نوشته:رضا وضعی
طی روزهای اخیر کارگرانِ زیادی در
اقصی نقاط ایران در پی خصوص سازی و یا برای گرفتن مطالبات خود اقدام به اعتراضاتی از جمله اعتصاب و نیز
برگزاری تجمع های پیاپی نموده اند. در واقعیت امر و بر اساس تجربه جنبش کارگری
ایران طی چند دهه گذشته، این مسئله برای کارگران اقصی نقاط ایران کاملاً روشن و
مبرهن است که واگذاری صنایع به بخش های خصوص، هیچگاه چیزی جز تعدیل نیرو، بیکار
سازی، و فشار برای کاهش حقوق و مزایای کارگران را در بر نداشته است.
و البته در پی هر اعتراض کارگران
در برابر امر خصوصی سازی چند دهه گذشته که طبیعتاً مقاومتی را در برابر پروارتر
شدن افراد دولتی یا به اصطلاح آقا زادگان سازمان می دهند، قاعدتاً نیروی سرکوبگر
رژیم که مستقیماً منافع عده ای خاص را به حادترین شکل ممکن تامین می کند وارد
میدان شده و با تحت تعقیب و زندانی کردن سازمان دهنگان مقاومت کارگری تمام تلاش
خود را برای درهم شکستن صف اعتصاب و اعتراض می نمایند و این چیزی نیست که از چشم
کسی تا کنون پنهان مانده باشد و صد البته که این فشار بر اعتراض کارگران زمانی همه
جانبه تر می گردد که کارگران معترض دست به سازماندهی در برابر حکومت جمهوری اسلامی
زده باشند.
پس به همین روی سرکوب که در
چهارچوب حکومتی جمهوری اسلامی به مثابه اولین شرط و ابزار تضمین کننده ی بقا در
برابر نارضایتی های توده ای است اینبار نه به تنهایی که در کنار دیگر ابزار حکومتی
وارد کارزار مبارزاتی می شود. یعنی در آنجا که کارگران قدرت سازمان دادن به اعتصاب
چندین هزار نفره را دارا بوده و دستگاه سرکوب(پلیس و نیروهای امنیتی) به تنهایی
قادر به انجام وظیفه خود برای شکستن صف اعتصاب نباشد، دقیقاً در این برهه زمانی
است که رژیم با فشار خشونت بار پلیسی از یک سو و از سوی دیگر از طریق نمایندگان
حکومتی در قامت نمایندگان مجلس و روحانیون در صدد ایجاد شکاف در بین کارگران
برآمده و با دادن وعده های پوشالی که هیچ تضمینی بر عملی شدن آنها در موعد مقرر
نبوده و نیست، تمام تلاش خود را برای عدم گسترش مبارزات کارگری به مناطق دیگر می
نمایند.
البته در این وادی نباید از نقش
نفوذی های حکومتی که در لباس کارگری، به جای اعتراض و مقاومت طبقاتی، شیوه توسل
جویی به نیروهای ماورالطبیعه را تبلیغ می نمایند نیز حاشیه ای دانست، چرا که این
آخری به عنوان اعتصاب شکن به راحتی با دست گذاشتن روی اعتقادات و باورهای مذهبی،
در روحیه مبارزات خودانگیخته کارگران که نه تجربه مبارزه سیاسی دراز مدت را داشته
و نه از آنچنان آگاهی سیاسی طبقاتی ای برخوردار اند که بتوانند آنرا به مثابه چراغ
راه حرکت در تاریکی به کار بندند، می تواند عمیق ترین ضربات را بر حرکت کارگران
وارد آورده آنچنان که با ایجاد روحیه شکست در آنها و افکندن حس بی اعتمادی در بین
کارگران نسبت به یکدیگر، امکان هرگونه سربرآوردن اعتصاب و اعتراض جدید را دست کم
برای مدتی طولانی از بین خواهد برد.
کارگران و زحمتکشان ایران باید
برا ی بهبود در وضعیت خود
که ناگزیر در مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی خود را نمایان می کند، برای برخورد به
انواع شیوه های سرکوبگر حکومتی، سازماندهی نیروهای خود مستقل از تشکل های حکومتی،
عدم خوشبینی به وعده های نمایندگان حکومتی (که خود از عناصر حامی خصوصی سازی
هستند) و یک صف شدن در برابر دستگاه سرکوبگر پلیس و نیروهای امنیتی است.
بی تردید این حکومت با تمام
دستگاه عریض و طویل سرکوبگر اش در برابر نیروی میلیونها نفر از آحاد مردم ایران که
سالهاست زیر یوغ حکومت اسلامی چیزی جز فقر و تباهی را تجربه نمی کنند، هیچ است.
تاریخ مبارزات مردم در سراسر جهان بی تردید این را اثبات نموده که نیروی مقاومت هر
چند در ابتدای خود می تواند کوچک و کم تاثیر باشد، اما در ادامه و با گسترش یافتن
و تداوم آن که همبستگی توده ای را به خود به همراه می آورد، حکومت های دیکاتوری و
مستبد در برابر آنها هیچ هستند.
زنده باد مقاومت و مبارزه کارگران