نظامهایی که بهدنبال تحولی سیاسی، اعم از کودتایی نظامی، جنبش یا
انقلابی سیاسی و اجتماعی، قدرت سیاسی را قبضه میکنند، برای مدت زمان معینی
سازوکارهای «عادی» و «جاری» سامانهی زندگی اجتماعی را به تعلیق درمیآورند و میکوشند
به اعتبار مشروعیتِ خواستهای جنبش یا به پشتوانهی نیروی قهرآمیزی که کسب قدرت را
ممکن کردهاست، ارادهی خود را اِعمال کنند. با اینحال خودِ این نظامها آگاهاند
که این مقطع زمانی، دورانی موقتی است و نهادهای آن باید بهوسیلهی نهادهای
پایدار، اعم از نهادهای رژیم پیشین یا نهادهای تازه یا ترکیب و معجونی از آنها،
جایگزین شوند، بهنحوی که مشروعیت قدرت سیاسی، که از مشروعیت نیروهای تغییردهنده
ریشه گرفته است، بتواند با نهادینشدن ایدئولوژیک رژیمِ تازه، حفظ شود. اینکه
مشروعیت ایدئولوژیکِ تازه با نهادهای انتخابی (مثلا پارلمان) یا نهادهای سنتی
(مذهبی، نژادی، ملی) تأمین و تضمین شود، در کارکرد آن تغییری ایجاد نمیکند. با
اتکا به این نهادها و این مشروعیت، رژیم سیاسی تازه بهحالت عادی، مثلا جمهوری
پارلمانی، پادشاهی مطلقهی موروثی یا خلافت و ولایتی مذهبی/الاهی، درمیآید. در
دورهی موقتِ آغازین اِعمال زور و سرکوب معارضان و مخالفان عنصری تعیینکننده برای
پایگیری رژیم تازه است و به آن فرصت میدهد با تبدیل نهادهای موقتی به نهادهای
دائمی و پایدار و اتکای به آنها، به رژیمی عادی بدل شود. پس از این دوران، اِعمال
قهر علیه کسانی که نظام آنها را دشمنان خود تلقی میکند، یکی از مؤلفههای
ساختاریِ این نظامها خواهد بود که اینک به اعتبار نهادهای مشروعیتبخشنده به آن،
به اعتبار «قانون اساسی»اش در عامترین معنا، صورت میگیرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر