اعتراضات اخیر تعدادی از اعراب خوزستان، مباحث زیادی را میان تحلیلگران
و ناظران سیاسی به دنبال داشت. نظر به اهمیت این مباحث، سایت دماوند، دلایل، ریشه
ها و ابعاد مختلف این اعتراضات را در مصاحبه های جداگانه با دو کارشناس در میان
گذاشته است. حسن هاشمیان، تحلیلگر مسائل جهان عرب که خود از اعراب خوزستان است و
سعید بشیرتاش، تحلیلگر مسائل سیاسی، به پرسش های مانی تهرانی، خبرنگار سایت دماوند
در این خصوص پاسخ داده اند. لازم به یادآوری است که این دو مصاحبه جداگانه انجام
شده و حالت مناظره ندارند هرچند نگاه دو تحلیلگر تا حدود زیادی با یکدیگر متفاوت
است. هاشمیان این اعتراضات را خودجوش و برای احقاق حقوق مردم عرب می داند اما بشیرتاش
معتقد است که اعتراضات قومی راه نجات ایران نیست و دست های گروه های تجزیه طلب و
نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی پشت این مسائل بوده است.
حسن هاشمیان: جمهوری اسلامی به دنبال حذف هویت عربی عربهای خوزستان
است
دلایل واقعی اعتراض عربهای خوزستان چیست و آیا این اعتراضات خودجوش
بوده؟
این اعتراضات محدود به خواست هیچ گروه و طیف خاصی نیست. همه مردم عرب
خوزستان از اوضاع پیش آمده شکایت دارند و ناراحت هستند. این اولین توهین هم نبوده
و پیش از این نیز بارها و بارها توهینهای منسجم و سازمان یافته ای از سوی نهادهای
دولتی و رسانه های وابسته نسبت به عربها مشاهده شده. عمال این رژیم راه ستیز با
تاریخ و فرهنگ مردم عرب را در پیش گرفته اند تا خودش را ثابت کند. وضعیت پیش آمده
متوجه تک تک مردم عرب است و مردم عرب هم به طور عام واکنش نشان داده اند. هیچ فرد یا
گروه خاصی مردم را تحریک نکرده که اعتراض کنند، تمام تصاویر منتشر شده نشان می دهد
که عامه مردم عرب به صورت خودجوش به خیابان آمده اند. عامل اصلی اعتراض هم تراکم
مجموعه ای از نابرابری، تبعیض و توهین به مردم عرب در طول ۳۹ سال گذشته است.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی و در عمل عربهای ایرانی چه حقوقی
دارند؟
در مورد قانون اساسی جمهوری اسلامی نکاتی وجود دارد. قانون اساسی که
نوشته شده با آنچه اجرا می شود متفاوت است. اصولی مانند اصل ۱۵ و اصل ۱۹ قانون اساسی لزوم عدم تبعیض میان
اقوام مختلف را مطرح کرده و حقوق اقوام مختلف را به رسمیت شناخته، اما این اصول هیچگاه
عملی نشده. اجرای این اصول به سیستم سیاسی مربوط است. سیستم سیاسی ولایت فقیه تاریخ
مصرف گذشته و ناکارآمد است و مردم عرب هم مثل مردم دیگر نقاط ایران به این سیستم سیاسی
اعتراض دارند. سیستمی که بر اساس اصول فرقه ای و مافوق بودن ولی فقیه بنا شده، نماینده
واقعی مردم ایران و از جمله نماینده مردم عرب خوزستان نیست.
جمهوری اسلامی بر روی دین و مذهب تکیه و تأکید می کند و عربهای
خوزستان هم مسلمان و شیعه هستند. بنابراین جمهوری اسلامی چه مشکلی می تواند با عرب
های خوزستان داشته باشد؟
مشکل عرب خوزستانی مسئله دین و مذهب نیست، ضمن اینکه جمهوری اسلامی
در جانبداری از مذهب شیعه هم تبعیض های گوناگونی را اعمال می کند و حتی شیعیانی که
همراه حکومت نیستند را حبس و شکنجه و گاهی اعدام می کند. مسئله اصلی هویت قومی
مردمان عرب در منطقه است. جمهوری اسلامی همه امکانات خود را برای هویت زدایی عربی
در منطقه خوزستان به کار گرفته است. بخش مهمی از این تبعیضها و نابرابری ها
عامدانه است. بر سر راه یک عرب اهوازی موانع شغلی فراوانی وجود دارد، برای زندگی
مردم عرب محدودیتهای زیادی گذاشته شده و مناطق عرب نشین از نظر سرمایه گذاری به
شدت محروم هستند. جمهوری اسلامی نفت خوزستان را می برد، اما هیچ سهمی از آن را برای
این استان هزینه نمی کند. حتی رانتهای سرمایه گذاری در این استان در اختیار افراد
غیر بومی قرار می گیرد. یعنی انواع تبعیض در زمینه های شغلی، بهداشت و درمان،
آموزش، زبان و غیره علیه مردم عرب خوزستان اعمال می شود و یک فشار دیگر هم تحت
عنوان از بین بردن هویت عربی مردم این منطقه اضافه شده که مجموعه اینها به نارضایتی
و اعتراضات مردم عرب منطقه دامن زده است.
در پایتخت ترکیه که اکثر جمعیت آن سنی است، مسجد شیعیان هم وجود دارد
و هیچ مشکل یا خطری را متوجه مردم یا دولت آن کشور نکرده. چرا شرایط مشابهی در ایران
زیر حکومت جمهوری اسلامی وجود ندارد؟
جمهوری اسلامی مثل قاتل یا دزدی است که می ترسد حقایقش برملا شود. من
در کشور ترکیه زندگی کرده ام و هیچ تفاوت و حساسیتی بین شیعه و سنی ندیده ام. مثلا
در خانواده ای اسم دخترشان زینب بود و اسم پسرشان عمر بود. ایدئولوژی حاکم در ایران
این حساسیتها را ایجاد می کند. من در ایران نشریه عرب زبانی به نام “رأی ملت”
داشتم. آن موقع یک مسجد اهل سنت را در آبادان بسته بودند و ما در انتهای صفحه
درباره اش یک خبر دو خطی نوشتیم. از وزارت ارشاد تا اطلاعات به ما حمله کردند و نیروی
انتظامی در و پنجره خانه ما را شکست که چرا یک خبر در مورد تعطیلی و تخریب مسجد
اهل سنت در آبادان چاپ کرده ایم. این نظام به غیر از ایدئولوژی خودش، حساس است و
به حساسیتها دامن می زند و از این فضاها به نفع ایدئولوژی خود سوء استفاده می کند.
یک میلیون اهل سنت در تهران زندگی می کنند و مسجد ندارند و حتی مسجدی که در خانه
خود ساخته بودند را هم نیروهای سرکوبگر
خراب کردند. ۳۰ درصد مردم عرب خوزستان سنی هستند و انواع تبعیضهای نژادی، قومی،
زبانی در آن منطقه وجود دارد و حتی یک عرب حق ندارد اسم فرزندش را خودش را انتخاب
کند. یعنی ثبت احوال فشار می آورد و خودش به مردم اسم پیشنهاد می دهد. مطالبات
بزرگتر به کنار که نفت خوزستان را می برند و هیچ سهمی به مردم منطقه نمی رسد. یادم
هست در دانشگاه آزاد واحد رودهن تدریس می کردم. یک فردی که در آنجا مدرک کارشناسی
ارشد گرفته بود، مرتب به دانشگاه مراجعه و اعتراض می کرد که من بومی رودهن هستم،
چرا من را استخدام نمی کنید در حالیکه هاشمیان از اهواز آمده. من حاضر بودم برگردم
به اهواز، اما دولت مرکزی نفت ما را نبرد. مردم عرب خوزستان که تحت غارت و سرکوب
هستند و امروز رژیم هویت آنها را هم نشانه گرفته، طبعآ حساس و معترض می شوند.
چند سالی است خامنه ای بر طبل افزایش جمعیت می کوبد. آمار دقیق و به
تفکیک منتشر نشده، اما بعضا گفته شد که یکی از نگرانی های خامنه ای می تواند افزایش
نرخ رشد جمعیت در اهل سنت ایران به نسبت شیعیان باشد. آیا این مسائل می تواند دلیل
نگرانی جمهوری اسلامی باشد؟
خیر. مسئله به این شکل نیست. فارغ از اقلیت و اکثریت، باید به حقوق
همه مردم و اقوام احترام گذاشته شود. اکثریت مردم خوزستان عرب هستند. در ابتدای
شکل گیری دولت رضاشاه اقلیت غیر عرب در این منطقه اندک بود و حتی به پنج درصد هم
نمی رسید. غیر عرب خانواده های معدودی بودند که هم اکنون هم در منطقه وجود دارند.
در آن منطقه عربها اکثریت بوده اند و افزایش جمعیت هم داشته اند، اما جمعیت مهاجر
هم به آنجا کوچانده شدند. به عنوان مثال طبق اسناد وزارت نفت در زمان شاه شرکت نفت
با ۹۲
درصد پرسنل غیر بومی در آبادان شکل گرفت. این آمار وزارت نفت و مستند است که نشان
می دهد این پرسنل مهاجران مناطق دیگر کشور بودند که به آبادان کوچانده شدند. عرب
بومی منطقه را از کار محروم کردند و اینها را آوردند و به اینها کار دادند و برای
اینها ابتدا خوابگاه ساختند و کم کم سرمایه گذاری کردند و مسکن ساختند.
ولی در بقیه مناطق ایران هم اتفاقات مشابهی رخ داد و هر جا که
کارخانه ای تاسیس شد، نیروهای متخصص از دیگر نقاط ایران را جذب کرد. به نظر شما این
اتفاق در خوزستان، نشانه تلاش برای تغییر بافت جمعیتی بوده است؟
دقیقأ. همین جمعیت مهاجر کاری باعث شده که امروز ترکیب جمعیتی آبادان
تا این حد متفاوت باشد. اشکالی هم ندارد، زیرا این مهاجران هموطنان ما هستند، اما
مشروط بر اینکه دولت به مردم بومی هم امکانات و خدمات برساند. مردم بومی منطقه از
انواع امکانات تحصیلی و شغلی محروم هستند. در واقع این سرزمین متعلق به بومیان
است، اما دولتهای مرکزی با سیاستها و برنامه های از پیش تعیین شده سعی کردند ترکیب
جمعیتی منطقه را تغییر دهند و امکانات کشور را در اختیار افراد غیر بومی قرار دهند.
یک سوی این طیف سرکوب اقلیت ها توسط جمهوری اسلامی است و سوی دیگر آن
گروههای سیاسی که خواستار تجزیه ایران هستند. چطور می توان در این میان بالانس ایجاد
کرد تا هم حقوق اقلیتها رعایت شود و هم خطر تجزیه کشور از میان برود؟
در جریان هر اتفاقی طبعا گروههای سیاسی خواسته های خود را دارند. نمی
توانیم بر مبنای خواست گروههای سیاسی – که اغلب آنها هم در خارج از کشور هستند –
سرنوشت مردم را تعیین کنیم. مسائل امروز مردم منطقه خوزستان از مشکلات داخلی در
کشور نشأت می گیرد و به خواست گروههای سیاسی ارتباطی ندارد. یعنی اگر عرب اهوازی
را از حقوقش محروم کرده اند، فرصتهای شغلیش را گرفته اند، ثروتش را می برند و می
خواهند هویتش را هم تغییر دهند و ترکیب جمعیتیش را دگرگون کنند؛ در واقع رژیم
جمهوری اسلامی بانی و مسئول بروز این مشکلات است. مشکل اساسی این نیست که گروهی پیدا
شود و در این میان شعار خاصی سر بدهد و یا مطالبه رادیکالی را مطرح کند، اصل موضوع
چگونگی عملکرد حکومت است. همه مردم معترضی که به خیابان آمده اند تجزیه طلب نیستند.
اینها مردمی هستند که حقوق خود را می خواهند، حقوق مسلمی که دنیا آن را به رسمیت
شناخته است. نمی توان به اینها مارک تجزیه طلب زد. مردم دیگر مناطق ایران هم باید
از این معترضان حمایت کنند، زیرا این اعتراضی بحق است که با هدف تعادل در سیستم سیاسی
کشور انجام می شود. باید سیستمی در کشور حاکم شود که به همه مردم ایران خدمت کند.
مردم عرب خوزستان تجزیه طلب نیستند، حقوق مشخصی دارند که حکومت این حقوق را زیر پا
گذاشته است.
اما خیلی ها می گویند عربستان سعودی برای ایجاد نارامی در خوزستان
بودجه های هنگفتی صرف می کند.
جمهوری اسلامی از عربستان سودی ابزاری ساخته که هر کس حقی را طلب
کند، سریع او را به مزدوری عربستان سعودی نسبت می دهد. عربستان سعودی کشوری است که
در چارچوب منافع ملی خودش گام بر می دارد. اگر حکومت به ملت خود ظلم نکند و حقوق
مردم را زیر پا نگذارد، عربستان و یا هیچ کشور دیگری امکان و فضای دخالت در امور ایران
را پیدا نخواهد کرد. در دوران محمد خاتمی وقتی که ایران سیاست معقولی را در پیش
گرفت. آنها هم سیاست معقولی در پیش گرفتند و دو کشور در امور یکدیگر دخالت نکردند
و حتی پیمان مشترک امنیتی امضاء کردند. امروز وقتی در سوریه و یمن جنگ افروزی می
کنند و در عراق حشدالشعبی درست می کنند و انحصار قدرت به راه می اندازند، طبیعی
است که عربستان سعودی هم واکنش نشان می دهد. البته مردم عرب خوزستان به دنبال حقوق
خودشان هستند و نه به دنبال عربستان سعودی.
تحریمهای جدید اتحادیه اروپا و آمریکا در راه است که با توجه به وضعیت
بحرانی اقتصاد ایران ممکن است دوباره شاهد اعتراضات مردمی مانند قیام دی ماه باشیم.
به نظر شما مردم چگونه می توانند همزمان از جمهوری اسلامی عبور کنند و تمامیت ارضی
کشور را هم حفظ کنند؟
البته هدف آمریکا از تحریم ایجاد شورش در ایران نیست و تنها می خواهد
به مردم ایران کمک کند تا بتوانند به حقوق خود دست پیدا کنند. ضمن اینکه اعتراض حق
مردم است. این رژیم در همه زمینه ها دروغ می گوید و نماینده واقعی مردم ایران نیست.
اگر آقای خامنه ای در یک همه پرسی زیر نظر سازمان ملل خودش را در معرض رأی مستقیم
مردم قرار دهد، بی وزنی او در جامعه مشخص
خواهد شد. بنابراین ولی فقیه و قانون اساسیش و ائمه جمعه اش وهمه دستگاه عریض و طویلی
که به راه انداخته، ناشروع است. اینها نماینده مردم نیستند و در صورت بروز عدم
تعادل و هر گونه از هم پاشیدگی احتمالی ایران اینها بانی و مسئول فاجعه خواهند
بود. اگر نه آمریکا و قومیتهای ایران به دنبال تجزیه نیستند. ملت ایران به رشد و
آگاهی کافی رسیده و در اهواز هم کسی شعار تجزیه طلبانه سر نداد، همه مردم ایران از
عرب و کرد و ترک و لر و بلوچ و ترکمن و فارس به این اندازه از رشد سیاسی رسیده اند
که باید کشور را از چنگال این رژیم فاسد نجات دهیم تا بتوانیم ایران را برای همه ایرانیان
بسازیم.
سعید بشیرتاش: جمهوری اسلامی از اعتراضات اهواز استقبال میکند
در ماجرای اهواز سه ضلع عرب خوزستانی، ایران و جمهوری اسلامی مطرح
است. از نظر حقوقی و تاریخی، شهروند مسئول کجای این معادله قرار می گیرد؟
اعتراضات از ماجرای لباس عروسک خوزستانی در میان برنامه تلویزیونی کلید
خورد. در نتیجه اگر بخواهیم به این ماجرا اضلاعی بدهیم باید ضلع بختیاریها و دیگر
ساکنان غیر عرب خوزستان را هم اضافه کنیم. ضمن اینکه اشتباه است که همه عربهای
خوزستان را هم یککاسه کنیم. به این اضلاع باید پولهای هنگفت خارجی و وهابیگری را
هم اضافه کرد. وهابیگری یک برداشت بسیار تند از اسلام است که در تضاد کامل با
دموکراسی و مبانی حقوق بشر قرار دارد. آینده ایران باید به سوی سکولاریسم باشد و
نه فرقههای خطرناک مذهبی. ضمن اینکه مسئله قومگرایی و افکار فاشیستی-پانعربی هم
در بخش بسیار کوچکی از جریانات سیاسی عربهای خوزستان وجود دارد. هنوز یادمان
نرفته که به هنگام حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، عده بسیار معدودی از عربهای
خوزستان، با آزادی کامل، شعار «جان و روحم فدای صدام» را میدادند. البته این عده
اکنون یک صاحب خارجی جدید پیدا کردهاند. همچنین، برخوردهای تاریخی ناسیونالیسم ایرانی
و ناسیونالیسم عرب از یکسو و نارضایتی بخشی از مردم ایران از ترویج و تحمیل فرهنگ
عربی توسط جمهوری اسلامی هم گاهی یک جو ضدعربی در کشور ایجاد میکند که ممکن است
هممیهنان عرب ما آن را بهخود بگیرند و احساس توهین کنند. در هر صورت، این
اعتراضات اضلاع زیادی دارد.
لباس بختیاری آن عروسک بهانه اعتراض بود.
بله اما باید ضلع بختیاری و غیر عرب خوزستان را هم در نظر بگیریم.
بهانه شروع اعتراضات باید موجه و دارای پایه و اساس محکم باشد. مثلا باید پایمال
شدن حقوق مردم بهانه اعتراض قرار گیرد. اعتراض به نماد بختیاریها یا این ادعا که
خوزستان متعلق به گروه قومی خاصی است به هیچ وجه شروع خوبی نیست و پایان خوشی هم
نخواهد داشت.
در انبار باروت یک ته سیگار روشن هم می تواند باعث انفجار شود. آیا
توهین صدا و سیما سهوی بوده؟
اصلا توهینی در کار نبوده.
نادیده گرفتن توهین نیست؟
یکسوم جمعیت خوزستان عرب است و برنامه های این استان گاهی درباره
عربها، گاهی درباره بختیاری ها و لرها یا بقیه ساکنان این استان مانند دزفولیها و
شوشتریها است. اینکه از ساکنان عرب خوزستان صحبت کنیم به معنای نادیده گرفتن دیگر
ساکنان خوزستان نیست و بالعکس. همچنانکه اگر بجای عروسک با لباس بختیاری عروسک با
لباس عرب میگذاشتند نیز توهین به دوسوم ساکنان غیرعرب خوزستان نبود. هر کدام از این
اقوام نمادی از خوزستان هستند. در اهواز شعار سر داده اند “اهواز رو پس می گیریم”
در حالیکه اهواز و خوزستان متعلق به یک قوم خاص نیست، بلکه متعلق به همه ایران
است. باید با اتحاد همه ایرانیان در پی ساختن ایرانی باشیم که همه شهروندان ایرانی
دارای حقوق برابر باشند.
اسم تاریخی خوزستان چه بوده؟ برخی از فعالان عرب میگویند که اکثریت
ساکنان این منطقه عرب بوده اند و به زور شیعه شده اند؟
این حرفها فاشیستی است. بله، بسیاری از ایرانیان و حتی بسیاری از
عربها هم به زور مسلمان شده اند. اینکه دنبال این باشیم که کی قدیمیتر بوده و یا کی
مهاجرتبار است یک رویه فاشیستی است. این نوع رویهای که برخی از قومگرایان در پیش
گرفتهاند به سود خودشان نیز نیست؛ چرا که اگر اساس را بر این بگذاریم که هر سرزمینی
متعلق به قومی است که زودتر به این سرزمین آمده باشد که بختیاریها و لرها چندین
هزاره است آنجا هستند و عربهای خورستان دیرتر از بقیه به خوزستان آمدهاند و در
سدههای اخیر به ایران مهاجرت کرده اند. مثلا بنی طرفها در همین اواخر از عراق و
عربستان به ایران آمده اند، آیا درست است که به این دسته از عربها بگوییم شما ایرانی
نیستید و به عراق بازگردید؟ باید این نگرش را کنار بگذاریم. همه ما ایرانی هستیم.
اینکه کی اول در خوزستان بوده و یا اینکه کی مهاجر است بحثهای بسیار خطرناک و فاشیستی
و نژادپرستانه و قوگرایانه است.
مهاجرت با کوچاندن متفاوت است. آیا جمهوری اسلامی یا شاه برای تغییر
بافت جمعیتی را به این نطقه؟ کوچانده؟
خیر. اینها داستان سرایی است. الان درصد عربهای اهواز و آبادان و
خرمشهر و کلا خوزستان از ۴۰ سال پیش بیشتر شده و اگر بافت جمعیتی عوض شده
در جهت افزایش عربها بوده. این حرفهایی که از کوچاندن میزنند هم بی اساس است.
مثل این است که بگوییم دسیسه ای در کار بوده که مردم از همه شهرهای ایران به تهران
کوچ کرده اند. عربها به صورت قبیله ای و بیشتر در روستاها زندگی می کردند. بسیاری
از ساکنان عرب اهواز از روستاهای اطراف کوچ کرده اند. کشورشان است و حق دارند کوچ
کنند. همانطور که حق دارند به تهران و اصفهان و مشهد بروند. همه سرزمین ایران
متعلق به ایرانیان است و هیچکس نمی تواند مانع کوچ شهروندان از نقطه ای به نقطه دیگر
شود. به گفته فردوسی بزرگ همه جای ایران سرای من است.
اصلا معنی ملت همین است و یکپارچگی سرزمینی یعنی یک شهروند هر جای
کشور که دلش خواست می تواند زندگی کند. برای آزادی خرمشهر همه ایرانیان از شهرها و
اقوام مختلف جنگیدند و خونشان ریخته شد. از کرانه های خلیج فارس تا کرانههای دریای
خزر متعلق به همه ایرانیان است. همه ایرانیان در هر شهری از ایران میتوانند زندگی
کنند. مثلا در استان فارس شیعه و سنی و بهایی و یهودی در کنار هم زندگی می کنند و
زبان فارسی و ترکی و لری و لاری و چندین زبان دیگر در آنجا رایج است. اقوام مختلف
در کنار هم زندگی میکنند و مشکلی هم با هم ندارند .
واکنش جمهوری اسلامی به اعتراضات اهواز چگونه بود؟
چند شب تظاهرات ادامه دارد و اولین تظاهراتی است که تا اینجا
خوشبختانه جمهوری اسلامی در آن آدمکشی نکرده. در تظاهرات دی ماه طبق گفته خود رژیم
۲۹ تن کشته شدند. تظاهرات اهواز باعث ایجاد
دودستگی و چنددستگی میان ایرانیان می شود که جمهوری اسلامی از آن استقبال می کند.
شاید در مورد بخشی از شرکتکنندگان خشم کور باشد، اما برای برخی از هدایتکنندگان
و دستهای پشتپرده این تظاهرات به هیچوجه خشم کور نیست. در این اعتراضات، علاوه
بر حمایتهای برخی جریانات تجزیهطلب، دستهای دراز ماموران امنیتی جمهوری اسلامی
را نیز میتوان دید.
یعنی اعتراضات تحت کنترل است و قهوه خانه اهواز را عوامل حکومت آتش
زدند؟
اطلاع دقیقی نداریم که عامل آتش سوزی و مرگ ۱۲ تن در قهوه خانه اهواز که بود و تنها
می دانیم که یک عمل جنون آمیز بود.
جمهوری اسلامی می گوید معترضان تجزیه طلب هستند و معترضان می گویند
عرب خوزستانی اگر تجزیه طلب بود چرا زمان جنگ به صدام نپیوست و برای دفاع از خاک ایران
جنگید؟
اتفاقا بسیاری از آیتاللهها و مسئولان جمهوری اسلامی، از جمله نمایندگی
رهبری در خوزستان، بهشدت از اعتراضات دفاع کردهاند. جمهوری اسلامی مسئلهای با
اختلافات قومی ندارد و حتی از آن استقبال میکند. به باور من، عرب خوزستانی تجزیه
طلب نیست. اکثریت قریب به اتقاق آنها خود را ایرانی می دانند و صدها سال است که در
کنار لرها و بختیاری ها و بقیه ساکنان منطقه زندگی آرامی دارند. همه شهروندان ایرانی
به یک اندازه ایرانی هستند و هیچکس بیشتر از دیگری ایرانی نیست.
آیا تجزیه ایران سیاست عربستان سعودی است؟
کشورهایی که با ایران دشمن شده اند، طبعا حاضرند ایران تکه تکه هم
بشود. حتی وجود یک دشمن هم زیاد است و سیاست ابلهانه جمهوری اسلامی ما را به این
دشمنی ها کشانده. جمهوری اسلامی با اسرائیل و عربستان و همه دنیا دشمن است. رقابت
بین کشورها همیشه وجود دارد، اما نباید تا سر حد دشمنی پیش برود. وقتی جمهوری
اسلامی از شیخ نمر در عربستان دفاع کند، طبعا عربستان هم به تکاپو می افتد تا
سازمانهایی علیه جمهوری اسلامی درست کند و شاهد هستیم که در این راه نیز پولهای
کلانی خرج میکند.
برخی از فعالان قومی بارها اعتراض کرده اند که در صدا و سیما به آنها
توهین می شود. هدف این توهینها چیست و یا سهوی است؟
توهین زشت و محکوم است و در آینده باید توهین به ملت ایران و همه
اقوام تشکیلدهندهاش مجازات داشته باشد. جمهوری اسلامی همیشه و به همه توهین می
کند و اصلا از مفهوم ملت درکی ندارد. مثلا علی لاریجانی رئیس مجلس گفته ایرانی ها
قبل از اسلام وحشی بودند و اسلام آمد و آنها را آدم کرد، یا علم الهدی می گوید ایران
کشوری با ۱۴۰۰ سال سابقه است! یعنی تاریخ ایران را نفی می کند و یا خامنه ای تخت
جمشید را نماد جنایت و مایه شرمساری نامید، یا معممین حاکم می گویند عربی زبان
بهشتیان و فارسی زبان جهنمیان است. توهین
به اقوام هم مثل توهین به ملت زشت و محکوم است و باید خواهان ایرانی عاری از
هرگونه تبعیض باشیم. طبیعتا توهین بسیار زشت و محکوم است، به ویژه اینکه علیه قوم یا
مردمان یا ملت خاصی باشد.
معترضان عرب می گویند شرکت نفت آبادان با اکثریت پرسنل غیر بومی آغاز
به کار کرد.
بله، اما دلیل این امر تبعیض علیه عربهای منطقه نبود. نفت ایران توسط
شرکت ایران و انگلیس اداره می شد و بعد از ملیشدن، پالایشگاه آبادان و دیگر تاسیسات
نفتی ایران به نیروی متخصص نیاز داشت که از همه شهرها جذب شدند و باعث پیشرفت شهر
آبادان و دیگر شهرهای خوزستان شدند. مثلا من دوران خدمت سربازیم را در نیروی هوایی
بوشهر گذرانده ام. اکثریت پرسنل آنجا هم بوشهری نبودند، چون به نیروی متخصص نیاز
داشتند که از سراسر کشور جذب می شد.
برخی فعالان عرب می گویند که حکومت مرکزی نفت مناطق عربنشین را می
برد، اما این منطقه در نهایت محرومیت به سر می برد و حتی شهرهای خرمشهر و آبادان ویران
شدهاند و پس از جنگ بازسازی و آباد نشدهاند.
اولا اینکه بیشتر منابع نفتی ایران در مناطق بختیاری و غیرعربنشین
قرار دارد، اصلا نفت در مسجدسلیمان کشف شد. بیشترین منابع گاز کشور هم در استان
بوشهر قرار دارد و متاسفانه این مناطق بسیار محروم هستند. مسائل را نباید قومی
کرد. نفت و گاز ایران به صورت برابر به همه ایرانیان تعلق دارد. رژیم جمهوری اسلامی
متاسفانه بسیار ناکارآمد است و جانمایه کشورداری و توسعهگرایی ندارد.
اما در مورد شهرهای خرمشهر و آبادان، شهر آبادان تا پیش از شروع جنگ
مانند یک شهر اروپایی بود. بسیار آباد و مدرن. متاسفانه صدام حسین با ایدئولوژی
پان عربی به ایران حمله کرد و خرمشهر و آبادان را ویران کرد. بعد از جنگ هم جمهوری
اسلامی به جای بازسازی خوزستان و اصولا آبادسازی ایران، منابع کشور را در فلسطین و
سوریه و لبنان و یمن و.. حیف و میل کرد. بخش بزرگی از مصیبتهایی که جمهوری اسلامی
بر سر مردم ایران آورده بهخاطر سیاست فلسطینمحوری و وظیفهای است که در نابودی
اسرائیل برای خود متصور است. واقعیت این است که جمهوری اسلامی در این سیاستها جور
همه کشورهای عربی را دارد میکشد و بهایش را نیز مردم ایران میپردازند.
مهدی طائب، فرمانده قرارگاه عمار گفته بود برای ما سوریه از خوزستان
مهمتر است. یک خوزستانی چطور می تواند با چنین فردی حس مشترک هم میهنی داشته باشد؟
بله، متاسفانه اینها اصلا وطن ندارند و علاقهای به ایران ندارند.
اصلا نمیفهمند میهن و هممیهنی یعنی چه. اینها فقط امت را میفهمند. برای همین هم
برایشان فلسطین و سوریه از استانهای ایران مهمتر میشود. طبیعتا با این افراد نمیتوان
حس مشترک هممیهنی داشت.
این روزها بسیاری از گروههای سیاسی درباره فروپاشی کشور یا جمهوری
اسلامی هشدار می دهند. با احتمال فروپاشی اقتصادی و اجتماعی بعلاوه استبداد سیاسی،
ایران به کدام سو در حرکت است؟
جمهوری اسلامی از همه نظر ایران را به سوی فروپاشی پیش می برد. برای
همین مردم باید نظام را کنار بزنند تا شاهد فروپاشی ایران نباشیم. طبیعتا، حفظ و
تداوم نهادهای دولتی برای اداره کشور و حفظ امنیت لازم خواهد بود. برای کنار زدن
جمهوری اسلامی باید یک جنبش نیرومند سراسری در کشور به راه بیافتد. در دیماه شروع
آن را دیدیم و احتمال اینکه به شکل بسیار گسترده تر دوباره سر برآورد فراوان است.
تنها با یک جنبش سراسری، نه قومی و تفرقه افکنانه که نه قوم را به خواسته اش می
رساند و نه ملت ایران را، میتوان راه را برای آینده باز کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر