مذهب ظرف دهه های اخیر در حال افول بوده
است، مقاطعی از احیای مذهب را شاهد بوده ایم ولی به خصوص در دهه های اخیر، سقوط محبوبیت
مذهب، سرعت گرفته است.
امروز یکی از بزرگترین دسته های مذهبی در
دنیا، گروه «هیچ کدام» ها هستند. آنهایی که به هیچ یک از ادیان سازمان یافته تعلق ندارند.
تعداد این افراد در دنیا یک میلیارد نفر است. همین حالا یک ششم امریکایی ها جزو این
دسته هستند و مطابق نظرسنجی پیو تا سال ۲۰۵۰ به یک چهارم خواهد رسید. کلیساها به سرعت
از جمعیت خالی شده و برای مصارف دیگر استفاده می شوند.
اگر این روند ها ادامه یابد، مذهب در مغرب
زمین عمدتا ناپدید خواهد شد. دسته جاتی که در مقابل این روند مقاومت می کنند احتمالا
وجود خواهد داشت، که می تواند زمینه اصطکاک و برخورد باشد.
آیا این روند قابل معکوس سازی است؟ متاسفانه
بله. یک طاعون جهانگیر، جنگ بر سر آب یا نفت یا از کار افتادن اینترنت، یا یک فاجعه
غیرقابل تصور دیگر،باعث رشد هراس و مصیبت می شود، که زمین مساعدی برای رشد مذهب است.
تقریبا بدون استثنا، مذهب وقتی افول می
کند که تندرستی و امنیت انسان ها بهبود پیدا کرده است. این البته در پژوهش های متعدد
به اثبات رسیده ولی جان کالوین در قرن ۱۶ ام پیش بینی اش کرده بود. او متوجه شده
بود مردم شهر ژنو هر چه سعادتمند تر و مرفه تر می شوند، نیاز کمتری برای کلیسا دارند.
فرض بر این ست که کسانی که از افول مذهب دل خوشی ندارند، از مصیبت و بدبختی که زمینه
ساز صعود دوباره مذهب است استقبال نخواهند کرد.
هیچ سناریوی محتمل دیگری برای رشد مذهب
نمی توان متصور شد و دلیل اش هم روشن است:رشد سریع آگاهی های مشترک، به لطف جهان مرتبط
شده از طریق ابزار دیجیتال.
هر نهادی، همچون هم ارگانیسم یا انسانی،
برای اینکه امور روزمره اش را بچرخاند نیازمند اندکی حریم خصوصی است. مذاهب از قرنها
پیش که بنیان نهاده شدند، تا به امروز توانسته اند بر آنچه پیروان شان می دانند کنترل
داشته باشند. امروز این امر غیرممکن است.
آنچه اختصاصا برای مذهب خطرناک و نابود
کننده است، چیزهای جدیدی که درباره مذهب ممکن است کشف بشود نیست بلکه اطلاعاتی عمومی
است که مومنین را از آنها دور نگاه داشته اند.
خنده ابزاری ویرانگر است ، یک مورمون که
کارتون ساوث پارک را که در آن مذهب اش را به سخره گرفته اند تماشا می کند، فقط متوجه
مسخره کردن مذهب از سوی دیگران نمی شود، بلکه با تاییدی که تهیه کنندگان در تولید برنامه
و شبکه در پخش اش نشان می دهند، می فهمد دیگران باورهای مذهبی اش را بی معنی، احمقانه
و مضحک می بینند. این ممکن است باعث مصمم تر شدن اش در ایمان اش بشود ولی همچنین ممکن
است در او ایجاد شک بکند. به محض اینکه او به این موضوع که ایمان اش نه یک حقیقت مطلق،
بلکه توهمی تقویت کننده زندگی ست فکر بکند، در سراشیبی لغزنده قرار گرفته.
جان مک کارثی، دانشمند کامپیوتر فقید گفته
بود من هر جا یک شیب لغزنده می بینم، غریزه ام به من می گوید یک تراس بسازم. این همان
کاری است که اصحاب مذهب قرن هاست انجام داده اند. هر زمان باران آگاهی باریدن گرفته،
با ساختن یک مانع تلاش کرده اند دیگر اصول دین را نجات بدهند. امروز در بعضی فرق کلیسا،
پدر روحانی سوگند می خورد از هر جمله کتاب مقدس به عنوان پیام بی تناقض خدا دفاع بکند،
ولی این بیشتر تبدیل به یک مایه خجالت شده است.
امروز میان مسیحیان کمتر کسی دوست دارد
به خدای عهد عتیق باور داشته باشد. اصولا خدایی که ما را فرمان می دهد که دوست اش داشته
باشیم، خیلی مناسب این دوره و زمانه نیست و در طول زمان با خدایی مهربان تر که به دعاهای
ما گوش می کند جایگزین شده. خدای انسان گونه، با یک مفهوم اثیری جایگزین شده که گوش
ندارد ولی به دعاها گوش می دهد و در کارش سری هست، که در واقع شکل آبرومندانه گفتن
این حقیقت است که هرگز دعاها را نمی شنود.
آیا از مطالعه بنسون خطر دارید؟ بهترین
و کاملترین پژوهشی بود که درباره دعاها انجام شد و نشان داد در کسانی که دوران نقاهت
جراحی قلب را سپری می کنند، دعا کردن هیچ تاثیری در بهبودشان ندارد و گاه می تواند
باعث بدتر شدن حال بیمار بشود.
این مطالعه در ۲۰۰۶ انجام شد و با اینکه در رسانه های جمعی
منتشر شد به سرعت توسط رسانه ها فراموش شد. دلیل اش سوگیری رسانه هاست. تصور بکنید
اگر نتیجه مثبت می بود تا مدت ها درباره اش می نوشتند. البته این سوگیری در حال از
میان رفتن است. البته وقتی از میان برود، خداشناسان مجبور می شوند مانعی دیگر بسازند
تا اصول دین شان را حفظ بکند. همینطوری پیش برود، ملات کم می آورند.
رهبران مذهبی برای حفظ نهادهای مذهبی شان
به تقلا افتاده اند. چیزی که در نظرسنجی ها روشن شده است این است که خود مومنین علاقه
دارند رهبران مذهبی کمتر بر اصول دین تکیه بکنند و بیشتر بر تجربه زندگی مشترک و اجتماعی
مانور بدهند.
اگر بختیار باشیم، و سعادتمندی بشر سیر
صعودی اش را ادامه بدهد می توانیم امیدوار باشیم کلیساها تبدیل به کلوپ های انسان گرایانه
بشوند که مراسم خاص خودشان را دارند و اصول دین ناپدید می شوند، البته به جز گروه های
درون گرا که وجه مشخصه شان توهم نهادینه در باورهای مذهبی شان باشد و اگر بدشانس باشیم
و مصیبت وارد بشود، ممکن است دوباره به عصر تعصب مذهبی بازگردیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر