اوایل دی ماه بود
که ماجرای گورخوابهای نصیرآباد مانند سیلی بر صورت از وفور درد، کرختشدهی جامعه
خورد. گرانی و تورم، نرخ بیکاری، کشاورزی نابودشده، اقتصاد در حال احتضار، سرکوب، خفقان،
اختلاسهای کلان، حقوقهای نجومی، فقر، حاشیهنشینی، اعتیاد، کارتنخوابی و...
ارتباط
تنگاتنگ با هم دارند و حاصل کارکرد سیستم سرمایهداری جمهوری اسلامی هستند. در ایران
و مخصوصا شهرهای بزرگ مثل تهران، برای مشاهدهی بیخانمانها و کارتنخوابها لازم
نیست زحمت گشتن به خود بدهی. کافی است در خیابانهای اصلی شهر مانند خیابان ولیعصر راه بروی. هر جا که چشم
بگردانی، بساط گستردهی گدایی، کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان فال فروش و گل فروش
و آدامس فروش و نوازنده، احاطهات کردهاند. شبها کمتر کوچه و خیابانی از شهر است
که کارتنی در آن، مامن بیخانمانی نباشد؛
همین وضع را چند برابر کن تا برسی به حاشیهها و حلبیآبادهای اطراف شهر. افرادی که
در اثر فقر و بیکاری از شهرها و روستاهایشان در جنگ برای بقا به تهران سرازیر شدهاند،
مدت زیادی است که دست فروشها و آدامس فروشها و... شامل طیف گستردهای از افراد میشوند
از کودک و پیر و جوان از بلوچ و افغانستانی و تر ک و کرد و... جغرافیای سنی و مکانی
گستردهتری و زندگی افراد بیشتری درگیر فقر و خیابان شده است. همهی اینها نتیجهی کشاورزی مرده در روستاها و
ورشکستگی صنعت و کمبود کار در شهرها است. طبق اعلام مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری در
تابستان 95 با معیار یک ساعت کار در هفته با دستمزد 3.760 تومان معادل 12.7 درصد است.
نرخ بیکاری جوانان (15 تا 24 سال) در بهار 95 معادل 27.8 درصد بوده است. بر اساس تازهترین
گزارش مرکز آمار نرخ تورم، 7.2 در آذر 95 اعلام شده است. حقوق ۷۱۲ هزار تومانی کارگران
در سال 94 به ۸۱۲ هزار تومان در سال 95 افزایش یافت این درحالی است که طبق اعلام مرکز
پژوهشهای مجلس، خط فقر در همین بازه زمانی معادل دو میلیون و ۳۰۰هزار تومان اعلام
شده بود؛ یعنی حقوق زیر این رقم مساوی حضور در محدوده «زیر خط فقر» است، این رقم را
مقایسه کنید با 3.760 تومانی که معیار بیکار نبودن فرد است! فاصلهی زیاد این دو رقم
نشانگر اوضاع نابهسامان معیشت در جامعه است. در نظر بگیریم که هنوز این نابهسامانی
مربوط به افراد شاغل با شغل ثابت است. این اوضاع نابهسامان را برای افرادی که چنین امکانی ندارند، بهطور تصاعدی
بالا ببرید. نتیجهی عینی این آمار و ارقام سروته زده شده میشود سقوط هزاران و میلیونها
زن و مرد و کودک از دهکهای پایینی جامعه به ورطهی حاشیه-نشینی و کارتنخوابی. افرادی
که جمعیتشان بین یازده تا هجده میلیون نفر تخمین زده میشود، یعنی حدود یک ششم جمعیت
کشور حاشیهنشین هستند و شیب تند سکوی این سقوط، زیر پای میلیونها نفر دیگر هم قرار
دارد.
مسئولان زیادی از
رییس جمهور گرفته تا استاندار تهران و وزیر رفاه و رییس سازمان بهزیستی و فرماندار
شهریار و... به این خبر واکنش نشان دادند.
بخش مشترک تمام این واکنشها، تلاش بود برای عادی جلوه دادن وجود فقر در جامعه و وارد
کردن یک سازمان یا وزارتخانهی دیگر بهعنوان متولی رسیدگی به اینگونه موارد در جامعه
تا نقش و مسئولیت خود را در آن کتمان کنند. فرماندار شهریار، روحالله حسینزاده دادستان
عمومی و انقلاب شهریار، حسین هاشمی استاندار تهران همصدا اعلام کردند که «افراد حاضر
در محل آرامستان نصیرآباد معتادان متجاهر هستند، نه بیخانمان.» و بیان کردند که این افراد علاقهای به رفتن به
کمپ ندارند و از تلاش برای ساخت گرمخانه و انتقال آنها حرف زدند. منطق مسئولان در
جدا کردن مقولهی اعتیاد از بیخانمانی و فقر، نشاندهندهی این است که نه خواست و
نه توان حل چنین پدیدههای گستردهی اجتماعی در بدنهی ساختار قدرت وجود ندارد. روزنامهی
همشهری در تاریخ 31 فروردین 94 از قول قائم مقام دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر
نوشت: «گردش مالی خردهفروشی مواد مخدر در کشور، روزانه 200 میلیارد تومان است.» وجود
چنینی رقم کلانی در سطح خردهفروشی، بیانگر وجود یک صنعت گسترده و پولساز در سطح کشور
است و سرنخِ مافیای قدرتمند آن در راس قدرت سیاسی حاکم و نیروهای نظامی و امنیتیاش
قرار دارد. دامنهی شیوع اعتیاد به مواد مختلف سنتی و صنعتی چنان گسترده است و سن ابتلا
به آن به حدود 12 سال کاهش یافته است که چندی پیش برخی را مجبور کرد طرح تشکیل کمپهای
ترک اعتیاد نوجوانان را مطرح کنند. نداشتن
امید به زندگی و آینده و افسردگی، بیکاری و تبعات آن، وفور مواد مختلف و دسترسی آسان
به آن، جوانان و نوجوانان را به ورطهی اعتیاد میکشاند و نیرو و پتانسیل آنها برای
سازندگی و حتی حرکات اعتراضی، پای بساط اعتیاد، دود میشود و به هوا میرود. استراتژی
مسئولان در جدا کردن وضعیت و سرنوشت معتادان از عوامل انگیزشی محیطی و اجتماعی، پنهان
کردن نقش تبهکارانه نظامشان در ایجاد چنین وضعیتی است و مانند این است که خردهریزهها
را با پا زیر فرش پنهان کنی در حالی که سوت میزنی و مواظبی کسی مچت را نگیرد.
فقر، اعتیاد، بیخانمانی
و... زاده و لازمهی حذفناشدنی جوامع طبقاتی
هستند. وجود گرمخانه و انتقال افراد بیخانمان برای ساماندهی آنان در بهترین حالت
به پاک کردن صورت مساله میپردازند و نه حل آن. برای حرکت بهسوی حل چنین مسائلی باید
عوامل ایجادکنندهی آن را نشانه گرفت و برچیدن جوامع طبقاتی تنها راه واقعی تلاش برای
حل آن است. نگاهی به تجربهی جوامعی مانند شوروی و چین در دوران حاکمیت سوسیالیسم و
کارهایی که در این دو کشور رخ داد نشان میدهد که چنین معضلاتی قابل حل هستند. در شوروی
بعد از انقلاب سوسیالیستی در سال 1917 یکی از اتفاقات مهم این بود که دهقانان را قادر
ساخت تا زمینهای اشراف را صاحب شوند. نخستین برنامهی اقتصادی شوروی با شعار «ما یک
دنیای نوین میسازیم» شروع شد و میلیونها نفر زن و مرد دهقان و کارگر درگیر بحث و
اجرای آن شدند تا فقر و محرومیت و شکافهای اجتماعی را ریشهکن کنند. اوضاع چین قبل
از انقلاب فلاکتبار بود. جمعیت عظیم دهقان چین مجبور بودند زمین از ملاکین اجاره کنند،
اجارهی آنها را بدهند و چون درآمدشان کفاف نمیکرد مجبور بودند همواره وامهایی با
بهرهی 30 تا 100 درصد از مالکین بگیرند. باید به دولت و مقامات محلی هم مالیات میدادند.
درگیر عواقب خشکسالیهای مداوم بودند. از شدت فقر مجبور بودند برگ درختان را بخورند
یا حتی گاهی یکی از فرزندانشان را بفروشند. زنان شبها در کارخانههای نساجی زندانی
میشدند، وضعیت بهداشت و سواد، در پایینترین سطح بود. میانگین امید به زندگی 32 سال
بود و جمعیت عظیمی(حدود 60 میلیون نفر) معتاد بودند. اما بعد از انقلاب به رهبری مائو
تسه دون، ورق چرخید. انقلاب ارضی، ریشهی ستم ملاکین را برکند و دولت سوسیالیستی اعتیاد
را از بین برد.1 کاشت و استفاده از محصول
براساس منفعت جامعه صورت گرفت نه سود. دهقانان امکان یافتند سواد بیاموزند. سیلی از
«پزشکان پابرهنه» برای نجات جان مردم در نواحی دوردست، بهراه افتاد.2 تمام این اتفاقات
در بستر یک انقلاب عظیم سوسیالیستی رخ داد و زندگی میلیونها نفر را متحول کرد. مردم
آن جوامع با کمک یک حزب پیشاهنگ کمونیستی، ضرورت انقلاب را دریافتند، در مسیر آن حرکت
کردند و نتایج آن را هم دیدند.
اضطرار انقلاب در جامعهی ما هم آماسیده است. روی هر کجا که دست بگذاری با انبوهی از ویرانی هولناک
نتیجهی نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی روبرو میشوی. از وضعیت صنعت و کشاورزی گرفته
تا زنان و جوانان و کارگران و دانشآموزان و دانشجویان و محیط زیست و... هیچ چیز سر
جایش نیست. همه چیز درگیر آنارشی سرسامآور تولید و مصرف کالایی است. ضرورت انقلاب
وجود دارد و از طرف دیگر، امکان آن و مطلوب بودن آن. از روند حادشوندهی تضادهای درونی
جناحهای مختلف قدرت که آخرین آنها در دعوای قوهی مجریه و قوهی قضاییه نمود یافت
تا ایستادن بر لبهی تیغ در اوضاع حاد خاورمیانه، وخامت روزافزون شرایط معیشت زندگی
مردم، شکاف عظیم تضاد طبقاتی و اختلاف سطح زندگی تودههای عادی با میلیاردرها و نارضایتی
عمومی از این اوضاع، همگی واقعیتهایی عینی هستند که بر مبنای آن و با رهبری یک حزب
انقلابی میتوان برای پایان بخشیدن به نابرابری و استثمار بهسمت یک انقلاب سوسیالیستی
پیش رفت.
باب آواکیان رهبر
جنبش کمونیستی جهان و صدر حزب کمونیست انقلابی در آمریکا در یکی از آثار خود میپرسد
چرا در جامعهی سرمایهداری حقی به نام «خوردن» وجود ندارد؟ و میگوید: «در چهارچوب
دینامیکهای سرمایهداری چنین حقی ممکن نیست...شمار عظیمی از مردم جهان بهاندازهای
که برای سلامت انسان لازم است دسترسی به غذا ندارند و عموما قادر به تامین شرایط سلامتی
خود نیستند. بنابراین در سرمایهداری مردم از حق ابتداییِ خوردن هم محروم هستند. اگر
آن را بهعنوان "حق" اعلام کنیم و مردم برای گرفتن "حق" خود به
اماکنی که غذا بهعنوان کالا فروخته میشود رفته و اعلام کنند "ما حق خوردن داریم
و این حق اساسیتر از حق شما در توزیع فرآوردهها بهعنوان کالا و انباشت سرمایه است"
و بعد شروع به برداشتن و خوردن آنها کنند، میدانیم که چه اتفاقی میافتد هر زمان
که مردم چنین کاری کردهاند چه شده است: "غارتگران خیابانی را به گلوله ببندید!"»3
در جامعهی سرمایهداری
تا زمانی میتوانی بخوری که کاری داشته باشی و تا زمانی میتوانی کار کنی که این کار
در خدمت انباشت سرمایه باشد. این روند در مورد داشتن سرپناه و... هم همینگونه است.
به راه افتادن خروش خشم گرسنگان و بیسرپناهان بهسمت ریشهکن کردن این شرایط مستلزم
آن است که آگاه شوند راه حلی وجود دارد و جامعهای از نوعِ دیگر را میتوان بنا کرد و از همین امروز
برای ساختن آن جامعه متشکل شوند. n
منبع: نشریه آتش
یادداشتها:
1-
برای مطالعهی بیشتر در این باره به مطلب «چگونه
چین انقلابی بر مواد مخدر غلبه کرد؟» در سایت حزب کمونیست ایران (ملم) مراجعه کنید.
www.cpimlm.com
2-
برای مطالعهی بیشتر
در این باره به کتاب «تاریخ واقعی کمونیسم» اثر ریموند لوتا، ترجمه منیر احمدی، انتشارات
حزب کمونیست ایران (م ل م)، به همین سایت مراجعه کنید.
3-
«پرندهها نمیتوانند
کروکودیل بزایند اما بشر میتواند افقها را درنوردد» اثر باب آواکیان، انتشارات حزب
کمونیست ایران (ملم) . نسخهی کامل این اثر را در همین سایت ببینید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر