حق زندگی!
۱۴۰۰ شهریور ۶, شنبه
سرنوشت افغانستان؛ نبرد چین و آمریکا بر سر آینده منطقه/آینده افغانستان به تسلط چین یا آمریکا در منطقه بستگی دارد
قومگرایی و اسلامگرایی در افغانستان؛ درسهایی برای ایران
رژیمهای مستبد و غیرمشروع در کشورهای خاورمیانه با تکیه بر ناآگاهی مردمان و از بین بردن جامعه مدنی، مسئله قوم و مذهب و اسلام را سرلوحه کنشهای جمعی و سیاسی، اخبار و وقایع قرار میدهند؛ سردمداران اسلام سیاسی در مدتی نزدیک به پنج دهه، تنها با فریب مردم و محروم نگهداشتن آنها از آزادیهای شخصی و اجتماعی، امنیت خاطر و جمعی، رفاه و تأمین معیشت، دم از ارزشهای دینی میزنند و خود را در یغمای منافع ملی و سرمایههای انسانی، به شکل و شمایل دینی درمیآورند. با اینکه نباید این واقعیت را فراموش کرد که رژیمهای اسلامی برآمده از آموزههای دینی هستند، اما آنچه امروز در اعمال خشونت و محدودیتهای شخصی و اجتماعی اسلامگرایان دیده میشود، سودای تأمین منافع مادی و مالی از غارتهای متعدد سرزمینهای تحت تصرف و اشغال اسلامگرایان دارند.
۱۴۰۰ خرداد ۲۲, شنبه
ملتی درگیر با بحرانِ تهی بودن از خود
اتفاقی که ما در ایران از سوی نظامی استبدادی شاهدیم امری است طبیعی. نظام های استبدادی به خشونت و سرکوب دست زده و میزنند چرا که آنان بر اساس ذات حقیقی خود عمل کرده اند. موضوع مورد بحث در این مقاله این است که چگونه ملتی تن به چنین استبداد پذیری میدهند زمانی که خود از ذات این حکومت خبر دارند، منتهی روی خود را بر میگردانند که تو گویی شتر دیدی ندیدی. پدیده ای که ما در کشورمان با آن رو به رو هستیم را میتوان عدم بلوغ ایرانیان نامید. طوری که حق انتخاب را از خود گرفته و به آنچه که بر آنان میرود سرخم کرده اند. انتخاب از آزادی می آید و زمانی که آزادی انسان از آن سلب شود چیزی جز زیر سوال رفتن انسانیت آن معنی نمیشود. چیزی که تا کنون انسان را از حیوان متمایز کرده، حق انتخاب آن بوده است. ما در حیوانات گاها شاهد هستیم که برای نجات جان خود قفس را شکسته و خود را نجات میدهند، منتهی در بین انسان ها گاها میبینیم که از ذات طبیعی همینطور که منتسکیو به خوبی به آن اشاره میکند دور مانده و با پذیرش زور و سرکوب حق انتخاب خود را نادیده میگیرد. در این مطلب سعی دارم نگاهی کوتاه به این پدیده ایران گیر داشته باشم.
۱۴۰۰ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه
فروپاشی ایران یا رژیم، انتخاب با خود ماست
نوشته:
رضا وضعی
چیزی که تاریخ به ما نشان داده آن است که لذوما سرنوشت کشور ها توسط جنش های مردمی
وسیع بعضا غیر سازمان یافته رقم نخورده. آنچه که میتواند که آینده سیاسی یک رژیم را رقم یزند به عثیده بنده بر میگردد به شیوه عملکرد آن رژیم در مدیریت کشور. مثال برای این ادعا بسیار است، از آلمان نازی و ژاپن میتوان به عنوان مثال در این مقاله یاد کرد. همه میدانیم که کشور ژآپن بعد از جنگ جهانی دوم و بمباران دو شهر مهم خود چه روزگاری را سپری کرد، منتهی بعد از جنگ جهانی همه شاهد پیشرفت چشم پیر ژاپن در عرصه اقتصاد و سیاست بودیم، طوری که امروز به یکی از ده کشور برتر اقتصادی تبدیل شده است. چرا که مدیریت کشور را طوری پیش برده بود که هدایت و مسیر بخشی به تغییرات کلان سیاسی،نظامی،اقتصادی و... میسر بود.۱۳۹۹ بهمن ۹, پنجشنبه
نولیبرالیسم: یک پروژهی ایدئولوژیک / حسن آزاد
ایدئولوژیک. بخش دوم – نولیبرالیسم به عنوان پروژهای طبقاتی و امپریالیستی. بخش سوم – مالی شدن Financialisation. نوشتهی پیش رو بخش نخست از این مجموعهی سه بخشی است
اهمیت فوتبال در اقتصاد جهانی در عالمگیری کرونا / آسو جواهری
گسترش حاکمیت سیاستهای اقتصادی بازارگرا به ورزش و فوتبال بهویژه در اروپا بوده است.
سیاستهای آزادسازی اقتصادی پیآمدهای عمدهای برای فوتبال
داشت، از جمله تغییر در بازار کار بازیکنان با تصویب قانون بوسمان در دههی 90 میلادی،
دستیابی به سود فزاینده در فوتبال سطح نخبگان در نتیجهی ورود و تزریق سرمایهگذاریهای
خصوصی خارج از آن، عرضهی سهام باشگاهها در بورس و گسترش تبلیغات و برندینگ. این
تجاریشدنِ همساز با اخلاقیات نوین بازار
آزاد در ورزش که رسانههای جریان اصلی از آن حمایت میکنند، تا جایی پیش رفته که
امروز دیگر فوتبال تجاری موضوعی عادی تلقی میشود و به این ترتیب هرگونه مدل غیربازاری
از فوتبال همچون عنصری نامطلوب فرض شده که باید کنار گذاشته شود.
از مطرحترین و بزرگترین ذینفعان این اصلاحات تجاری در ورزش
شبکههای تلویزیونی و غولهای رسانهای جهانی هستند که از طریق دسترسی انحصاری به
پخش بازیها و بهویژه مسابقات فوتبال اروپا و پنج لیگ معتبر جهانی (انگلیس،
آلمان، ایتالیا، اسپانیا و فرانسه) به سودهای هنگفتی دست یافتهاند و به همین دلیل
حامی سرسخت ورزشی هستند که امروزه به تعبیر دیوید اندروز (2019) UBER SPORT خوانده میشود؛ یعنی ورزشی شرکتی، تجاری،
تماشایی متکی به سلبریتیها که جایگزین رویدادهای سنتی ورزشی شدهاند. ورزشی که با
منطق جریان انباشت سرمایه همساز و از هر آنچه که مانع این جریان شود، مصون است. به
همین دلیل است که در دوران عالمگیری کرونا که لحظهای تاریخی از تجاوز بیحد و
حصر انسان به محیط زیست است، رسانه بهجای زیرسؤال بردن پایداری این ساختار، بحران
به وجود آمده را همانند یک رویداد پیشبینی نشده و خارج از اثرات فعالیتهای انسان
جلوه میدهد و به موازات آن بازار نیز برای گذر از آن، از ورزش و فوتبال مدد میجوید.
۱۳۹۹ بهمن ۲, پنجشنبه
چین،امریکا و جغرافیای قرن بیست و یکم
هم اکنون چشم انداز ژئوپولتیک قرن بیست و یکم در حال شکل گرفتن است. در مرکز این شکل گرفتن، رقابت چین و امریکا - در مورد اینکه کدام یک در موضع مرکزیتی که اروپا در 500 سال گذشته داشته - قرار گرفته و بر دیگری غلبه خواهند کرد. این موقعیت (مرکزیت) در سیستم بین المللی ایست که در چارچوب تغییر و تحول درفعالیت اقتصاد جهانی و تجارت جهانی، رقابت در زمینه انرژی نوین، و تضعیف اروپا و روسیه، و جنگ تکنولوژیک جهت کنترل اطلاعات اتفاق می افتد. نقشه نوین قرن بعدی به کف اقیانوسها برای منابع و برای کشیدن کابلها در کف دریا، به فضا یعنی منطقه ای که ماهواره های مدار کوتاه، ارتباطات را فراهم می کنند، و حیطه کمابیش نا روشن "فضای سایبری"می پردازد.
۱۳۹۹ دی ۲۹, دوشنبه
نقد مارکس و انگلس بر دموکراسی
آبانهایی دیگر؟
چطور در حالی که امکان برافتادن حاکمیت با
سلسله اعتراضاتی با شدت و حدت آبان وجود داشت، به یکباره در بُنبستی سیاسی فرو
رفتیم؟!
آیا اینبار کروناست که بناست همچون جنگ ۸ ساله
برای نظام در حُکم «نعمت»، میانجیگر سرکوب و خاموشی سیاسی به سود سیستم باشد؟!
چطور میتوان به خیزشهای مردمیِ ناشی از خشم و
نارضایتی بابت بحران اقتصادی حاکم بر معیشت امیدی بست اگر که توان برخورد قهرآمیز
حاکمیت در حد آبان باشد و این تودههای معترض را در ماتم و عزا فرو برد؟
نبرد پنهان برای هژمونی/بررسی تلاشهای دو جریان سلطنتطلب و اصلاحطلب
جذابیت پوپولیستی نقطهی اتکایی است که گروهها و افراد وابسته به جریان سلطنتطلب برای بسط گفتمان ایدئولوژیک بر آن تکیه میکنند. تاکید و تمرکز پوپولیسم راستگرای سلطنتطلبی، بر تفکیک و تقلیل فضای مبارزه با جمهوری اسلامی بر دو جبههی موهوم و سادهانگارانه استوار است: آنان که در جبههی سلطنتطلبان و احیای «ایرانشهر» هستند و آنان که در جبههی جمهوری اسلامی قرار دارند. به عبارت دیگر در پس لمپنیسم و سطحینگری مضحک هواداران این جریان، که با حملههای بیمحابا، تهمت، افترا و خشونتی عریان از هماکنون دیگر جریانهای اپوزیسیون را تخریب و تهدید به حذف میکنند، این استدلال دوگانهمحور نهفته است که هرکس با ما نیست لاجرم در جبههی جمهوری اسلامی است. بر بستر این دوگانهسازی، همسویی با راستگراترین جریانهای منطقهای و بینالمللی نه تنها به سادگی توجیه میشود که به مثابهی امری مترقی جلوه داده میشود.
تقسیم ثروت جهانی در سال 2020
50 درصد لایهی تحتانی آنها فقط صاحب یک درصد ثروت جهانی هستند. یک درصد لایهی فوقانی خانوارها در جهان 43 درصد کل ثروت شخصی را در اختیار دارند در حالیکه 50 درصد لایه تحتانی آنها فقط صاحب یک درصد این ثروت هستند. این یک درصد خانوارها بر مبنای ثروت خالصشان (پس از کسر بدهی) همه میلیونرند و شمار آنها بالغ بر 52 میلیون خانوار است. 175000 نفر از این یک درصد خانوارها فوقثروتمند هستند که ثروت خالصشان بیش از 50 میلیون دلار آمریکا است ــ شمار بسیار ناچیزی از انسانها (کمتر از 1/0 درصد) صاحب 25 درصد ثروت جهانی هستند.