۱۳۹۷ مرداد ۲, سه‌شنبه

آمریکا؛ ‎تغییر رژیم یا تغییر رفتار رژیم؟


نویسنده: جلال ارمین
دولت آمریکا به دفعات اعلام کرده که «تغییر رژیم» در برنامه‌های آن جایی ندارد. تقریباً در هر بحثی که به ایران مربوط بوده، هدف نهایی را «تغییر رفتار رژیم» عنوان کرده است. ‏در مسیر دستیابی به تغییر رفتار رژیم، دولت آمریکا ابزارهای فراوانی در اختیار دارد و البته از شواهد چنان برمی‌آمد که تنها تکیه بر فشار اقتصادی و هماهنگی بین‌المللی در نیل به هدف مذکور مکفی خواهد بود.

همزمان آنچه دولت آمریکا در عمل نشان داده نمایانگر این مسئله است که هیچگونه تمایلی به برقراری ارتباط با گروه‌های سیاسی مخالف حکومت در دستور کار آنها نیست. طبیعتاً این نه به معنی عدم حمایت آمریکا از فریاد حق‌خواهی مردم ایران، که تنها به معنی عدم حمایت از فعالیت‌هایی است که هدفش تغییر رژیم باشد؛ مسئله‌ای که وزیر خارجه آمریکا پیشتر نیز عیان کرده بود. نکته قابل ذکر اینکه در این مسیر دولت آمریکا اقداماتی را انجام می‌دهد که با اهداف براندازان همپوشانی دارد (همچون تقریباً تمامی دوازده خواسته مطرح شده)‏ و این باعث شده برخی چنین نتیجه‌گیری کنند که هدف غایی آمریکا همسویی با جریان براندازی است اما به واسطه ملاحظات مختلف مانند زنده شدن داستان دخالت آمریکا در امور سیاسی ایران، از بیان مستقیم آن خودداری می‌کند.
تندی قابل توجهی که دولت ترامپ در قبال ج. ا. در پیش گرفته، سبب شده بسیاری را به نتیجه‌گیری پیش‌گفته برساند. اما حقیقت این است که این نتیجه‌گیری بیشتر به تفسیری خوش‌خیالانه تنه می‌زند تا واقعیت سیاست‌هایی که در عمل دولت آمریکا در پیش گرفته است.
نخستین اقدام عملی‌ای که دولت ترامپ در جهت حمایت از «صدای ایرانیان» می‌توانست انجام دهد، بازنگری در رویه حاکم بر رسانه‌های فارسی‌زبان این کشور بود. رویه‌ای که اگر تنها کمی بدبینانه بنگریم به ما می‌گوید سیاست آمریکا محدود کردن گزینه‌های قابل دسترسی ایرانیان به اصلاح‌طلبان و سایر نیروهای اسلام‌گراست و نه کمک به شنیده شدن صدایشان! نیز واقعیت این است که اگر مطلوب غربی‌ها از ایران را از دریچه گرایشات رسانه‌هایی که با بودجه کشور‌های غربی اداره می‌شوند، ببینیم، تفاوتی در سیاست هیچکدام از این کشورها در قبال مردم ایران دیده نمی‌شود.
گذشته از بحث رسانه‌ها که موضوع به غایت پراهمیتی است، بحث دیگر ارتباط با گروه‌های سیاسی مخالف است. ایالات متحده بدون هیچ واهمه‌ای از گروه‌های مخالفی که علیه جور حکومت‌هایشان فعالیت می‌کنند حمایت کرده است و هنگام ورود آن کشورها به شرایط انقلابی، از ایفای نقش سر باز نزده است.
در ایران امروز نارضایتی‌ها به سطح بی‌سابقه‌ای رسیده است. اگرچه هنوز برخی تحلیلگران از اطلاق لفظ «انقلاب» در ارجاع به این تحولات طفره می‌روند، بسیاری هستند که این وضعیت را پیش‌زمینه ورود به شرایط انقلابی دانسته‌اند. همچنان اما، آمریکا میلی به ارتباط با گروه‌های مخالف نشان نمی‌دهد.‏
نکته دیگر اینکه با نگاهی منطقی و جدا از احساسات، باید نسبت به شناخت دلایل و عوامل پیش‌برنده این شرایط کوشا بود. کمتر کسی منکر این واقعیت است که بحرانی که امروز جمهوری اسلامی با آن مواجه است، در وهله نخست بواسطه ناکارآمدی اقتصادی و به نوعی «شکست اقتصادی» است. ‏برخلاف نظرات رایج، این ناکارآمدی در نتیجه عدم حضور افراد لایق و کاردان نیست. عمده‌ترین دلیل به عنوان کاندید نخست بحران اقتصادی، سرطان ایدئولوژی حاکم است که تمامی بخش‌ها آلوده کرده است.
از پس این ایدئولوژی است که تبعیض‌ها و خودی و غیرخودی‌ها شکل گرفتند و غیرخودی‌ها به تدریج حذف شدند. خودی‌های بهره‌مند از نعمات، شبکه‌های مطیع و وفادار سیستم را تشکیل دادند تا امروز به شکل اعجاب‌آوری شاهد طبقه‌ای از الیگارش‌های پرنفوذ باشیم. ‏در این چارچوب هر چقدر هم فردی لایق و کاردان (که بسیارند افراد لایقی که تخصص خود را به حکومت فروخته‌اند) را بر سر کار بیاورید، به سبب غلبه ایدئولوژی (و پیامدهای آن) بر کل ساخت حاکم و گستردگی شبکه‌های رانت‌بگیر و صاحب نفوذ، ناتوان از اجرای سیاست‌های معمول در دنیای اقتصاد خواهد بود. ‏حلقه‌های فساد چنان در هم تنیده شده‌اند که اساساً امکان دست بردن در سیستم و اصلاح امور ناممکن می‌شود.
در مجموع، آنچنان که از شواهد و قرائن پیداست، سیاست آمریکا در حال حاضر و دست کم تا اطلاع ثانوی نه تغییر رژیم، که تغییر رفتار آن است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر