نقشی نداشت.
با این وصف، این فراوانی انرژی شکننده
است، زیرا ادامه آن به بالا نگه داشتن هر چه بیشتر قیمت نفت بستگی دارد. بنابراین،
برای ادامه آن هر چیز که خطر کاهش عرضه بینالمللی نفت را داشته باشد- از جمله
محاصره اقتصادی ونزوئلا و ایران- برای ایالات متحده خوب است.
و این کل موضوع نیست…
در حالیکه ایالات متحده اکنون به
اندازه کافی نفت دارد که بخشی از ذخیره خود را صادر کند، وطن ترامپ نمیتواند
تقاضای جهانی برای انرژی را کاملاً تأمین نماید. این برای عربستان سعودی و دیگر
متحدین فرصتهای تجاری به وجود میآورد، و آنها نیز میتوانند از تحریمهای علیه
ونزوئلا و ایران سود ببرند.
پیش از آوریل ۲۰۱۸، زمانیکه ایالات متحده دور جدیدی از
تحریمها را آغاز کرد، ایران دومین تولید کننده اوپک بود و حدود ۳ میلیون بشکه نفت در روز صادر میکرد.
اما، از آن زمان به بعد تولید نفت آن به کمی بیش از یک میلیون بشکه در روز کاهش یافته
است.
در ونزوئلا، سیاست خارجی ایالات متحده
به نتیجه مشابهی دست یافت: بین فوریه ۲۰۱۸ و ژانویه ۲۰۱۹ میانگین تولید نفت ونزوئلا از ۱٫۵ میلیون بشکه در روز به ۱٫۱ میلیون رسید، که اندکی بیش از نیمی از
تولید آن در سال ۲۰۰۶ بود.
این نتایج رویهم موجب گرایش به سمت
انقباض عرصه جهانی نفت شده است، و اگر جنگ داخلی لیبی در آینده نزدیک موجب کاهش ۱٫۲ میلیون بشکه دیگر در روز بشود، این
انقباض شدیدتر خواهد شد.
معهذا، دست نامریی بازار نفت برای تضمین
قیمتهای بالایی که ایالات متحده شدیداً به آنها نیاز دارد کافی نیست، زیرا عرضه
جهانی اساساً تقاضای جهانی را تأمین میکند و به گفته «آژانس بینالمللی انرژی»
حدود ۹۹٫۵ میلیون بشکه در روز عرضه میشود.
این خودبهخود تغییر نخواهد کرد: رشد
اقتصادی جهان به آسانی به یک رونق جدید در تقاضا برای نفت منجر نخواهد شد. بالعکس،
عواملی مانند برکسیت و جنگ تجاری ایالات
متحده علیه چین میتوانند چشماندازهای رشد را در سراسر جهان کاهش دهند
در این بستر، جایی که تقاضا برای نفت
کموبیش ثابت است، خارج کردن ونزوئلا و ایران از بازار نفت سهمی را که هر کشور از
کیک دریافت خواهد کرد، تغییر خواهد داد. و البته، خوششانسها قادر خواهند بود از
سهم خود از بازارهای نفت لذت ببرند. عربستان سعودی در میان اینها است، کشوری که
قادر خواهد بود مشتریان بیشتری به دست آورد و بدون نقض تعهدات خود در اوپک تولید
نفت خود را گسترش دهد.
قیمتهای نفت هماکنون به کمبود تقاضای
ناشی از حرکت سیاسی آمریکا پاسخ میدهند. میانگین قیمت نفت خام از ۵۶ دلار در بشکه در ژانویه به ۶۷ دلار در بشکه در ماه مه- یعنی ۱۶ درصد- افزایش یافت. این بدون تحریمهایی
که ونزوئلا را از فروش بیش از نیمی از تولید خود در فوریه بازداشت، ممکن نبود.
میانگین بینالمللی قیمت نفت به احتمال
قوی زیر ۱۰۰ دلار در بشکه خواهد ماند، اما موازنه ناپایدار امروز قیمتهای نفت
کافی است تا شرکتهای آمریکایی را در تجارت سوخت فسیلی در داخل و خارج نگه دارد
میانگین بینالمللی قیمت نفت به احتمال
قوی زیر ۱۰۰ دلار در بشکه خواهد ماند، اما موازنه ناپایدار امروز قیمتهای نفت
کافی است تا شرکتهای آمریکایی را در تجارت سوخت فسیلی در داخل و خارج نگه دارد.
یکی از هزینههای کوتاهمدت این مانور
میتواند نوسانات قیمت باشد. اما، به نظر میرسد که دولت ترامپ این احتمال را پدیرفته
است؛ ثبات جهانی هرگز یکی از اولویتهای سیاست خارجی آمریکا نبوده است.
با نگاه پراگماتیک، پیآمدهای منفی اذیت
و آزار ونزوئلا و ایران در برابر پاداش بسیار هنگفت آن- دو میلیون بشکه نفت در
روز- قابل اغماض است. همانطور که رویترز در ۵ مه گرارش داد، ایالات متحده اکنون به
وسیله تحریمها بر ایران و ونزوئلا روزانه حدود ۲ میلیون بشکه را از عرضه جهانی خارج
کرده است. اما امید دارد که تولید فزاینده نفت آمریکا- که اکنون در سطح بیسابقه ۱۲میلیون بشکه در روز است- عرضه به
بازارهای جهانی را تأمین کند، و قیمتها را پایین نگه دارد.
دستکاری در عرضه و تقاضا یک بازی رانتخواری
مخاطرهآمیز است. و این جایی است که شخصیت ترامپ میتواند نقش مهمی بازی کند. او یک
بازیگر ریسکگریز نیست؛ و تاکنون به نظر میرسد از خسارات جانبی ناشی از جنگ
اقتصادی خود نگرانی ندارد. به گفته رابرت مالی، مشاور پبشبن باراک اوباما در خاورمیانه
در مصاحبه با خبرگرازی نووستی یکی از پیآمدهای جانبی این است که تحریمها «به تولیدکنندگان
نفت کمک خواهد کرد، زیرا قیمتها بالا خواهند رفت و روسیه یکی از مهمترین تولیدکنندگان
نفت خواهد شد.»
ما دیگر در آن «جهان خوب قدیم» که در
آن ژئوپولیتیک ایالات متحده برای تضمین جریان منابع طبیعی ارزان از نزدیکترین تأمینکننده
دوست بود، زندگی نمیکنیم. در نتیجه، یک بحران منطقهای تولید در نزدیکی قلمرو ایالات
متحده میتواند در کوتاهمدت برای ایالات متحده خوب باشد، و همانطور که جیانکارلو
الیا والوری در «ژئواستراتژیک» نوشت: «ایالات متحده کاملاً طرفدار افزایش قیمت یک
بشکه نفت میباشد- و از اینرو به طور غیرمستقیم خواهان تنش در ونزوئلا است.»
ترامپ در همه جا جبهههای جنگ را باز میکند،
چیزی که ممکن است دیوانگی تلقی شود. اما دیوانگی نیست.
ظهور چین به مثابه یک قدرت جهانی بی
سروصدا نظام پولی بینالمللی را دگرگون ساخته، و این عامل دیگری است که موجب قلدری
اقتصادی بیپایان ایالات متحده شده است.
از زمان کنار نهادن استاندارد طلا در
سال ۱۹۷۱،
دلار ایالات متحده به هیچ دارایی وصل نیست، و به یک ارز بیپشتوانه مبدل شده است.
در اینگونه موارد تنها تولید کشور میتواند در بلندمدت پشتوانه ارز باشد. اما
زمانی که گسترش پولی سریعتر از افزایش در تولید است، چه رخ میدهد؟
با دادن معنی جدید به شعار «توکل
(اعتماد) ما به خداست» که خیلی پیش از این [بر روی دلار] حک شد، ارزش دلار به
توانایی آن برای باقی ماندن به مثابه یک ارز ذخبرۀ بینالمللی- ارزی که کشورهای دیگر
آنرا به مثابه بخشی از ذخاير خارجی خود نگه میدارند و از آن برای مبادلات بینالمللی
خود استفاده میکنند- بستگی دارد.
در جهانی که کنشگران اقتصادی از فدرال
رزرو نمیخواهند اسکناسهای آنها را به طلا یا هر دارایی ملموس دیگر تبدیل کند،
اعتماد تنها چیزی است که ایالات متحده را سر پا نگه میدارد. یک نتیجه این است که
به این علت که اکثر مبادلات بینالمللی به دلار ایالات متحده انجام میشوند، دلار یک
ارز مقتدر باقی مانده است.
در واقع، جان بولتون مشاور امنیت ملی ایالات
متحده زمانی که در ۳۰ ژانویه علناً اذعان نمود که کودتای نافرجام در ونزوئلا واقعاً برای
به چنگ آوردن ذخاير نفتی است، چیز زیادی را برملا نکرد. اما واقعیت این است که
تجاوزگری ایالات متحده خیلی بیشتر از آنرا پنهان میکند.
اگر دلار از پر معاملهترین ارز جهان
بودن متوقف شود، ایالات متحده قادر نخواهد بود اسکناسهایی را که برای تأمین کسری
به وجود آمده به وسیله تقریباً ۵۰ دولت را که از ۶۶۶ ميليارد دلار در سال ۲۰۱۷ به ۷۷۹ ميليارد دلار در سال ۲۰۱۸ افزایش یافت، چاپ کند.
کسری بودجه ایالات متحده مقدار پولی
است که دولت بیش از درآمد سالانه خود هزینه میکند.
کسری در بودجه ایالات متحده برای سال
مالی ۲۰۲۰ بیشتر
از ۱٫۱ بيليون دلار خواهد بود. این بیشترین
کسری از سال ۲۰۱۲ است
از بین رفتن موقعیت دلار به مثابه ارز
مرجح برای ایالات متحده در پرداخت برای صادرات- در اقتصادی که فقدان رقابتپذیری بینالمللی
آن از سال ۱۹۷۶ کسری تجاری تولید کرده که در مارس به ۵۰ میلیارد دلار بالغ شد- مشکلات میآفریند.
نکته آخر اما به همان اندازه مهم اینکه،
اگر اقتدار دلار پایان یابد، ایالات متحده که بدهی دولت آن در فوریه بیش از ۲۲ بيليون دلار بود، برای ابقای خود به
مثابه یک اقتصادی جهانی مشکل خواهد داشت، این بیش از ۷۶ درصد چیزی است که کشور قادر است در یک
سال تولید کند. با این وصف، این احتمالاً بدتر خواهد شد: به گفته «دفتر بودجه
کنگره»، نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی تا سال ۲۰۴۹ به ۱۵۰ درصد افزایش خواهد یافت.
ایالات متحده علاوه بر جلوگیری از صدور
منابع طبیعی ونزوئلا و ایران، فعالانه در صدد اجتناب از سقوط دلار است، موضوعی که
همانطور که تاریخ امپراتوریهای قبلی نشان داده است در عرض چند سال آینده ناگزیر
است. به این علت است که دولت ترامپ به جنگیدن علیه استفاده از تهاتر، ارزهای مجازی،
و دیگر شیوههای پرداخت بینالمللی گزینه تمایل دارد.
تحریمها تبلورات بوالهوسانه این رییسجمهور
نیستند: تحریمها ابزاری هستند که برای حفظ قدرت هژمونیک در یک جهان چندقطبی که دیگر
نمیخواهد آن وضعیت گذشته را تحمل کند، به کار گرفته میشوند. هسته قلدری ایالات
متحده نه عدم توافق ایدئولوژیک، بلکه افول اقتصادی است.
________________________________________
برگرفته از تلهسور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر