نوشته: رضا
وضعی
آنچه اين نامردمان با جان انسان
ميكنند.
در طول بیش از سه دهه
که از استقرار جمهوری اسلامی در ایران میگذرد،هزاران نفر به اتهام همکاری با
سازمان های سیاسی مخالف،فعالیت در جنبش های مدنی یا صرفا انتقاد از سیاست های
دولتی زندانی و شکنجه شده اند.
شکنجه پديده ای كه به دست انسان آفريده شده و عليه خود او نيز به كار ميرود. صرف
نظر از آنكه گاه اجراي اين پديده موجب رضايت روحي بعضي افراد ميشود كه كندوكاو پيرامون
آن قضيه را پيچيده تر ميكند، شايان ذكر است كه ميبينيم اجراي آن از طرف كساني صورت
ميگيرد كه ادعاي پيروي از حقوق بشر را ميكنند.
روشهای مختلف شکنجه معمولا دو دستهاند: جسمی و روانی. در شکنجه جسمی هدف اصلی
این است که با فرود آوردن ضربه، لگد زدن، آویزان کردن، شوک برقی، شکنجه با آب و بسیاری
از شکلهای دیگر خشونت فیزیکی، جسم قربانی را به درد آورند.
در شکنجه روانی هدف این است که با ایجاد درد و رنج روحی و روانی، مکانیسمهای دفاعی
قربانی را درهم بشکنند. روشهای معمول در این شکنجه انزوای طولانی، بازجوییهای طولانی
و فرساینده، محروم کردن قربانی از خواب، تهدید، اعدامهای ساختگی، واداشتن قربانی به
تماشای شکنجه شدن دیگران و رفتارهای تحقیرآمیزی چون برهنه کردن او و شکنجه جنسی است.
این توع شکنجه از دید بیشتر قربانیان دشوارترین و تحمل ناپذیر ترین شکنجه هاست.
معمولا شکنجهگران با دستکاری در مجموعه پیچیدهای از احساسات انسانی، قربانی را
خرد و تحقیر میکنند. در محیط تبعید قربانی به آسانی در موقعیتی قرار میگیرد که واقعیت
درد و رنج او با ناباوری و بدبینی روبهرو میشود. برای آن دسته از ما که این موقعیت
را تجربه نکردهایم، امکان هضم و قبول وحشیگریهای شکنجهگران دشوار است و برای محافظت
از خود در برابر این آگاهی چارهای نداریم مگر اینکه شنیدههای خود را انکار کنیم
یا در آن به دیده شک بنگریم. در این مواقع میپرسیم: واقعا این طور بوده است؟ راهی
برای اثبات این حرفها وجود دارد؟ چه کسی میتواند شواهدی ارائه بدهد و این شواهد چه
هستند؟ شکنجهگران همواره شیوههایی را انتخاب میکنند که اگر زمانی موضوع شکنجه مطرح
و گفته شود برای کسی باورکردنی نباشد. انتظار اینکه مقامهای مسئول بر روایت شکنجهها
مهر تایید بزنند بیهوده است. کاملا برعکس، زندانیان پیش از آزادی مجبور میشوند بیانیهای
را امضا کنند که طی آن به طور کتبی شهادت میدهند که شکنجه نشدهاند.
پس جای تعجب نیست که میبینیم توسل به شکنجههای جنسی این قدر متداول است. گوی
اینکه غالبا علائم مشهودی از این شکنجهها به جا نمیماند. از آنجا که شکنجههای جسمی
و روانی اغلب همسان هستند، تفکیک آنها شاید کاری عبث به نظر برسد. با این حال از جنبه
رواندرمانی این نکته اهمیت دارد که ویژگیهای روانشناسی و سکسشناسی شکنجه به دقت
تعریف و مشخص شوند، زیرا اثرات بسیار شدید و آسیبزایی دارند.
اگر بخواهیم به
انواع شکنجه های جسمی بپردازیم بی تردید شکنجه
جنسی در راس آن قرار دارد که در فرآیند سرکوب
هویتی زندانیان سیاسی کاربرد گستردهای دارد. از این رو شناخت محرک روانشناسانه این
شکنجه اهمیت فراوان دارد.
شكنجه جنسي معمولا
به مردان كم سن و سال و تقريبا به تمامي زندانيان سیاسی زن اعمال ميشود. باید خاطر
نشان کنم که شکنجه جنسی به دختران باکره پیش از اعدام به طور سازماندهی شده و براساس
دستور منتظری درباره “عدم” اعدام دختران، به نقل از خمینی، رهبر وقت جمهوری اسلامی
اعمال می شده است؛ هرچند به گفته منتظری از دستور او سوءبرداشت شده بوده است. همچنین،
آیاتی از قرآن و نیز فتوای شرعی که زنانی را که در جنگ با کفار یا سایر دشمنان اسلام
به اسارت گرفته می شدند، غنیمت جنگی و در حکم اموال سپاهیان اسلام تلقی می کند، در
خدمت توجیه شرعی تجاوز به زنان زندانی قرار می گرفته است.
در این نوع شکنجه
معمولا شکنجه گر سه هدف را دنبال میکند. شكستن روحيه افراد از جهت رواني، ديگري از
نظر فيزيكي و جسمي و سوم نيز ارضا حيواني خودشان. اين عمل در مورد زنان هم از طريق
طبيعي و هم از طريق ديگر صورت ميگيرد. اما براي مردان از طريق غيرطبيعي و گاه نيز با
استفاده از اشياي مصنوعي مثل انواع بطريهاي نوشابه و باتون صورت ميگيرد كه گاه شدت
آن به قدري است كه بعد از آن شخص توانايي بچه دار شدن را از دست ميدهد. در سال
1382 دانشجويي كه طي تظاهرات 18 تير دستگير شده بود به خاطر اعمال متعدد تجاوز جنسي
تعادل روحي خود را از دست داد كه بعد از آزادي از زندان خود را به داخل رودخانه دركه
پرتاب کرد و جان سپرد.
توصيه اي كه از طرف
مبارزین سياسي بخصوص زنان در اينگونه موارد ميشود اين است كه زندانيان كاملا
بي حركت و بي احساس عمل كنند چرا كه هر گونه مقاومت، لذت تجاوز جنسي را براي شكنجه
گر بيشتر ميكند.
البته انواع شكنجه بسيار زياد است و تعداد آن با ابتكارات شكنجه گران بيشتر هم
ميشود. اما سعي ميكنم حتي الامكان آنچه را كه شنيده ام در اينجا يادآور شوم. بعضي از
اين شكنجه ها همانطور كه قبلا نيز متذكر شدم تاثير فيزيكي و جسماني دارد و بعضي ديگر
تاثير رواني و روحي كه بسته به نقاط ضعف زنداني اعمال ميشود.
يكي از رايج ترين اين نقاط ضعف داشتن همسر است كه گاه در مقابل چشمان زنداني، مورد
شكنجه و گاه نيز تجاوز جنسي قرار ميگيرد. بنابر اين توصيه ي بسياري از كساني كه تجربه
ي كار سياسي دارند اين است كه حتي المقدور از ازدواج كردن بپرهيزند و يا حتي الامكان
وسايلي فراهم آورند كه در صورت گرفتار شدن،
ديگري بتواند خود را مخفي و يا در صورت لزوم اقدام به خروج از كشور كند. شايد
بسياري از خود بپرسند ازدواج نكردن يا نپرداختن به يك زندگي معمولي دشوار است. در جواب
بايد گفت: زندگي يك فرد سياسي در كشورهايي چون ايران زندگي معمولي نيست. در واقع هنري
است از مبارزه و زندگي غيرعلني و تلفيق آن با زندگي معمولي و متعارف. بدان معنا كه
عليرغم آنكه شما ظاهرا تحصيل يا كار ميكنيد كه اين خود پوشش خوبي است، در ضمن بايد
از بعضي جنبه هاي معمول و متعارف آن كه نقاط ضعف به شمار ميآيند بپرهيزيد، در عين حال
به كار غيرعلني و فعاليت سياسي خود نيز مبادرت ورزيد.
ديگر نوع شكنجه استفاده از موي يال اسب است. اگر به موي يال اسب در زير ميكروسكوپ
نگاه كنيد دقيقا يادآور اره مويي است كه در بريدن فيبر از آن استفاده ميشود. طريقه
استفاده آن بدين صورت است كه آن را از مجراي تناسلي عبور ميدهند، يا آن را دقيقا مانند
اره در سر سينه ها به طرفين حركت ميدهند. اين عمل برش سريع را باعث نميشود اما درد
جانفرسايي دارد كه هركسي تاب تحمل آن را ندارد.
لازم به يادآوري است
كه شكنجه دردناك است و در آن شكي نيست. اما در بسياري موارد بخصوص با تمركز بر روي
اهداف مشخصي كه به دنبال آن هستيم ميتوانيم مقاومت خود را بالا ببريم. به زماني بيانديشيم
كه ديگر شكنجه اي در كار نيست و زمانه پاسخ درخوري به گذران دردها و رنج هاي ما و هزاران
به زير شكنجه رفته ديگر خواهد داد. زماني كه ميتوانيم
و بايد بتوانيم آنچه در ذهن داريم بر زبان آوريم، بر روي كاغذ بياوريم و بتوانيم آزادانه
بيانديشيم.
با تمام این اوصاف
هستند زندانیانی که دستگاه جهنمی را با تمام ابتکارات و عظمت خود به مسخره گرفته اند
و با مقاومت خود کمر آن را بارها و بارها شکسته اند. آنها دردها و رنج ها را با ایمانی
راسخ پشت سر میگذارند و گاه بدون لحظه ای تسلیم حکم رهایی و آزادی را به دست میآورند
.