۱۳۹۷ تیر ۹, شنبه

تحریم - ورشکستگی - تسلیم، سه مرحله از آنچه رژیمِ ایران با آن روبروست


نوشته: رضا وضعی
رژیم اسلامی ایران در زمان امضاء توافق برجام فکر میکرد این توافق به طور خودکار تمام چاله و نقض ها را برطرف خواهد کرد. اما حتی اگر ایالت متحده در ۱۸ اردیبهشت از برجام خارج نمیشد، باز هم بدلیل فریز بودن ساختار سیاسی-اقتصادی کشور هیچ رخداد بهبود بخشی اتفاق نمی افتاد. البته نا گفته نماند که این توافق میتوانست راه گشای برخی از نابسمانی ها باشد اما با رفتار رژیم در داخل و خارج این امتیاز را از ایران گرفت تا جایی که ایالت متحده یکطرفه از این توافق خارج شد. طبق صحبت های رئیس جمهور امریکا و وزیر امور خارجه اش قرار است تا ماه نوامبر سخت ترین تحریم های تاریخ علیه رژیم ایران اعمال شود.

در ادامه این روند در روز های گذشته وزیر امور خارجه ایالت متحده از کشورهای خریدار نفتِ ایران خواسته است که از آغاز ماه نوامبر (۱۳ آبان) تمام واردات خود از این کشور را متوقف کنند. این به معنای از دست دادن بیش از ۸۰ درصد از درآمدهای ارزی رژیم اسلامی ایران است.
این تصمیم و یا بهتر است بگوییم دستوری که از طرف ایالت متحده صادر شد، کشور هند را به تکاپو انداخت تا راه و چاره ای برای صدور نفت از ایران پیدا کند. در نشستی که مقامات کشور هند با تیمِ ایران داشته اند، به این نتیجه رسیده اند که هند میتواند دو ماه بعد از خرید پول را پرداخت کند (اتفاقی که در هیچ کجای دنیا ثابقه ندارد) و بانک هندی گفته است که ما قادر به باز پرداخت پول نفت به دلار نیستیم و منبعد با روپیه هند از ایران نفت خریداری خواهیم کرد. البته یکی از اصلی ترین مشریان نفتِ ایران شرط دیگری هم گذاشته است و آن اینکه باید نفت را ارزانتر به ما بفروشید. نکته قابل ذکر این است که واحد ارزی هند تنها در آن کشور مورد استفاده است و ایران برای تبدیل روپیه به دلار بسیار ضرر خواهد کرد.
البته تنها هند نیست که چنین تصمیمی گرفته. بعد از صحبت های وزیر امور خارجه ایالت متحده، چین و ژاپن نیز گفته اند منبعد نفت خود را از دیگر کشورها تامین خواهند کرد. نا گفته نماند که طبق برنامه ریزی های ایالت متحده، قرار است تولیدات روزانه نفت در عراق به ۶ میلیون بشکه برسد. اعمال چنین تصمیمی از سوی ایالت متحده پیام روشنی است برای به زانو درآوردن رژیم اسلامی ایران. می توان تصور کرد که اگر وضعیت اقتصادی کشور همینک این گونه باشد، با از بین رفتن ۸۰ درصد از منابع وضعیت چگونه خواهد بود.
بنظر می رسد که رژیم در مقابل چنین تصمیماتی از سوی دیگر کشورها هیچ راه برون رفتی ندارد. شاید در ذهن ها سوالی مطرح شود که چرا با آن منابع عظیم راه برون رفت نداشته و نداریم؟.
منابع ارزی در اختیار ایران از سال ١٣٣٨ تا ١٣٩٤ شمسی، سه‌هزارو ٦٠ میلیارد دلار بوده است. کره‌جنوبی با یک‌پنجم این مقدار منابع به کره امروز تبدیل شد. جز این ٤٨٩ میلیارد دلار نیز از منابع خارجی استفاده کرده‌ایم. ما به‌هیچ‌وجه کمبود منابع نداشته‌ایم. ما اتلاف منابع داشته و داریم. اتلاف منابع یعنی اینکه در کشور ٥٤ فرودگاه وجود دارد که فقط ‌سه‌تای آنها توجیه اقتصادی دارند. اقتصاد کشور ایران در قبل و بعد از انقلاب بر پایه صادرات نفت بوده است. هیچگاه برای خود اجبار ندیده ایم که در اقتصاد بین الملل به دنبال مزیت نسبی خود باشیم. در چند صنعت مانند کره جنوبی سرمایه گذاری و تولید ثروت کنیم. کشوری مانند کره جنوبی آنقدر آموخت،نوآوری کرد، اصلاح کرد تا امروز در کنار آلمان و ژاپن به لحاظ اقتصادی قرار گرفت.
اقتصاد ما اما عمدتا بر پایه فروش نفت و واردات بوده است و هیچ گاه تلاشی برای زنجیر کردن خود با اقتصاد جهانی نکرده ایم. چرا؟ بدلیل پشت کردن به مزیت نسبی خود. ما امروز نفت ، گاز ، نیروی کار ارزان ، زمین برای کشت داریم و مطالعه و سرمایه گذاری بر روی این موارد میتوانست ما را به لحاظ اقتصادی در جامعه جهانی مطرح کند. اما رهبر انقلاب اسلامی در روزهای نخست با بیان "اقتصاد مال خر است" تمام این طرح و برنامه ها را به زباله دانی انداخت.
کانون «اشتباه نکردن» به ساختاری برمی‌گردد که در آن گردش اطلاعات، گردش فکر و گردش مجریان وجود داشته باشد. هدف از این گردش‌ها، یادگیری است. سیستم‌ها وقتی یادگیری را متوقف می‌کنند، خود نیز متوقف می‌شوند و اشتباهات بر روی هم جمع می‌شوند. ایجاد این سیستم یک تصمیم است. این تصمیم را ژاپن در سال ۱۸۶۹ گرفت، کره جنوبی در ۱۹۶۵، چین ۱۹۸۰، هند ۱۹۹۰ و ترکیه ۲۰۰۲، جلوگیری از اشتباه تابع اصلاح ساختارهای تصمیم ‌سازی و تصمیم ‌گیری است.
نتیجه این عملکرد در تمامیه عرصه ها این است که از ماه نوامبر یعنی ۴ ماه آینده قرار است ایران برود به سمت سخت ترین تحریم های تاریخ. در پی این تصمیم از سوی ایالت متحده چه اتفاقی رخ خواهد داد؟.
در پی تصمیمات ایالت متحده مجلس جمهوری اسلامی اقدام به تشکیل جلسه ای غیر علنی کرد تا به بررسی مشکلات اقتصادی بپردازد. این طور بنظر می رسد که با بالا رفتن ارز و قیمت طلا وحشت به درون بدنه رژیم وارد شده تا بتواند از عواقب اجتماعی آن جلوگیری کند. اما با توضیحات فوق هیچ راه کار علمی و عملی برای برون رفت از این بحران اقتصادی ندارد. چرا که برای رهایی از چنگال بحران اقتصادی نیاز به تغییر سیاسی دارد و رژیم این را ثابت کرده که دست به تغییر سیاسی نخواهد زد. امروز تحریم هایی که هنوز اعمال نشده باعث شده رژیم ۹۰۰ هزار بشکه نفت کاهش تولید و صدور داشته باشد، بسیاری از شرکت های سرمایه گذار خارجی اعلام کرده اند با اعمال تحریم ها قرارداد خود را فسخ میکنند و تولیدات داخلی به دلیل رکود و تورم امکان تولید و عرضه ندارند و یکی پس از دیگری ورشکسته شده اند. اعتراضات اخیر بازاریان به همین دلیل بود. بدون تردیدی پارامتر اقتصاد پاشنه ی آشیل حکومت است و دیر یا زود، با اعلام ورشکستگی بانک ها، وارد مرحله ی فعال خود خواهد شد. افزایش قیمت دلار به نزیکِ ۱۰ هزار تومان و قیمت سکه به ۳ میلیون تومان شاخص هایی هستند برای نشان دادن این که هیچ کنترلی از بالا قادر به مهار قیمت ها نیست. دیر یا زود مردم گرسنه جای دیگری برای جستجوی نان برای خود نخواهند داشت مگر اعتراضات عظیم در کف خیابان ها.
از طرفی دیگر رژیم دلش را به اروپا و قدرت های شرقی خوش کرده بود که در روزهای اخیر آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان اعلام کرد که میبایست راهی را برای برخورد با رویکرد تهاجمی ایران در منطقه پیدا کرد. موضع گیری اخیر صدر اعظم آلمان علیه ایران به عنوان یکی از قدرتمند ترین کشور های اروپا خبر از تغییر سیاست در قبال ایران میدهد. معنای صحبت خانوم مرکل این است که اتحادیه اروپا به صورت عام و سه کشور آلمان-فرانسه-انگلیس به صورت خاص میتواند در برخورد امریکا علیه ایران، پشت رژیم اسلامی را خالی کرده و یک جبهه کاملا غربی علیه رژیم اسلامی شکل بگیرد. این پیام اروپا به ایران نا امیدی از بابت حمایتِ اروپا را  به کلیت بدنه رژیم اسلامی وارد کرد.
در چنین شرایطی که رژیم در آن غلط میزند، در داخل چه تحولاتی اتفاق خواهد افتاد؟
به نظر می رسد در حالی که مردم از داخل رژیم را محاصره کرده و از خارج نیز فشار بی امان در راهست، رژیم اسلامی چاره ای جز تسلیم نداشته باشد. چرا که مردم شهرها یکی پس از دیگری به صحنه مبارزه با رژیم آمدند که این اعتراضات بعد از دی ماه سال ۹۶ شکلِ عمومی‏تر و خواسته‏ها به‏طور نسبی، شفاف‏تر و شعارها رادیکال‏تر و هم‏چنین نوعِ تجمعات و حرکات اعتراضی، تازه‏ترشده است. دردِ اقتصادی و پایین آمدن قدرت خرید مردم با افزایش نرخ ارز و همچنین با افشا شدن هر روزه ثروت های خرج شده در دیگر امور که هیچ سود و منفعتی برای مردم ایران ندارد باعث شده تا مردم به خیابان ها بیاییند و خواستار برچیده شدن رژیم ظلم و ستم شوند.
در کنار اتفاقاتی که هر روزه در کشورمان می افتد نباید بحران محیط زیست را فراموش کنیم که باعث اعتراضات وسیعی در نقاط مختلف کشور شده است.  بی‌آبی و خشک‌سالی میرود تا تمام کشور را در بر بگیرد. از آغاز این روند شاهد درگیری هایی بر سر آب در کشور بوده ایم که حتی تلفات انسانی هم با خود به همراه داشته است. همینطور در روزهای اخیر شاهد اعتراضات گسترده در شهر هایی که با کم بود آب دست و پنجه نرم میکنند بوده ایم و اگر این بحران مدیریت نشود میتواند یک شورش عظیم را بدنیال داشته باشد که این چنین شورشی اگر روی دهد، پتانسیل آن را خواهد داشت که تبدیل به یک شورش سراسری شود. نا کفته نماند که طبق اخبار رسیده مهاجرت در ایران بدلیل کم بود آب و خشکسالی شروع شده است که این اتفاق اگر افزایش پیدا کند، میتواند با خود معضلاتِ دیگری را خلق کند.
همینطور با اعلام جیره بندی آب و فروختن آب به صورت کیسه ای در برخی از شهر های کشورمان، مشخص است که وارد فاز تازه ای از بحران آب شده ایم. بدون کمترین تردیدی این روند در سایر شهرها و استان ها نیز پیش خواهد آمد و در فاصله ای کوتاه می تواند در سراسر کشور را با چنین موقعیت جیره بندی ای قرار دهد (طبق گفته مسئولین محیط زیست کشور: دو استان مازندران و گیلان نیز دچار کم آبی و خشک سالی شده اند). این وضعیتی است که در انتظار بسیاری از مناطق کشورمان است که طبق گزارشات بدست آمده تا ۱۵ سال آینده تنها ۶ استان ایران آب خواهند داشت.
بحران زیست‌محیطی امروز به درجه ای از وخامت خود رسیده که میتواند به تنهایی امنیت ملی کشور بزرگ ایران در خطر بیاندازد. رژیم اسلامی ایران راه برون رفت پایه ای برای آن ندارد. این بحران هم عمیق است و هم طولانی.
نکته پایانی:
تمامی توضیحات فوق  نشان از سوء‌مدیریت ریشه‌دار در بسیاری از عرصه‌ها دارد که نظام و جامعه را به سرحد انفجار و فروپاشی رسانده است. رژیم اسلامی ایران وقایع را از نزدیک رصد می کند، به خوبی متوجه این خطر است و تلاشی بیهوده دارند تا این فروپاشی‌ را مدیریت کنند. هدف نظام این است که آغاز هر گونه رویدادی را که بتواند برای نظام خطر آفرین باشد مهار کند و به نوعی از کلید خوردن فروپاشی جلوگیری کند اما اتاق های فکر نظام می دانند که روند فروپاشی کلید خورده است. تلاش نظام اما برای پرهیز از در خود فروریختن تنها در صورتی می تواند به ثمر بنشیند که توام با تغییرات بنیادین اقتصادی و تحولات ساختاری در مدیریت کشور باشد. در شرایط فعلی چنین تغییراتی در این دو عرصه با توجه به توضیحاتِ ارائه شده بسیار ضعیف است، به نحوی که به نظر می رسد نظام توانایی کمی برای برون رفت از شرایط سخت کنونی و پرهیز از فروپاشی داشته باشد. عملکرد رژیم در ماه های آینده شاهدی بر این مدعا خواهد بود.
اما سخنی با مبارزین درون کشور: بیان نارضایتی‌ و انتقاد در سطح جامعه‌ی ایرانی هر چه فراگیرتر می‌شود. در نبود اشکال جمعی مناسب برای ابراز این نارضایتی جامعه به رفتارهای اعتراضی درون گرا روی آورده است. اما اعتراضات جمعی نیز رو به افزایش است. البته تا وقتی که اعتراضات و اعتصاب‌ها به شکل پراکنده و نامنسجم باشد برای رژیم بی‌خطر محسوب خواهند شد. وحشت نظام از پایین آمدن سطح تحمل جامعه، به حدی که دست به عکس العمل خشن و فعال بر ضد مسببین مشکلات بزند، آشکار است. استقرار گشت های ویژه در خیابان ها بیانگر ترس رژیم از انفجار خشم مردم است. بحران اجتماعی فعال، هر چند هنوز علائم آن به شکل گسترده و همگانی مشاهده نمی‌شود، اما صرف احتمال بروز آن برای رژیم خطر‌ساز بوده و خود یکی از شاخص‌های فروپاشی خواهد بود. با توجه به رشد شتاب یافته‌ی بحران عمیق معیشتی، صنفی، اقتصادی و اجتماعی، احتمال بروز پدیده ی شورش ها کم نیست و سرکوب بدترین پاسخی است که یک جامعه ی گرسنه می تواند به فریاد اعتراض خود دریافت کند. به همین خاطر بستر نوعی از رادیکالیسم اجتماعی فراهم شده و در انتظار فرصتی است تا به شکلی خشن خود را بروز دهد. برای مدیریت و به ثمر رساندنِ اعتراضات میبایست معترضین در اشکال مختلف دست به خود سازماندهی زنند تا بتوانند آمادگی دفاع در مقابلِ آنچه رژیم میخواهد و میتواند داشته باشند.
به امید پیروزی مبارزینِ بر حق...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر