از ماجرای قتل میترا استاد هنوز چهار
ماه هم نمیگذرد. ماجرا اما دیگر تا حد خوبی به فراموشی سپرده شده است. زنی جوان میان
بهت و حیرت عمومی به دست شهردار سابق تهران به قتل رسید و بعد طی روزهای متمادی
تمام نیروهای عادیسازانه بسیج شد تا از معدود بهتزدگیهای جمعی ما، که هنوز تن
به عادیسازی نداده بود، اعتبارزدایی کند. از سناریوی «دام و پرستو» گرفته تا تاکید
بر سوابق شهردار و بعد هم بمباران مردم با ریزِ وقایع دادگاه، کشاکش مناسبات قاتلـبرادر
مقتول، ارایهی روایاتی جناییـپلیسی که شرم و شگفتی مشاهدهی قتلی خانگی ـ
همسرکشی ـ در پیش چشم عموم را به سریالی پواروـماب تقلیل داد. تقلیل قتل به این
که ببینیم حالا خود زن خون خودش را مباح کرده، یا وجود اسلحه در منزل و صحبت با
همسر و تهدید او با اسلحه در حریم خانگی هم احیاناً مساله داشته است. در مروری
آرام و «نمادین» چنان از قتل زنی جوان قبح/جرمزدایی شد که وثیقه گذاشتن و رها
شدنِ موقتی قاتل ماجرا و ورود دوبارهاش به صحن اجتماع صرفاً شبیه پایانی بود پیشبینیپذیر
بر سریال جنایی کشدار و خستهکنندهای که دو ماهی در ایام تابستان پخش میشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر