مبالغهآمیز نخواهد بود اگر جهانِ چند دههی گذشته را عصر سرآمدی
گفتمانِ «اسلام سیاسی» قلمداد کنیم؛ برههای از تاریخ معاصر که تحولات سیاسی و
اجتماعی در خاورمیانه و نیز بازتاب گسترده و بلاواسطهی آن در برهمکنشهای روابط
بینالمللی، به نوعی حول نقشآفرینیِ نیروهای سیاسی اسلامگرا رقم خورده است. با
آنکه در بازهی زمانی فرآیند «استعمارزدایی»، با رشد جنبش سوسیالیستی و نیز
پاگرفتن جریانات مترقی و سکولار در خاورمیانه، بهخصوص دوران شکوفایی احزاب کمونیست
و نیز قدرتگیری جمال عبدالناصر در مصر و گسترهی تاثیرات آنها، چشمانداز امیدبخشی
برای رهایی از چنگال سلطهگری امپریالیسم طلوع کرد، در مقابل اما، با تسخیر قدرت سیاسی
از سوی اسلامگرایان سیاسی و برنهادن دورهای قهقرا و سیاه بر جامعه، و به همین سیاق
عروج قارچوار فرقههای سیاسیِ اسلامی و جهادگرا در منطقه، بهموازات سیاستهای
جنگافروزانهی امپریالیستی و تحمیل جنگ و ویرانی، افق روشنیبخشِ خاورمیانه را
مجدداً تیره و تار ساختند.
صفحات
▼
۱۳۹۸ مرداد ۲۵, جمعه
سرکوب هویت رژیم است
نظامهایی که بهدنبال تحولی سیاسی، اعم از کودتایی نظامی، جنبش یا
انقلابی سیاسی و اجتماعی، قدرت سیاسی را قبضه میکنند، برای مدت زمان معینی
سازوکارهای «عادی» و «جاری» سامانهی زندگی اجتماعی را به تعلیق درمیآورند و میکوشند
به اعتبار مشروعیتِ خواستهای جنبش یا به پشتوانهی نیروی قهرآمیزی که کسب قدرت را
ممکن کردهاست، ارادهی خود را اِعمال کنند. با اینحال خودِ این نظامها آگاهاند
که این مقطع زمانی، دورانی موقتی است و نهادهای آن باید بهوسیلهی نهادهای
پایدار، اعم از نهادهای رژیم پیشین یا نهادهای تازه یا ترکیب و معجونی از آنها،
جایگزین شوند، بهنحوی که مشروعیت قدرت سیاسی، که از مشروعیت نیروهای تغییردهنده
ریشه گرفته است، بتواند با نهادینشدن ایدئولوژیک رژیمِ تازه، حفظ شود. اینکه
مشروعیت ایدئولوژیکِ تازه با نهادهای انتخابی (مثلا پارلمان) یا نهادهای سنتی
(مذهبی، نژادی، ملی) تأمین و تضمین شود، در کارکرد آن تغییری ایجاد نمیکند. با
اتکا به این نهادها و این مشروعیت، رژیم سیاسی تازه بهحالت عادی، مثلا جمهوری
پارلمانی، پادشاهی مطلقهی موروثی یا خلافت و ولایتی مذهبی/الاهی، درمیآید. در
دورهی موقتِ آغازین اِعمال زور و سرکوب معارضان و مخالفان عنصری تعیینکننده برای
پایگیری رژیم تازه است و به آن فرصت میدهد با تبدیل نهادهای موقتی به نهادهای
دائمی و پایدار و اتکای به آنها، به رژیمی عادی بدل شود. پس از این دوران، اِعمال
قهر علیه کسانی که نظام آنها را دشمنان خود تلقی میکند، یکی از مؤلفههای
ساختاریِ این نظامها خواهد بود که اینک به اعتبار نهادهای مشروعیتبخشنده به آن،
به اعتبار «قانون اساسی»اش در عامترین معنا، صورت میگیرد.
۱۳۹۸ مرداد ۱۶, چهارشنبه
۱۳۹۸ مرداد ۱۱, جمعه
اقتصاد ایران در انسداد ساختاری
منظور از انسداد
ساختاری چیست؟ بهطور خلاصه، انسداد ساختاری یعنی شرایط كنونی به درجاتی از بحران
رسیده است كه برونرفت از آن صرفاً بهمدد انحلال ساختارهای موجود امكانپذیر است
و بدون تغییر و دگرگونی ساختاری امكان برونرفت از بحرانهای كنونی وجود ندارد.[1]
در بحث حاضر میكوشم مشخصات اقتصاد ایران بعد از انقلاب و مناسبات قدرت اقتصادی
شکلگرفته در چهار دههی گذشته را نشان دهم. این مناسبات فینفسه بحرانزا و همراه
بحران بوده است. اما از اوایل دههی 1390 این بحران به مرحلهی انسداد ساختاری رسیده
است.