۱۳۹۶ شهریور ۲۲, چهارشنبه

رقص مومیایی ها در معبدِ «رژیم چنج»!

نوشته: امیر حسین محمدی فرد
زمان زیادی از ادبیاتِ تهدید آمیز رییس دولت آمریکا علیه ایران، مبنی بر «رژیم چنج»، اشاره به «گزینه ی دخالت نظامی» و تحریم های جدید نمی گذرد. اما فضایی ساخته که علیرغم سرگشتگی طولانی، شور و شوقی در میان طیفی از اپوزیسیون راست پرو غرب، جریان های سیاسی ناسیونالیست و نیروهای قومی و فرقه های مذهبی ایجاد شده است. تنازع میان قدرت های امپریالیستی و متحدهای منطقه ای شان در خاورمیانه، انسان های زیادی را آواره کرده؛ به واسطه سربرآوردن جریان های مرتجع قومی، انواع باندهای مسلحِ مذهبی و گانگسترهای نظامی، آینده ی تاریکی در مقابل مردم منطقه قرار گرفته است. بورژوازی در سطح جهانی برای پیشبرد امور بی پاسخ است؛ توازن قوای میان قطبهای امپریالیستی پس از فروپاشی دیوار برلین به هم ریخته و دنیای «تک قبطیِ» پس از جنگ سرد به جهان تخاصماتِ قطبهای متعددِ بورژوازی تبدیل شده است. در چنین شرایطی بیش از پیش دنیا را نا امنی و جوامع خاورمیانه را آینده ای از بحران ها و کشمکش های قومی و ارتجاعی تهدید می کند. در این بین عروج ترامپ به سبک و سیاق میلیتاریستی، اما بی رونقِ امروزیِ آمریکا و فشار علیه جمهوری اسلامی، جریان های قوم پرست، ناسیونالیست های پروغرب و فرقه های مذهبی را به تکاپو انداخته است. مومیایی های معبد «رژیم چنج»، از سلطنت طلبان تا جبهه ی متحد ناسیونالیست های کرد و فرقه مجاهدین را به نمایش رقابت و رفاقت کشانده است!


رضا پهلوی، مردی برای تمام فصول!
حاکمیت سیاسی ایران در جایگاه یکی از بازیگران سناریوی جاری در خاورمیانه، به دنبال سهم بری و خواهان شرکت در بازی توازن قوای قطب های امپریالیستی است. آمدن ترامپ و در پی آن تشدید جدال های آمریکا و جمهوری اسلامی به منظور تقویت کمپ رقبای ایران در خاورمیانه، به نیرو های دست راستی و اپوزیسیون مرتجع ای که مدت ها از سردرگمیِ پس از کاهش کشمکش های ایران و غرب رنج می بردند، گویا جانی تازه بخشیده است. ادبیات میلیتاریستی آمریکا و تحریم ها علیه ایران، جریان هایی که پس از برجام، به حاشیه رانده شده و سرشکسته شده بودند را به ترامپ و قلدری هایش امیدوار کرده است.
مدتی پس از شاخ و شانه کشیدن های ترامپ، رضا پهلوی طی پیامی به وزارت خارجه و نامه نگاری با کنگره آمریکا، برای پروژه ی دخالت غرب در سرنوشت مردم ایران به عنوان «اپوزیسیون دمکرات» ، برای چندمین بار اعلام آمادگی کرد. سلطنت طلبان در این راستا از «تحریم های هدف مند» و محدود کردن دایره ی نفوذ ایران حمایت می کنند. رضا پهلوی خودش را نماینده ی » تمامیت ارضی» ایران می داند و با انتخاب گزینه ی خوش خیم در پروژه «رژیم چنج» برای خودش، تلاش می کند پیش جامعه مقبولیت پیدا کند.
رضا پهلوی آرزوی دیرنه ای دارد که «کرزای» ایران شود. اما فعلا می داند که «دخالت نظامی» و جنگ نیابتی علیه ایران، بسیار فاجعه بارتر از سناریو های مشابه در عراق، افغانستان و سوریه است. از طرفی فراموش می کند که پرونده ی حکومت «پدری» اش خیلی وقت پیش توسط انسان های آزادی خواه و طبقه کارگر بسته شده است. اما اینکه رضا پهلوی این قلدری های بی مایه ی ترامپ را جدی گرفته است، دقیقا نشان از بی افقی سیاسی او است. بخش وسیعی از بورژوازی ناسیونالیست و عظمت طلب ایرانی، توسط جمهوری اسلامی نمایندگی می شود، پس چاره ای جز امید بستن  به شکاف های آمریکا و ایران ندارد. اما صرف همین سیاست امیدواری به دخالت های «بشر دوستانه» آمریکا در آینده ی ایران، بی ربطیِ رضا پهلوی و جریان مطبوع اش به دخالت گری انسان ها در تعیین سرنوشت شان را اثبات می کند.

«رژیم چنج» و صفوف انتحاری ها!
آمریکا گفته سیاست هایش را در منطقه تغییر خواهد داد و ترامپ پس از قدرت گیری، کنار گذاشتنِ سیاست های «حل مسالمت آمیزِ» مناقشات از سوی آمریکا را زمزمه می کند. جریان های قومی و فرقه های مذهبی، باندهای مسلح و میلیشیای مرتجع مانند احزاب ناسیونالیست کرد و گنگ رجوی، برای بازی در نقش «ارتش آزاد سوریه» و جبهه النصر، خوش باورانه دور خیز کرده اند.
«اقلیم کردستان» و چگونگی قدرت گیری احزاب ناسیونالیست کرد در منطقه مانند حزب بارزانی، الگویی برای به قدرت رسیدن جریان های ناسیونالیست و نیروهای قوم پرست کُرد در جبهه ای متحد است. دفاع از حمله نظامی توسط دول مرتجعِ منطقه مانند عربستان و اسراییل، تا حمایت پروپا قرص از پروژه «رژیم چنج»، سیاست این دوره آنها است. این جریان ها وظیفه ی قومی کردن جامعه ایران و نفاق افکنی و هویت سازی های کاذبِ قومی و ملی را با کمال میل پذیرفته اند و برای ش زمینه سازی می کنند. واقعیت «مساله کُرد» بهانه ای شده برای ناسیونالیست های کرد که در جبهه ای متحد، بار دیگر شانس خودشان را به امید اجرای پروژه «رژیم چنج» آزمایش کنند. از سوی دیگر چنین روندی با توجه به نقش حکومت سیاسیِ بورژوازیِ ایران به عنوان یکی از عوامل و نیروهای دخیل در کشکمش های قومی و مذهبی در خاورمیانه، مبارزات طبقه کارگر و آینده ی جامعه ی ایران را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
 کوچک ترین اشاره ی ترامپ به این سیاست کافی بود که این جریان های قوم پرست و مرتجعِ ناسیونالیستی جان بگیرند. ناسیونالیست های کرد همیشه در پی توافق با حاکمیت سیاسیِ بورژوازیِ ایران و پذیرفته شدن از سوی جمهوری اسلامی، در جایگاه نماینده ی سیاسی بورژوازی کُرد بوده اند. از طرفی هر زمان که اختلاف های آمریکا و ایران شدید تر شده، از سیاست های آمریکا پیروی کرده اند. در این دوره نیز قرار است در صورت احتمالِ اجرای سناریویِ قومی شدن و فروپاشی جامعه ی ایران، این جریان های ناسیونالیست و قوم پرست کُرد، گویا به قدرت برسند! چنان سر از پا نمی شناسند که اگر تغییر رژیمی از سوی آمریکا در کار باشد، حتما به عنوان یکی از بازیگران نقش «ارتش آزاد سوریه» و جبهه النصر انتخاب خواهند شد!
در این بین فرقه ی رجوی نیز روی بحران های ویرانگر در خاورمیانه و شکاف میان آمریکا و جمهوری اسلامی سرمایه گذاری کرده است. این دارودسته نظامی مدت ها است که برای سوریه ای شدن ایران، به امید «گرفتن منطقه ای آزاد» در کمین نشسته اند و بار دیگر روی قلدری های آمریکا و «رژیم چنجِ» توخالی ترامپ حساب باز کرده اند. اینها خود مشغول تر از آن هستند که ذره ای برای جامعه ایران قابل اعتنا باشند. از همین رو برای قدرت یابی آماده اند که دست به هر نوع ماجراجویی بزنند و هیچ ابایی از فروپاشی شیرازه های جامعه ندارند.
ریشه ی تمام تحرک های اپوزیسیون دست راستیِ مرتجع، ناسیونالیست و قوم گرای امروز در بی افقی و سردرگمی سیاسی و بی ربطی شان به جامعه است. به خوبی می دانند که انسان های جامعه ی ایران، طراحان سناریوی سیاهِ قومی و مذهبی در منطقه را می شناسند؛ در این سال ها مردم ایران دیدند که «دخالت های بشر دوستانه» و رژیم چنج های آمریکا و غرب، به واسطه ی تفرقه افکنی های ملی، قومی و دینی چه فجایع انسانی را به بار آورده است.
بازندنگانِ بازی «رژیم چنج»
نا امنی در سراسر جهان و ویرانی در خاورمیانه، حاصل دو دهه قلدری نظامی آمریکا زیر سایه ی تبلیغات رسانه های وابسته مبنی بر «مبارزه با دیکتاتور ها»، «رژیم چنج» و «جنگ با تروریسم» است. پس از جنگ سرد، سیاست جنگ افروزی آمریکا برای برقراری جهان «تک قطبی»، شسکت ها پی در پی خورده و امروز شاهد جهان چند قطبی با قدرت های متعدد سیاسی، نظامی و اقتصادی هستیم. بازگشت ترامپ به سیاست های میلیتاریستی، از سر حفظ موقعیت از دست رفته ی آمریکا است. بحران های اقتصادی و سیاسی در داخل آمریکا، جا ماندن در رقابت با کمپ های اقتصادیِ رقیب، علت اصلی ژست های نظامی و شاخ و شانه کشیدن های ترامپ در جهان و منطقه و علیه جمهوری اسلامی است.
امروز اما این سیاست آمریکا و ترامپ رنگ و رو باخته تر از آن است که جز طیفی از اپوزیسیون ناسیونالیست و دست راستی که به بن بست سیاسی رسیده را دنبال خود راه بیاندازد. پیامدهای ابتداییِ چنین سیاستی، بازگذاشتن دست حاکمیت سیاسی ایران در عقب راندن اعتراض های آزادی خواهانه و مبارزات طبقه کارگر است. ترامپ در این دوره توانایی ساختن سوریه ای دیگر و فاجعه ای دیگر را ندارد. جریان هایی که برای قدرت یابی از راه «رژیم چنج» و با الگو برداری از همتایان قومی و مذهبی شان در خاورمیانه به دخالت های آمریکا در سرنوشت ایران، دل بسته اند و تلاش می کنند، نامه نگاری می کنند و کنفرانس برگزار می کنند، شکست شان قابل پیش بینی است.
نه حمله ی نظامی در کار خواهد بود و نه رژیم چنجی اتفاق خواهد افتاد. شرایطی که به واسطه ی تولید ادبیات جنگی، تهدید های میلیتاریستی و صدور تحریم های اقتصادی علیه جامعه ی ایران به وجود می آید، باعث می شود در ابتدا توجیهی برای تحت فشار قرار دادنِ مبارزات طبقاتی و اعتراض های آزادی خواهانه توسط حاکمیت سیاسی ایران باشد. پس از تحریم های اقتصادی نیز حمله به معیشت کارگران و مزدبگیران و مطالبات آنها آشدت می گیرد. نمایش های جریان های طرفدار رژیم چنج و تحرکات نظامی و سیاسی قوم گرایان و فرقه های نظامی، جامعه ایران را از ترس سوریه ای شدن و عراقیزه شدن به سکوت مجبور می کند. در پی این شرایط هر نوع اعتراض و حق طلبی انسان های متمدن و سکولار و مبارزات جنبش طبقه کارگر به بهانه دخالت نظامی آمریکا، تحریم ها و جنگ نیابتی، با سرکوب و پیگرد قضایی روبه رو خواهد شد. به تبع دنباله روی از سیاست های نظامی آمریکا، حمایت از دخالت های نظامی از سوی دولت های مرتجع دیگر در منطقه و شرکت در پروژه ی شکست خورده رژیم چنج، به ضرر مردم آزادی خواه و جنبش طبقه کارگر در ایران است.
سیاست های جنگی آمریکا و دخالت در سرنوشت مردمِ جوامع مختلف دنیا، از ویتنام و آفریقا تا عراق و لیبی، تاکنون توحش و عقب گرد از ارزش های انسانی به همراه داشته است. این قلدر منشیِ ویرانگر آمریکا باید مهار شود و مطمئنا بهبود شرایط زندگی در ایران در گرو دگرگونی بنیادی و کنار زدنِ قدرتِ سیاسی بورژوازی است. از این رو، مردم رنج کشیده و محروم، جوانان معترض به آینده نامشخص در کار و معیشت، زنان آزادی خواه و صفوف طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی، در برابر تحمیل سرنوشتِ سیاهِ قومی و مذهبی علیه جامعه ایران سدی محکم خواهد بست. مردم متمدن و سکولار ایران و طبقه کارگر اجازه نخواهند داد از نارضایتی عمومی علیه حاکمیت سیاسی بورژاوازی ایران و مبارزات طبقاتی برای رسیدن به رفاه و امنیت و علیه تمام ابعاد نظام سرمایه داری، سوء استفاده شود.
صف بندی در برابر خطر عروج تفرقه های قومی و هویت های کاذب ملی، ناسیونالیستی و مذهبی، و راه حل های ارتجاعی و ضد انسانی برای آینده ی جامعه ی ایران، عرصه ی پیش روی مبارزه ی سوسیالیست های طبقه کارگر است. مبارزه ی روزمره ی طبقه کارگر، زنان و جوانان آزادی خواه برای بهبود زندگی، علیه نابرابری و بی حقوقی و برای برخورداری از امنیت و رفاه اجتماعی، باید مستقل از سیاست های ارتجاعی و ضد انسانی پیگیری شود.
بورژوازی در سطح جهانی برای اداره ی امور با بن بست های عظیم اقتصادی و سیاسی مواجه است؛ از طرفی بی پاسخی آمریکا برای حل بحران های بین المللی و داخلی اش، سربرآوردن موجودی به نام ترامپ و در پی آن تشدید اختلاف های آمریکا و جمهوری اسلامی، بخشی از نیروهای دست راستیِ پروغرب، جبهه ی متحد از جریان های ناسیونالیست کرد و باند مذهبیِ مقیم فرانسه را به تکاپو انداخته است. برای انتخاب شدن از سوی ترامپ به یکدیگر هم پشت پا می زنند و هم گه گاهی کلاه شان را برای یکدیگر تکان می دهند. چنین شرایطی حضور متشکل جنبش سوسیالیستی و پرولتاریای متحد و مستقل را نیازمند است.
شهریور 1396

این مقاله اولین بار در شماره دوازدهم نشریه گام منتشر شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر