انستیتوجهانی تحقیقات صلح استکهلم گزارش سالیانه خود را در
مورد سلاح اتمی در جهان منتشر کرد. آن چه در این گزارش، علیرغم شعارهای انسان
دوستانه و صلح طلبانه قدرت ها، از اهمیت برخوردار است تلاش دارندگان سلاح اتمی طی
سال گذشته برای مدرنیزه کردن این سلاح ضد حیات جمعی می باشد. این روزها هم در
نمایشگاه هوانوردی بورژه در فرانسه نوعی هواپیمای جنگی به نمایش گذاشته شده است که
محصول مشترک آلمان و فرانسه می باشد. گفته می شود با هواپیماهای اف-35 آمریکائی
برابری میکند. چندی پیش هم رئیس جمهور فرانسه از مدرنیزه کردن موشکهای میان برد
و دوربرد کشور خود پرده برداشت. این کشورها برای چه اهدافی و چه زمانی خودشان را
آماده می کنند؟ ایران در این میان چه نقشی را می تواند داشته باشد که اکنون سلطه
گران یک پارچه در برابر آن ایستادهاند و شرمی هم از فشاری که برمردم وارد میآورند،
ابراز نمیکنند؟
این که بگوییم غرب قدرت تسلیحاتی خود را دربرابر ایران است
که افزایش میدهد و مدرن می کند، کودکانه است. ویا اگر فکر کنیم تلاش آنها در
بالابردن قدرت تسلیحاتی خود، از بیم موشکهای ایران ویا اتمی شدن آن میباشد، هم عقلانی به نظر نمیرسد. این امرچنان روشن است که محتاج
توضیح نمی باشد.
در ماه اوت 2015 طی تحلیلی نوشتم: هدف برجام تقسیم منطقه به دوبلوک متخاصم، یکی به رهبری اسرائیل و
عربستان و دیگری به رهبری ایران، تحت امر آمریکا است. این دو درحالیکه قدرت یکدیگر
را خنثی میکنند، باید بتوانند بلوک قدرتمندی را در برابر نفوذ چین در منطقه ایجاد
کنند. درآنجا نوشتم برجام شروع مذاکرات میان ایران و آمریکا میباشد وباید منتظر
برجامهای دیگری باشیم. چندی بعد روحانی از برجام های دیگری که درراه اند پرده
برداشت وبه مردم نوید میداد که روزهای خوبی درپیش رو دارند. اما تصمیم گیرندگان
اصلی زیر بار ادامه مذاکرات نرفتند و برجام درحدتوافقات انجام شده متوقف ماند. بیرون رفتن ترامپ از برجام دو دلیل داشت: یکی
این ناکامی آمریکا در اجرای طرح جدید منطقه بود که یکی ازعملی ترین و کم هزینه
ترین راه هابرای کنترل وایستادگی در برابر چین،
ودیگری، کوتاه کردن دست اروپا به مثابه یک شریک در طرح جدید منطقه می باشد.
به این ترتیب ترامپ با قمار بیرون آمدن از برجام به این امید که با فشارهای
اقتصادی بیشتر قادرخواهدبود بدون اروپا و چین با ازسرگرفتن مذاکراتی جدید به
اهدافی دست یابدکه سیاست گذاران پشت پرده برای جهان ترسیم کرده اند، تاکنون به
نتیجهای دست نیافته است. در حقیقت، گروه های تنظیم کننده سیاست جهانی که وابسته به سرمایههای بزرگ هستند، به
هدف ایجادامنیت برای سرمایه، اعتقاد به سروری آمریکا در جهان دارند و برای ایفای
نقش مسلط از سوی امریکا کوشش میکنند. اکنون بیشتر حاکمان برجهان تحت نفوذ همین
گروهها قراردارند. برای مثال، چند سال قبل از انتخابات اخیر ریاست جمهوری در
فرانسه، گروه بیلدربرگ Bilderberg (1) که یکی از گروه های نزدیک به
صهیونیستها میباشد از امانوئل ماکرون (بانکدار در گروه روتچیلد) رئیس جمهور فعلی
فرانسه که در آن زمان مسئول دفتر رئیس جمهور فرانسه بود، دعوت به عمل آورد تا
درگردهمائی سالانه آنها شرکت کرده به او پیشنهاد ریاست جمهوری را بکنند. این گروه
در سال 1954 وبعدازجنگ دوم جهانی با شعارلابی گری برای رهبری جهانی آمریکا تاسیس
شده بود که بیش از 35 رسانه معتبر دنیا و شخصیتهایی نظیر برژنسکی و راکفلر درآن شرکت
داشتند. نشست سالانه 2019 این گروه باشرکت حدود 130 نفر از 23 کشور جهان درماه مه
امسال در سویس تشکیل شد که در آن افرادی نظیر هانری کسینجر وجرد کوشنر داماد ترامپ
وپادشاه هلند هم درآن حضور داشتند (2). نفوذ این گروه دراغلب کشورها کارساز بوده
وآخرین تغییرات در عربستان سعودی و روی کار آوردن محمدبن سلمان هم در راستای این
دخالت ها صورت گرفته است.
درپی سرنگونی اخیر پهباد(3) آمریکایی، ترامپ در سخنانی
باتشکر از نیروهای ایرانی که به هواپیمای سرنشین دار آن کشور شلیک نکردهاند، گفت: بگذارید ایرانی بزرگ بسازیم (نقل به
مضمون). اگر نظر عمومی مبنی براینکه ترامپ سیاسی نیست را بپذیریم و یا برعکس اورا
باهوش و سیاستمدار تلقی کنیم، فرقی نمی کند. این جمله باری سیاسی دارد و پرده از
یک نقشه پنهان را برمیدارد. نقشهای که به زعم طراحان آن، ازایران کشوری بزرگ و
ثروتمند خواهدساخت که دخالتی آشکار در امور داخلی ما می باشد. نقشه راه ترامپ که
بخاطرش اوبه ریاست جمهوری رسید، این است که سلطه آمریکا بر جهان را پایدار کند وبتواند بدون اروپا سازوکار
این سیاست را به خصوص دربرابر رشد چین عملیاتی کند. ایران درمنطقه خاورمیانه
میتواندنقش اول را بازی کند. به همین دلیل چندسال فعالیت آخر ریاست جمهوری اوباما
واین سه سال اول ریاست جمهوری ترامپ برایران متمرکز شده است. برای بقای هژمونی
خودبرجهان، آمریکا باید برتمامی منطقه تسلط کامل بیابد. ایران سدی جدی بر سر راه
این سیاست است. یا باید ایران را متقاعدکند ویا نیروی نظامیش را در منطقه مستقر
نماید. ترامپ درابتدای ورود به کاخ سفید، همراه بااعلام پایان دادن به عملیات
نظامی کشورش در جهان، بودجه نظامی را بالا برد. این تناقض آشکار، درحقیقت ربط پیدا
میکند به گزینه بعداز ناکامی سیاست تحریم و ادامه برجام. به این ترتیب پس از شکست
تحریم، به تهدید نظامی روی میآورد. حاصل درمیان آوردن نیروی نظامی از دوحال خارج
نیست: یا همگام با تحریم و فشارهای اقتصادی وترس از جنگ، ایران کمر خم کرده و به
ادامه مذاکرات گردن مینهد و یا مقاومت خواهد کرد. دراین صورت، ترامپ خواهدتوانست
با کمک بعضی کشورهای "خودی" اروپائی (انگلستان درحال
حاضرتنهاکشوراروپائی است که اعلام کرد یک کشتی جنگی به منطقه خواهدفرستاد) یک
نیروی نظامی "جهانی" را در منطقه برای مدتی نامعلوم مستقرکند. هرچند به
دلیل هزینه زیادمطلوب آمریکا نیست، اما موقتا از ورود چین به منطقه جلوگیری میکند.
کنترل تأمین انرژی چین را دردست میگیرد و به امید به وجود آمدن تغییراتی در ایران
منتظر میماند. متن کوتاه بالا، با زدودن اطلاعات و ضد اطلاعات گوناگونی که روزانه
مراکز مختلف خبری با آنهامشغول سردرگم کردن مردم هستند، دلائل عملکرد آمریکا رادر
منطقه و ایران رونمائی می کند. البته نقش روسیه دراین میان ظاهری پراز تناقض و
ابهام دارد ودرحاشیه حوادث به دنبال بهره برداری از آب گل آلود می باشد که باید
جدا مورد بررسی قرار داد.
آیا یک جنگ همه جانبه صورت می گیرد؟
هدف اولیه تحریمها تضعیف نیروی تهاجمی و دفاعی ایران بوده
است. تحریم های اقتصادی که از زمان اوباما شدت گرفتند و ترامپ، به ادعای خودش آنها
را به حد بیسابقهای افزایش دادهاست، به هدف فلج کردن کامل ایران به اجرا گذاشته
شدهاند. درچنین شرائطی، بدون شک میتوان گفت که ایران به هیچ وجه آمادگی شروع یک
جنگ تهاجمی را ندارد چه رسد با یک ابرقدرت. اما درموضع دفاعی، شرائط کاملا فرق میکند.
به ترتیبی که هم نیروهای مسلح و هم مردم را بر خواهد انگیخت. بنابراین، ایران شروع
کننده جنگ نخواهد بود زیرا در تهاجم ضعیف و در دفاع قوی خواهد بود. آمریکا میداند
اگر شروع کننده جنگ باشد، از همه سو بازنده خواهد بود. از لحاظ نظامی، هر ضربهای
که بتواند به ایران بزند، نمیتواند جایگزین کشتاری شود که از نیروهای خودش برجای
خواهد ماند. میداند بدون ورود به مثلا امارات، ایران خواهدتوانست ضربات مهلکی به
نیروهای مستقر در آنجا وارد آورد. ویا کافی است یکی از موشک های ایران به یکی از
ناوهایش اصابت کند. و... خوب میداند که ایران عراق نیست و موقعیت فعلی آمریکا در
جهان هم موقعیت آن زمان نیست، و دیگر نمی تواند جنگی را شروع وخودش هم خاتمه دهد.
حتا در عراق و افغانستان نیز شروع کننده بود اما با وجود قول هائی که ترامپ داد
نتوانستهاست پایان دهنده بگردد واکنون باطالبان مجبور به گفتگو شده است. از همه
مهمتر اینکه خاتمه دادن به چنین جنگی بدون حضور چین به عنوان ضامن ختم جنگ غیر
ممکن به نظر میرسد. دراین صورت جنگ، خاتمه سروری آمریکا بر جهان خواهد شد. سرنوشت
اسرائیل در تاریکی فروخواهدرفت و تغییرات عمدهای در نظامهای حاکم در کشورهای
منطقه پدید خواهند آمد که به سود سلطه گری سرمایههای تکاثریافته نخواهند شد. تنها
کشوری که ازاین بلبشوی جهانی سود خواهد برد، چین است. بنابراین بعید است آمریکا
دست به چنین قماری بزند.
3-
یک فرمانده پاسدار اظهار کرد که بعد از چهار بار
اخطار به پهباد آمریکائی شلیک شده است. چرا آمریکائی ها با آنکه این پهباد را یک
پهباد گران قیمت و پیشرفته اعلام کرده اند، به اخطارها بی توجهی نموده اند؟ این
امر میتواند این شائبه را برانگیزد که آیااین پهباد یک پهباد واقعی بوده است یا یک
ماکت برای پی بردن به عکس العمل ایران در رابطه با تهدیدات روزمره آنها؟ ویا جنگ
افروزان آمریکائی ومنطقه ای برای راه انداختن جنگ این برنامه را ریخته بودند؟ این
امر میتواند عقب نشینی ترامپ را توجیه کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر